مقایسه توان نظامی ایران و آمریکا/ حسین رضاخواه


طبق آخرین آمار سرویس اطلاعاتی آمریکا (CIA)، ایالات متحده آمریکا با در اختیار داشتن 48 درصد بودجه نظامی جهان در صدر بزرگترین کشورهای نظامی جهان قرار دارد. این درحالیست که طبق همین آمار، ایران تنها 5 دهم درصد بودجه نظامی جهان را به خود اختصاص داده است.

در این یادداشت برآنیم که اولاً با مقایسه توان نظامی ایران و آمریکا و ثانیاً با تکیه بر نظر سنجی اخیر شورای روابط خارجی (Foreign policy) و مرکز امنیتی آمریکا در مورد وضعیت نظامی آمریکا به تحلیل و بررسی توان نظامی این دو کشور بپردازیم.

کشور آمریکا با جمعیتی بالغ بر 304 میلیون نفر، تولید ناخالص ملی 14 تریلیون دلاری و بودجه سالانه نظامی 711 میلیارد دلاری و در اختیار داشتن 2.5 میلیون نفر نیروی نظامی ( 1500000 نفر در حال خدمت و 1000000 به عنوان نیروی ذخیره) بزرگترین قدرت نظامی جهان محسوب می شود.

در مقابل کشور ایران با جمعیتی بالغ بر 70 میلیون نفر، تولید ناخالص ملی 750 میلیارد دلاری و بودجه سالانه نظامی 7 میلیارد دلاری و 895 هزار نفر نیروی نظامی ( 545 هزار نفر در حال خدمت و 350 هزار نفر نیرو به عنوان ذخیره ) یکی از بزرگترین کشورهای نظامی خاورمیانه می باشد.

در این بخش توان نظامی ایران و آمریکا را در چهار بخش تجهیزات نیروی زمینی، نیروی دریایی، نیروی هوائی و تسلیحات هسته ای مقایسه می کنیم.

نیروی زمینی

نوع تجهیزات

آمریکا

ایران

تانک

8023

1613

ماشینهای شناسایی

348

35

ماشینهای زرهی جنگی

6719

610

نفربر

21242

640

توپخانه

8041

8196

بالگرد

5425

311

اگر چه نیروی زمینی آمریکا به لحاظ تجهیزات و امکانات از برتری نسبی نسبت به ایران برخوردار است. با این وجود این نکته را نباید نادیده گرفت که نیروی زمینی آمریکا به نقل از منبع اطلاعاتی خود آمریکا در باتلاق عراق و افغانستان گیر کرده اند.

در نگاهی به سیر تاریخی و جغرافیایی سیاسی آمریکا، قرار گرفتن آمریکا در بین دو اقیانوس اطلس و آرام و عدم وجود تهدید از جانب دو همسایه شمال و جنوب خود (کانادا و مکزیک)، بیشتر تمرکز توان نظامی آمریکا بر روی نیروی دریایی بوده تا نیروی زمینی.

به همین منظور ایالات متحده شاهد ضعف در عملکرد نیروی زمینی خود در جنگ عراق و افغانستان بوده است. در کنار موارد اشاره شده تجربه ای 8 ساله جنگ ایران و عراق که بیشتر تمرکز آن بر روی جنگ زمینی معطوف شده بود تجربه ای گرانبهایی را در اختیار نیروی زمینی ایران قرار داده است.

نیروی دریایی

نوع تجهیزات

آمریکا

ایران

زیر دریایی

71

6

ناو جنگی

106

5

قایق تندرو

157

320

ناوجنگی مین گذار

9

5

شناور خاکی و آبی

490

21

نیرویی دریایی آمریکا با در اختیار داشتن ناوها و کشتی های جنگی پیشرفته بعنوان قدرت برتر دریایی در خلیج فارس مطرح است. اما نکته قابل تاملی که باعث نگرانی فرماندهان نیروی دریایی آمریکا شده است، قدرت قایق های تندرو نیروی دریایی ایران است. این فرماندهان اذعان کردند که در رزمایش شبیه سازی شده ای که به همین منظور انجام شده است قایق های تندرو ایران می توانند در عرض 5 الی 10 دقیقه، یازده ناو آمریکایی در این منطقه را غرق نمایند.

لازم به ذکر است که ایران سریعترین اژدرهای زیردریایی دنیا را با موفقیت کامل در سال 2007 مورد آزمایش قرار داده است که این موضوع بر نگرانیهای فرماندهان آمریکایی افزوده است.

نیروی هوایی

نوع تجهیزات

آمریکا

ایران

هواپیمای جنگنده

3538

286

بمب افکن دورپرواز

170

0

هواپیمای ترابری

883

136

جنگ افزار الکترونیکی و هواپیمای جاسوسی

159

3

هواپیمای شناسایی

134

6

هواپیمای گارد ساحلی

197

5

هواپیمای ضد زیر دریایی

58

0

هواپیمای واکنش سریع

53

0

نوک پیکان ارتش آمریکا توان موشکی و هوایی آن می باشد. آمریکا با در اختیار داشتن پیشرفته ترین هواپیماهای جنگی و بمب افکن ها و در کنار آن با برخورداری از سامانه موشکی بسیار پیشرفته بعنوان قدرت برتر هوایی دنیا مطرح است. اما موضوعی که باعث احساس خطر فرماندهان نیروی هوایی آمریکا شده است، پیشرفت های اخیر ایران در ساخت و تولید انبوه موشک با کاربرد و برد مختلف و همچنین خریداری موشک های هدایت شونده و سیستم های راداری بسیار پیشرفته از کشور روسیه است.

تسلیحات هسته ای

نوع تجهیزات

آمریکا

ایران

کلاهک هسته ای

5400

(4075 آماده پرتاب و 1260 غیر فعال)

0

با توجه به جداول بالا می توان نتیجه گرفت که نقطه اتکا آمریکا توان هسته ای و نیرو هوایی این کشور و نقطه قوت نظامی ایران، نیروی زمینی آن است که سابقه 8 سال جنگ زمینی را در پرونده خود دارد.

بدون احتساب جنگ ویتنام، جنگ های طولانی در عراق و افغانستان که به ترتیب وارد سالهای پنجم و هفتم خود می شود. طولانی ترین حضور نظامی آمریکا در قرن اخیر است. این جنگها بیش از 25 هزار نفر زخمی و 4 هزار نفر کشته برجای گذاشته است. علاوه بر این، اخبار ضد و نقیض پیرامون حمله نظامی به ایران، شورای روابط خارجی (Foreign policy ) و مرکز امنیتی آمریکا را بر آن داشت که نظر سنجی ای را در بین 3400 نفر از افسران بلند پایه نظامی در حال خدمت و بازنشسته آمریکایی، پیرامون وضعیت نظامی آمریکا انجام بدهد.

بر طبق این نظر سنجی، 60 درصد از افسران معتقدند که قدرت نظامی آمریکا نسبت به پنج سال گذشته ضعیفتر شده است. 15 درصد معتقدند قدرت نظامی آمریکا همانند گذشته است و 25 درصد معتقدند که قدرت نظامی آمریکا نسبت به گذشته قویتر شده است.

مهمترین دغدغه کارشناسان نظامی که در این نظر سنجی قابل مشاهده است، بحث سلامتی جسمی و روانی نظامیان آمریکایی شرکت کننده در جنگ عراق می باشد.

80 درصد از افسران نظامی آمریکا معتقدند که در وضعیت موجود اعلام آغاز جنگ بر علیه کشورهای نظیر ایران غیر منطقی و دور از خرد و تدبیر است. آنها معتقدند نظامیان آمریکایی آمادگی کامل برای شروع جنگ دیگری را ندارند.

کارشناسان نظامی در پاسخ به این سوال که در مقابل با چهار کشور تنگه تایوان، کره شمالی، ایران و سوریه کشور آمریکا چند درصد احتمال پیروزی دارد. اعلام کردند که در مقابله با سوریه 51 درصد، تنگه تایوان 49 درصد، کره شمالی 47 درصد و ایران 45 درصد احتمال پیروزی وجود دارد.

نزدیک به 70 درصد از مردم آمریکا اعلام کردند که به قدرت نیروهای نظامی کشور خود اطمینان کامل دارند. اما این درحالیست که 90 درصد این افراد سابقه حتی یکبار حضور در ارتش را نیز نداشته اند.

در کنار مردم آمریکا، بسیاری از سیاستمداران آمریکا نیز از نیروهای نظامی کشور خود با افتخار یاد می کنند. این در صورتی است که تنها 25 درصد این افراد در ارتش خدمت کردند.

اما واقعیت این است که کارشناسان و سیاستمدارانی که راجع به توانائی نظامی آمریکا صحبت می کنند هیچ کدام سابقه خدمت در ارتش این کشور را نداشته و از کمبود، کاستی ها، شرایط و توانائی نیروی نظامی این کشور آگاه نیستند.

همچنین بر اساس این نظر سنجی، کارشناسان نظامی آمریکا اعتماد خود را نسبت به مراکز و موسسات دولتی با نمره 5.5 از 10 نشان داده اند. نتایج این اعتماد به صورت تفکیک شده به قرار زیر است.

مراکز و موسسات دولتی

نمره از 10

وزارت دفاع

5.6

سرویس اطلاعاتی آمریکا (CIA )

4.7

موسسه امور کهنه سربازان

4.5

وزارت امور خارجه

4.1

سنای آمریکا

2.7

باید خاطر نشان کرد که در این نظر سنجی عدد یک نشان دهنده عدم اطمینان و عدد 10 نشان دهنده اطمینان کامل نسبت به این مراکز و موسسات می باشد.

در ادامه باید اذعان کرد که 16 درصد از نظامیان شرکت کننده در نظر سنجی اعلام کردند که به رئیس جمهور خود هیچ گونه اعتمادی ندارند.

با توجه به کمبود نیرو ارتش آمریکا در سال گذشته، بسیاری از این افسران راهکارهایی را برای رفع این مشکل ارائه کرده اند که به ترتیب بیشترین تاثیر عبارتند از؛ قائل شدن خدمات تجاری شهروندی برای سربازان، پایین آوردن سطح تحصیلات مورد نیاز برای ورود به ارتش، در نظر گرفتن امتیاز برای ورود به ارتش، افزایش حداکثر سن ورود به ارتش، اجباری کردن خدمت سربازی، اجازه ورود همجنس بازان به ارتش، استفاده از جنایتکاران و بیماران روانی در ارتش.

علی رغم مباحث مطرح شده باید اشاره کرد که اگرچه نیروی نظامی آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم و با تأیید افکار عمومی کشورش وارد خاک افغانستان شد ولی در مورد عراق اگر در ابتدا اینگونه بود ولی با گذشت چند سال از اشغال عراق به این نتیجه رسید که هزینه جنگ بسیار سنگین شده است.

در نهایت می توان گفت که با توجه به حضور پر هزینه نظامی آمریکا در افغانستان و عراق و از طرفی اعتراض های گسترده مردم در این کشور، شروع جنگی تازه آن هم با کشوری همچون ایران در چند سال اخیر نامعقولانه و بسیار پر هزینه به نظر می رسد.

منبع :

http://www.foreignpolicy.com/story/cms.php?story_id=4198&print=1

Population and GDP data is from Central Intelligence Agency

The World Factbook (updated March 2008)

Defense spending data is from Center for Arms Control and Non-Proliferation

The FY2009 Pentagon Spending Request: Global Military Spending (February 2008).

Troop strength and conventional forces data is from International Institute for Strategic Studies

The Military Balance 2008 (February 2008)

Nuclear forces data is from Robert Norris and Hans Kristensen

"U.S. Nuclear Forces, 2008," Bulletin of the Atomic Scientists (March/April 2008)

 

گزارش کالج جنگ آمریکا


جنگ حزب‌الله و اسرائیل به نفع ایران تمام شد

 

خلاصه:
حزب‌الله در جنگ 33 روزه توانست ارتش تجهیزشده به سبک غرب را شکست دهد و این موضوع می‌تواند تبدیل به الگوی مبارزه در سایر نقاط بحرانی تبدیل شود و خطر عمده‌ای برای ارتش آمریکا در عراق و افغانستان به وجود آورد.

 

با توجه به الگوبرداری حزب‌الله از شیوه‌های مورد استفاده سپاه پاسداران، حمله نظامی به ایران با استفاده گسترده از حمله‌های هوایی شبیه اسرائیل، کارساز نخواهد شد و ارتش آمریکا نیازمند پیاده کردن نیرو در خاک ایران خواهد بود.

کالج جنگ ارتش آمریکا در گزارش کاملی درباره جنگ لبنان و اسرائیل در سال 2006، توان نظامی حزب‌الله و شیوه جنگ این گروه لبنانی را نوین و آن را مشابه یک ارتش کلاسیک دانسته است.

این گزارش که یک مونوگرافی 100 صفحه‌ای درباره عملکرد نظامی حزب‌الله در جنگ تابستان 2006 است، به ارتش آمریکا هشدار می‌دهد که لازم است به جای جنگ‌های چریکی، توجه خود را به شیوه‌ای که حزب‌الله در جنگ 2006 عمل کرد، معطوف کند.

حزب‌الله توانست به عنوان یک بازیگر غیردولتی، ارتشی تجهیزشده به سبک غرب را در این جنگ شکست دهد. این موضوع می‌تواند تبدیل به الگوی مبارزه در سایر نقاط بحرانی تبدیل شود و خطر عمده‌ای برای ارتش آمریکا در عراق و افغانستان به وجود آورد.

گزارش کالج جنگ آمریکا در جمع‌بندی جنگ حزب‌الله لبنان و ارتش اسرائیل تصریح می‌کند که در تاریخ جنگ‌های ارتش‌های عربی با اسرائیل، حزب‌ الله بالاترین دقت و عملکرد را در جنگ 33 روزه از خود نشان داد و توانست سنگین‌ترین تلفات را به نظامیان اسرائیل وارد کند.

این گزارش نظامی که بر اساس منابع گستره آمریکایی و اسرائیلی تهیه شده است، می‌گوید که حزب‌الله در جریان این جنگ از درون تونل‌های به هم پیوسته و مناطق استتار شده، دست به عمیات نظامی زده و به این ترتیب ادعای رسانه‌های اسرائیلی درباره این که حزب‌اللع از مناطق مسکونی به سوی مواضع اسرائیل شلیک می‌کرده است را رد می‌کند.

33 روز جنگ

در جنگ تابستان سال 2006، اسرائیل به دنبال اسارت دو سرباز این کشور توسط حزب‌الله، دست به بمباران هوایی لبنان زد که در جریان آن بیش از هزار لبنانی کشته شدند.

بنا به آمارهای ارائه شده از سوی دولت لبنان، بیشتر کشته‌شدگان لبنانی، غیرنظامی و کمتر از 200 نفر آنها از چریک‌های حزب‌الله بودند.

از سوی دیگر، ارتش اسرائیل در همان زمان اعلام کرد که تلفات اسرائیل در این جنگ 119 نفر بوده که بیش از 100 نفر از آنها نظامیان بوده‌اند.

ذخیره موشکی حزب‌الله

گفته می‌شود حزب‌الله ذخایر موشکی بزرگی دارد که بیشتر آنها ساخت ایران است یا از روسیه خریده شده‌ است.

هنگامی که ارتش اسرائیل در جریان جنگ 2006 وارد بخشی از منطقه جنوب لبنان شد، حزب‌الله از خود قابلیت بالایی برای استفاده از موشک‌های ضد تانک ساخت ایران و روسیه نشان داد و توانست ده‌ها تانک پیشرفته مرکاوا را نابود کند.

بخش عمده‌ای از تلفات نیروهای اسرائیلی را سرنشینان تانک‌های مرکاوا تشکیل می‌دادند که تا آن زمان گفته می‌شد بدنه زرهی این تانک‌های ساخت اسرائیل، نفوذ ناپذیر است.

پیامد جنگ لبنان به نفع ایران

کارشناسان در تحلیل جنگ حزب‌الله و اسرائیل بر این باورند که پیامد این جنگ در تغییر ذهنیت نظامیان آمریکایی درباره برنامه ریزی حمله به ایران تاثیر قابل توجهی داشت.

پس از جنگ 33 روزه، مشاوران ارشد نظامی در پنتاگون دریافتند که با توجه به الگوبرداری حزب‌الله از شیوه‌های مورد استفاده سپاه پاسداران، حمله نظامی به ایران با استفاده گسترده از حمله‌های هوایی شبیه اسرائیل، کارساز نخواهد شد و ارتش آمریکا نیازمند پیاده کردن نیرو در خاک ایران خواهد بود.

به گفته منابع آگاه، سپاه پاسداران نقش مهی در طراحی و بالابردن توان نظامی نیروهای حزب‌الله لبنان داشته است.

به نظر می‌رسد وزارت دفاع آمریکا به دلیل احتمال افزایش هزینه و تلفات جنگ با ایران، به دولت جورج بوش توصیه کرد که برنامه‌ریزی برای حمله نظامی به ایران را متوقف کند.

 

اشنائی با جنبش حماس

معرفی جنش حماس:
حماس نام اختصاری ‹حرکت المقامة الاسلامیه› بوده که جنبی مردمی و ملی است و تلاش می کند زمینه آزادی ملت فلسطین را از ظلم وجود و همچنین آزاد سازی سرزمین غصب شده و مقابله با طرح صهیونیستی برخوردار از حمایتهای نیروهای استکبار فراهم آورد.
حماس یک جنبش جهادی به معنای فرایر کلمه و بخشی از فرآیند نهضت اسلامی است. حماس یک جنبش مردمی و به تعبیری عملی عبارت از جریان گسترده مردمی است و ریشه در آحاد مردم فلسطین و امت اسلامی دارد.
این جنبش عقاید و مبنای اسلامی را اصلی ثابت برای هر تلاشی علیه دشمن می داند. دشمنی که با مبانی اعتقادی پرچمدار مبارزه با همه حرکتها و طرح بیدارگری است. جنبش حماس همه کسانی را که به اصول جنبش معتقد بوده و آماده پذیرش پیامدهای درگیری و مقابله با طرح صهیونیسم باشند، در صفوف خود جای می دهد.
استراژدی جنبش مقاوت اسلامی حماس در رابطه با فلسطین در میثاق حماس منعکس شده است. در این میثاق آمده است سرزمین موقوفه اسلامی بر نسل های مسلمان تا روز قیامت است و چشم پوشی از تمام یا قسمتی از آن در دست نمی باشد و این امر در دست هیچ کشوری نیست. یا تمامی پادشاهان و رؤسای کشورها و هیچ سازمان یا تمامی سازمانهای فلسطینی و یا عربی چنین حقی را ندارند. حماس راه حلهای مسالمت آمیز و اقدامات و کنفرانسهای بین المللی را در تعارض با جنبش و ا دست دادن هر قسمت از فلسطین را از دست دادن قسمتی از دین می داند.
شعار جنب حماس:
همان شعاری است که گروه اخوان المسلمین بر افراشته اند. هدف آن الله و رسول خدا ربر و قرآن قانون است و جهاد روش آن است و مردن در راه خدا عالیترین آرمان آن می باشد.
آدم جنبش حماس:
متشکل از عکسی از گنبد الصخره در وسط که نقشه کوچکی از فلسطین بر بالای آن قرار دارد و پرچم های قوسی شکل فلسطین که گنبد را در برگرفته اند به گونه ای رسم شده اند که انگار آنرا در آغوش گرفته اند. بر پرچم سمت راست عبارت‹لا اله الا الله› و بر پرچم سمت چپی عبارت‹محمد رسول الله› نوشته شده است. در قسمت زیرین گنبد عکس دو شمشیر به شکل ضربدر جای دارد و چارچوب زیرین قبه را تشکیل می دهندو کلمه فلسطین در بخش زیرین تقاطع دو شمشیر حک شده است و عبارت حرکة المقاومة الاسلامیه-حماس- نیز در زیر آرم و بروی نواری نوشته شده است.
ناگفته پیداست که عکس مسجد و عبارت لا اله الا الله و محمد رسول الله سمبلی از اسلامیت مسئله فلسطین بوده و ژرفای اعتقادی آنرا نشان می دهد. در حالی که خود نقشه مبین موضع اصولی و ثابت جنبش حماس در قبال درگیری موجود با صهیونیست ها بوده و اینکه هدف غایی این درگیری همانا آزاد سازی کل فلسطین با مرزهای مشخص شده در قیومیت از لوث اشغالگری و نیز بیانگر مخالفت جنبش با محدودسازی آرمان فلسطین در محدوده سرزمین های اشغالی 1948 می باشد و اما دو شمشیر که چون همیشه در اندیشه عربی نشانگر توان و پاکی است.

تاریخچه جنبش حماس:
حماس در اواخر دسامبر 1987 و اوائل ژانویه 1988 از دل گروه اخوان المسلمین برآمده است. سوابق اخوان المسلمین در فلسطین بر حسب تحولات سیاسی-اجتماعی و نظامی به چهار مرحله تقسیم می شود.
1.دوران رستاخیز و آشکار شدن یک گروه مذهبی-سیاسی در کشور مصر و سپس اعلام موجودیت در دهه 30 برای اولین بار در مناطق نوار غزه فلسطین به عنوان اخوان المسلمین. اخوان المسلمین طی دهه های 30 و 40 از مبارزات سیاسی و جهاد گرانه (نظامی) علیه اشغالگری اسرائیل برخوردار بود.
2. در دهه 50 باروی کارآمدن تاصر در مصر از مبارزات سیاسی و نظامی اخوان المسلمین در فلسطین کاسته شد به طوری که فعالیت های آشکار سیاسی آنان به خود جنبه زیر زمینی و مخفی گرفت در این مرحله با سیطره فضای ملی گرایی، عده ای از سران اخوان المسلمین مانند صلاح خلف(ابوایاد)، یا سر عرفات (ابو عماد) و خلیل الوزیر (ابوجهاد) جدا شده و جنبش ملی گرای فلسطینی فتح را به راه انداختند.
3.با مطرح شدن فتح و سپس با پیدایش دیگر گروههای ملی و چپ گرای فلسطینی در دهه 60 به همراه آغاز مبارزات سیاسی و نظامی آنان علیه اسرائیل به دریج سازمان اخوان المسلمین در فلسطین اشغالی 1967(در نوار غزه و کرانه باختری رود اردن) فعالیت های سیاسی و مبارزاتی خود را از دست داد و طی دو دهه 60 و 70 فقط به جنبه های مذهبی و دینی توجه نمود. در این زمینه اخوان المسلمین به حدی در امور مذهبی بدون سیاست و بدون مبارزه علیه اسرائیل زیاده روی نمود که برای آسیب نرسیدن به مؤسسات اسلامی و یا برای تعطیل نشدن چنین مراکزی از سوی مقامات امنیتی اسرائیل به اخذ مجوز قانونی تن داد. از این رو رسما ساختار تشکیلاتی اخوان المسلمین با توجه به مجوز قانونی از طرف اسرائیل دست نخورده ماند. اما هر گونه فعالیت سیاسی و مبارزاتی در داخل سرزمین اشغالی به کنار گذاشته شد. در اواخر دهه 70 پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تأثیر به سزایی در دوران تشکیلات اخوان المسلمین به لحاظ تحول فکری- سیاسی بر جای گذاشت. چنین تحولی منجر به پیدایش سازمان جهاد اسلامی فلسطین گردید.
4. با بروز قیام ملت مسلمان فلسطین (انتفاضه) در اواخر دهه80 (1987)، اخوان المسلمین مواجه با موج مبارزاتی ملت فلسطین گردید. در شرایط انتفاضه چون اخوان المسلمین همسو با جریانات ستیز و مبارزه مردم فلسطین(انتفاضه) نمی گردید، دیگر رقبای گروهی و سازمان های فلسطینی چون ساف، جهاد اسلامی و ... عرصه سیاسی- اجتماعی فلسطین را به خود اختصاص دادند. از این رو با توجه به شرایط انتفاضه، اخوان المسلمین، جنبش مقاومت اسلامی(حماس) را رسماً اعلام نمود.
حماس در بدو تولد جز چند عضو بازداشت شده در زندانهای اسرائیل نداشت.در همان جا تعدادی از فعالان جنبش فتح رویکردی اسلامی پیدا کرده و جماعت اسلامی را در زندان تشکیل دادند. در پایان سال 1988 اسرائیل حدود بیست و یک تن از رهبران و کادرهای حماس از جمله دکتر عبدالعزیز الرنتیسی و ابراهیم الیازوری و صلاحه الشحاده را بازداشت کرد که سه تن از آنها جزء بنیان گذاران این جنبش محسوب می شدند. جنبش حماس هنوز این ضربه را پشت سر مگذاشته بود که در نیمه دوم سال 1989 دومین ضربه وارد شد و دویست و شصت تن ا زبهترین کادرها و رهبران این جنبش و در راًس آنها شیخ احمد یاسین بازداشت شدند. شیخ یاسین به حبس ابد محکوم شد و تا پس از عملیات ترور خالد مشعل در زندان بود.این ضربه برای حماس که هنوز پایگاه توده ای گسترده ای نداشت ضربه سنگینی محسوب می شد.

شاخه نظامی جنبش حماس:
پس از دستگیری گسترده اعضای اصلی و رهبران جنبش حماس در سال 1989،مسئول دفتر سیاسی جنبش (موسی ابو مرزوق) که تا آن زمان چندان شناخته شده نبود، مجبور شد به غزه برود و پیکره سازمانی جنبش را در آنجا بازسازی کند. در همان جا بود که شاخه نظامی جنبش حماس تحت عنوان « گردانهای شهید عزالدین قسام» متولد شد. از این مرحله به بعد رویارویی جنبش حماس با نیروهای اسرائیلی، رنگ خشونت بیشتری به خود گرفت و بر خلاف رویکردهای سازمان آزادی بخش، از سنگ به کارد و سرانجام به گلوله و بمب و انفجارها نزدیک شد. سال 1990 رویارویی همه جانبه این روه آغاز شد و ناگهان هزار و سیصد تن از گادرها و رهبران این جنبش- نسلهای ال و دوم و سوم- در کرانه باختری و غزه دستگیر شدند. رفته رفته جنبش حماس با شهدا و بازداشت کنندگان توانست پایگاه مردمی گسترده ای پیدا کند و از مساجد، دانشگاه ها و مدارس، جوانان تازه نفس به این گروه ملح شدند که در آینده رهبران جدیدی را شکل داده و توانستند این جنبش را به پیش برند.
اسلو و انتفاضه اقصی:
مرحله اسلو به رقم کاهش تعداد بازداشت شدگان به ویژه در نیمه اول روند صلح و به طور خاص پس از سل 1996 برای حماس مرحله ای سخت تر بود. زیرا اقدام نظامی از یک طرف به خاطر رویارویی با دولت فلسطین و از طرف دیگر به خاطر تصمیم آرامش درونی بدون اینکه پرچم مقاومت کاملا نیمه افراشته ماند کاهش پیدا کرده بود. در این مرحله، هواداری از جنبش حماس همچنان رو به گسترش بود. علت این موضوع از یک طرف به ادغام جنبش فتح در دولت فلسطین و از طرف دیگر به عقلانیت حماس بر می گشت که با وجود دستگیری تعدادی از فعالان نظامی این گروه توسط دولت فلسطین، این جنبش به روند رویارویی با دولت فلسطین کشیده نشد. طی این مرحله تعدادی زیاد از بازداشتی ها آزاد شدند که در راًس آنها رهبران بزرگ این جنبش قرار داشتند و بعضی نیز از زندانهای اسرائیل درآمده و به زندانهای دولت فلسطین افتادند، مثل عبد العزیز الرنتیسی و محمود الزهار و ابراهیم المقاده و ...
بزرگترین شانس جنبش حماس در خلال انتفاضه اقصی آشکار شد که تقریباً فلسطینی ها پیرامون مقاومت و مبارزه مسلحانه تا عملیات شهادت طلبانه به یک اجماع رسیدند و از این بابت حماس پایگاه مستحکمی در جامعه فلسطین به دست آورد. طی این دوره اسرائیلی ها از هیچ راه کاری برای تعقیب یا ترور یا بازداشت اعضای حماس و حتی تخریب خانه های آنان فروگذار نکردند.
ترور رهبران حماس:
پس از آنکه کرانه باختری رهبران آشکار خود را در پی ترور و یا بازداشت ها از دست داد، غزه با تعدادی از رهبران سیاسی و سخنگویانی که در رسانه ها بهاظهار نظر می پرداختند، جایگاهی مفاوت یافت. حال آنکه بخش اعظم برخوردهای نظامی در کرانه باختری تمرکز داشت، با وجود این تفاوت، گروه هایی چون حماس و دیگران توانستند بارها دست به انجام عملیات نظامی برجسته ای بزنند.از آن پس بود که زنجیره ای از ترورها شروع شد تا به شیخ احمد یاسین و به فاصله کمی به عبد العزیز الرنتیسی رسید.(2004 م) به گونه ای که آینده حماس را طی مراحل بعدی در معرض یک علامت استفهام قرار داد.
آخرین تحولات فلسطین اشغالی:
پس از برگزاری انتخابات پارلمانی فلسطین در سال 2006 که حماس توانست اکثریت کرسی ه را به دست آورد مردم فلسطین شاهد دولت از سوی این جنبش بودند.
به دنبال این پیروزی و حمایت مردم از جنبش حماس و شکست فتح به عنوان سازمان طرفدار محمود عباس و بازمانده از دوران عرفات، اروپا و آمریکا با اعمال تحریم های ا قتصادی ، تهدید کردند که دولت حماس به رهبری اسماعیل هنیه باید رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسد. در غیر این صورت کمکهای اقتصادی چند میلیارد دلاری خود را به فلسطین قطع خواهند کرد. دولت حماس با مقاومت در برابر این اصل که هرگز رژیم صهیونیستی را به رسمیت نخواهد شناخت به مقابله با آنها و رژیم صهیونیستی پرداخت. در این میان محمود عباس (ابو مازن) رئیس تشکیلات خود گردان فلسطین خواستار تن دادن دولت هنیه به رفراندوم معروف دو دولت در یک سرزمین شد. اما حماس این مسئله را نپذیرفت. تا آن که صهیونیست ها چندین عضو حماس را ربودند و به کشتار مردم فلسطین و رهبران آن ادامه دادند. در این هنگام پس از آنکه حماس یک سرباز اسرائیلی را به گروگان گرفت، فشار صهیونیستها علیه حماس بالا گرفت.
حزب الله لبنان در این هنگام دو سرباز اسرائیلی را در مناطق اشغالی جنوب لبنان به اسارت گرفتن و جنگ 33 روزه لبنان آغاز گردید که رژیم صهیونسیتی در دست یابی به اهداف خود ناکام ماند. پس از آن صهیونیستها نیروهای فتح شاخه ابومازن را تجهیز و تحریک به کشتار نیروهای حماس و مردم فلسطین نمودند و اعضای حماس حتی خالد مشعل را محکوم به ترور کردند. اما پس از چند هفته با پذیرش دولت ائتلافی و کبنه آشتی ملی میان آنها فروکش کرد.

نگرش‌ها، باورها و منشور حماس

برخی بر این باورند که دو نگرش حماس «ناسیونالیسم فلسطینی» و «بنیادگرایی اسلامی» درهم‌‌آمیخته است. این گروه خود را به «نابودی اسرائیل»، «هویت صهیونیستی» و «جایگزینی حکومت خودگردان فلسطین با یک دولت اسلامی» و «افراشتن بیرق الله در وجب به وجب فلسطین» متعهد می‌داند.این جنبش فلسطین را سرزمین اسلامی می‌داند که از سوی غیرمسلمانان به اشغال درآمده است.

حماس، «جهاد» را تنها راه‌حل مساله فلسطین می‌داند. همچنین خارج ساختن فلسطین از کنترل اسرائیل را وظیفه مذهبی تمام مسلمانان می‌داند. حماس، برخلاف سازمان آزادیبخش فلسطین (
PLO) که در سال 1988 اسرائیل را به رسمیت شناخت، نه‌تنها مخالف مشروعیت این رژیم است بلکه خواهان نابودی آن و مخالف ماهیت وجودی اسرائیل است.

حماس معتقد به تشکیل دولتی ا سلامی و پیاده‌ساختن تمام ابعاد اسلام و تمام جوانب زندگی است. جنبش مقاومت همچنین علاوه بر اینکه مقاومت را وظیفه یک‌یک مسلمین می‌داند، معتقد به نقش‌‌‌های انقلابی برای تمام افراد جامعه اعم از زن و مرد، معلم و دانشجو و غیره است.

الف) فعالیت‌ها و اقدامات رفاهی حماس

از جمله دلایل معروفیت و حسن شهرت حماس در فلسطین اقدامات رفاهی و خدمات اجتماعی است که ارائه می‌‌دهد. حماس از بدو تاسیس خود در سال 1987، اقدامات گسترده اجتماعی، سیاسی و حتی نظامی انجام داده است.

از جمله آنها می‌توان به ساخت مدارس و بیمارستان‌ها اشاره کرد. بخشی از بودجه سالانه تقریبا 70 میلیون دلاری حماس صرف اقدامات ذیل می‌شود: بسط شبکه خدمات اجتماعی، اجرای برنامه‌های آموزشی و رفاهی، تامین مدارس و یتیم‌خانه‌ها و مساجد، کلینیک‌های بهداشتی، مکان‌های اطعام فقرا و مکان‌های ورزشی؛چنانکه یک دانشمند یهودی به‌نام «روون پاز» معتقد است: «تقریبا 90 درصد کار جنبش مقاومت در فعالیت‌های اجتماعی، رفاهی، فرهنگی و آموزشی خلاصه می‌شود.»

در واقع، با فراهم‌آوردن این اقدامات و فعالیت‌هاست که حماس موفق شده تا در میان مردم محبوبیت کسب کرده و وفاداری سیاسی مردم را به دست آورد. این جنبش همچنین کمک‌های مالی و بورسیه به دانشجویانی می‌دهد که خواهان ادامه تحصیل در عربستان یا غرب هستند.

افزون بر این، حماس خدمات بهداشتی و درمان پزشکی ارزان یا رایگان را به مردم ارائه می‌دهد. این گروه همچنین موسسه‌های خیریه اسلامی، کتابخانه‌ها و مراکز آموزش برای زنان می‌سازد. ضمن اینکه توانسته در زمینه ساخت کودکستان‌ها و شیرخوارگاه‌ها فعالیت‌هایی انجام داده و مدارس مذهبی‌ای را تاسیس کند که غذای رایگان به کودکان می‌دهد.

ب) نگرش رهبران حماس به اسرائیل

برخی رهبران و سران حماس خواهان «محو و نابودی اسرائیل» هستند. پس از پیروزی حماس در انتخابات 25 ژانویه 2006 یکی از رهبران حماس به‌نام «محمود الزهار» در مصاحبه‌ای با تلویزیون المنار درخواست‌های خارجی مبنی بر شناسایی حق موجودیت اسرائیل را رد کرد.

پس از تشکیل دولت از سوی حماس، دکتر الزهار اظهار داشت: «آرزو دارم نقشه جهان را روزی بر دیوار خانه‌ام بیاویزم که در آن نامی از اسرائیل نباشد... امیدوارم که آرزوی ما برای تشکیل دولت مستقل فلسطینی که شامل تمام مرزهای تاریخی فلسطین است، به حقیقت بپیوندد. من به این امر معتقدم که روزی دولت فلسطین تشکیل خواهد شد و جایی برای دولت اسرائیل در این سرزمین نخواهد بود.»

وی در دیدگاه خود که ادامه استراتژی حماس مبنی بر عدم شناسایی اسرائیل است، می‌گوید: «این احتمال وجود دارد که با تشکیل دولت اسلامی فلسطین تمام یهودیان، مسیحیان و مسلمانان در کنار هم و در لوای یک دولت اسلامی زندگی کنند.»الزهار در ادامه مصاحبه با المنار گفت: «فلسطینیان از یهودیان هیچ تنفری ندارند و ما تنها با اشغال سرزمین‌مان از سوی اسرائیل مخالفیم.»

شیخ احمد یاسین پیش از ترور از سوی جوخه‌های مرگ اسرائیل در سخنانی گفت که سال 2027 سال نابودی اسرائیل است. حتی عبدالعزیز الرنتیسی نیز فراتر رفته و گفت: ما خواهان حذف اسرائیل از روی نقشه هستیم. الرنتیسی همچنین در ادامه سخنان خود افزود: هولوکاست یک موضوع نازی
صهیونیستی است با هدف ترغیب یهودیان به مهاجرت به اسرائیل.

خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس نیز ابراز داشت: حماس تنها زمانی نزاع مسلحانه با اسرائیل را ترک می‌کند که این رژیم به مرزهای سال 1967 خود بازگردد و از سرزمین‌های فلسطینی عقب‌نشینی کرده و «حق بازگشت فلسطینیان» را بپذیرد.

منشور حماس

منشور 36 ماده‌ای حماس در سال 1988 تصویب شد. هدف آن «افراشتن بیرق الله در تمام خاک فلسطین» و تاسیس حکومت اسلامی است.

در این منشور، شعار حماس اینگونه بیان شده است: «خداوند هدف ما، پیامبر مدل ما و قرآن قانون ماست؛ جهاد راه ما و مرگ در راه خدا والاترین آرزوی ماست.» همچنین در این منشور هدف حماس «حمایت از منکوب‌شدگان، اجرای عدالت و مبارزه با بی‌عدالتی» بیان شده است.

حماس بر این باور است که فلسطین سرزمینی است که تا روز قیامت برای نسل آینده مسلمانان نهاده شده است. جنبش مقاومت اسلامی، جنبش فلسطینی متمایزی است که تنها به «الله» وفادار و شیوه زندگی‌اش نیز مبتنی بر اسلام است.

ما می‌کوشیم تا بیرق الله را در تمام فلسطین برافرازیم تا پیروان تمام ادیان بتوانند در ذیل حکومت اسلام در همزیستی مسالمت‌آمیز و در صلح و امنیت با یکدیگر به حیات خود ادامه دهند.

جنبش مقاومت اسلامی بر این باور است که سرزمین فلسطین، وقفی اسلامی است که تا روز رستاخیر برای نسل‌های آینده مسلمین به ودیعه گذاشته شده است. هیچ بخشی از آن نباید به دیگری واگذار شود.

رهبران اصلی حماس

حماس دارای دو جناح سیاسی و نظامی است اما تمایز میان این دو جناح ظاهرا آسان نیست. ارزیابی ساختار رهبری حماس کمی دشوار است اما می‌توان رهبران آن را به این ترتیب نام برد:
الف- خالد مشعل: وی در سال 1956 در اراضی غربی متولد و در رشته فیزیک از دانشگاه کویت فارغ‌التحصیل شد. او در کویت «رهبر جنبش اسلامی دانش‌آموختگان فلسطینی» بود. می‌توان مشعل را رهبر حماس نامید. وی در دمشق ساکن است جایی که او از دهه 1990 در تبعید به سر می‌برد.

ب- اسماعیل هنیه: او که دهه 40 عمر خود را می‌گذراند از دانش‌آموختگان دانشگاه اسلامی غزه در رشته ادبیات عرب است. هنیه از جمله کسانی است که به همراه چند چهره معروف دیگر در اوایل دهه 1990 به لبنان تبعید شد. او دارای رویکردی متعادل و آرام است، اما برخی بر این باورند که این تاکتیکی بیش نیست.

ج- موسی ابومرزوق: وی که در سال 1951 در غزه متولد شد، دکترای خود را در رشته مهندسی صنعتی در ایالات متحده اخذ کرد. او معاون رهبر سیاسی حماس است و در سوریه مستقر است. سال‌ها در آمریکا و اردن زیست و در نهایت در سال 2004 دادگاهی در آمریکا او را به طور غیابی محاکمه و اخراج کرد. دادگاه مدعی بود که وی از فعالیت‌های حماس، حمایت مالی می‌کند.

د- محمود الزهار: در غزه متولد و در قاهره پزشکی خواند. وی یکی از اعضای بنیان‌گذار حماس است. او رهبر فراکسیون حماس در پارلمان است.

و- عزیز دویک: در 1948 متولد و در دانشگاه پنسیلوانیا به درجه دکترا رسید. در سال 1992 به لبنان تبعید و سخنگوی دیپورت‌شدگان لبنان شد.

ن- شیخ حسن یوسف: دهه 50 عمر خود را می‌گذراند و از سال 2001 به بعد مسوول حماس در اراضی غربی بود و اکنون در زندان اسرائیل است. برخی بر این باورند که اگر وی آزاد شود، میانه‌روی وارد سیستم حماس خواهد شد.

منبع : خبرگزاری فارس

تأثیر آزمایش موشکی ایران در معادلات استراتژیک موجود

 
ناصر ثقفی عامری
تهیه شده در : معاونت پژوهشهای سیاست خارجی / گروه مطالعات استراتژیک

همان‌طور که انتظار می‌رفت خبر آزمایش موشکی ایران در تاریخ 18 تیر 1387بازتاب و واکنش‌های گسترده‌ای در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی داشت. اهمیت این آزمایش جدا از ویژگی‌های نظامی و فنی درباره توان موشکی ایران، از لحاظ زمانی نیز در حالی که جو و فشار شدیدی از سوی اسرائیل و آمریکا علیه ایران شکل گرفته است، به ویژه پس از انتشار گسترده اخبار مانور صد فروند هواپیمای نظامی اسرائیل در شرق مدیترانه که با هدف نشان دادن توانمندی آن کشور برای حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، و در پی حمله جنگنده‌های اسرائیلی علیه تأسیساتی در سوریه که ادعا شد مربوط به تأسیسات هسته‌ای در دست ساخت آن کشور بود، از ابعاد تهدیدآمیزی علیه جمهوری اسلامی ایران برخوردار گردید. از این‌رو اهمیت مانور مذکور فراتر از یک تمرین و احیاناً نمایش قدرت بوده و از جنبه‌های گسترده‌تر استراتژیک قابل ملاحظه و بررسی است.

اولین واکنش‌های محافل نظامی در آمریکا و غرب در قبال آزمایش‌های موشکی ایران، به شکل کم اهمیت جلوه دادن آن و لزوم بررسی بیشتر دربار? قابلیت‌های جدید موشکی ایران بروز نمود. برخی از کارشناسان نظامی غرب برای کم اهمیت جلوه دادن این آزمایش به تکراری بودن این آزمایش‌ها و اینکه موشک‌های مورد آزمایش اولاً فاقد نشانه‌گیری دقیق می‌باشند، ثانیاً با توجه به دفاع ضد موشکی اسرائیل حداقل از هر ده موشک شلیک شده 8 فروند آن ساقط خواهد شد و ثالثاً در موشک‌های جدید برای افزایش برد از وزن کلاهک کاسته شده و به سوخت آن افزوده شده است، اشاره شده بود. ولی علی‌رغم تحلیل‌های مذکور، نگرانی‌های نهفته در نظرات ابراز شده برخی از کارشناسان، به اهمیت توانمندی موشکی ایران اذعان می‌شود. از جمله اینکه با افزایش برد موشک‌های شهاب 3، اهداف بسیار حساسی در اسرائیل مانند نیروگاه هسته‌ای «دیمونا» می‌تواند هدف قرار گیرد و اصابت موشک به نیروگاه مذکور و انتشار مواد رادیو اکتیو و هسته‌ای، می‌تواند به شکل یک بمب هسته‌ای عمل نماید. این امر بازدارندگی مهمی در قبال طرح‌ها و برنامه‌های اسرائیل برای حمله به تأسیسات هسته‌ای محسوب می‌گردد. به عبارت دیگر، اینک اسرائیل با مانع عمده‌ای، صرف‌نظر از آنکه از لحاظ نظامی و فنی بتواند طرح حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را به مرحل? اجرا در آورد، روبرو است. نکت? حائز اهمیت دیگر، توانمندی موشکی ایران با قدرت بازدارندگی متعارف نظامی ایران ارتباط می‌یابد. بدین معنی که توجیهاتی که تاکنون در مورد انگیز? ایران برای دستیابی به تسلیحات هسته‌ای مطرح می‌شد، عملاً با داشتن بازدارندگی متعارف و مؤثر که با آزمایش موشکی به نمایش گذاشته شد، تثبیت می‌گردد. یکی از نکاتی که معمولاً از سوی کارشناسان غربی در توجیه متوقف ساختن برنامه هسته‌ای ایران مطرح می‌شد، مسئله احساس نگرانی و خطر ایران از سوی قدرت‌های هسته‌ای منطقه از جمله اسرائیل، هند و پاکستان و از آن مهمتر از سوی نیروهای آمریکایی بود. از سوی دیگر چنین استدلال می‌شد که ایران به علت محدودیت‌هایی که به آن اعمال گردیده است، فاقد نیروی هوائی هم‌طراز و مؤثر در برابر قدرت‌های دیگر و حتی کشورهای منطقه مانند عربستان سعودی است و لذا گرایش ایران به سوی تسلیحات هسته‌ای امری طبیعی و محتوم است و از این رو برای جلوگیری از این گرایش، باید به طور کلی مانع هر گونه فعالیت هسته‌ای ایران گردید. با آزمایشات جدید موشکی ایران و اتکاء بیشتر به نیروهای موشکی، به منظور تحکیم موقعیت دفاعی کشور، ضربه مهمی به استدلال مخالفین برنام? هسته‌ای ایران و آنانی که هدف پنهانی این برنامه را تولید سلاح بیان می‌نمودند، وارد می‌شود.

آزمایشات موشکی ایران در این مقطع زمانی، از دو جنب? دیگر نیز حائز توجه می‌باشد. از جنبه نخست، اسرائیل با یک اشتباه محاسبه، در وضعیت و تنگنای جدیدی قرار گرفته است. اسرائیل از چندی قبل و به منظور تحریک افکار عمومی بین‌المللی، برنام? هسته‌ای ایران را تهدیدی بین‌المللی اعلام نمود که بسیاری از کشورهای منطقه و حتی اروپایی را هدف خود قرار داده است. در این خصوص اسرائیل از یک سو در صدد جلب حمایت بین‌المللی در مقابله با برنامه هسته‌ای ایران بود و از سوی دیگر سعی داشت تا خود را از معرض تهدیدهای ایران خارج سازد. این امر در پی جنگ سی و سه روزه سال 2006 و شکست از حزب‌ا... لبنان بیشتر اهمیت یافت؛ زیرا حملات محدود موشکی حزب‌ا... به شمال اسرائیل، موجب وحشت اسرائیلی‌ها و تشدید مهاجرت معکوس گردید. با مطرح شدن برنام? هسته‌ای ایران، اسرائیل برای تحریک آمریکا به مقابله با ایران، به ویژه در پی شواهدی مبنی بر تمایل و آمادگی آمریکا برای گفت‌وگو با ایران، اسرائیل مبادرت به تبلیغاتی مبنی بر اقدام نظامی یک جانبه در مقابله با ایران نمود. در پی سیاست مذکور حتی برخی از مراکز تحقیقاتی طرفدار اسرائیل در آمریکا به تشکیک در مورد واکنش ایران به یک حمله نظامی محدود پرداختند و علی‌رغم تمام شواهد، مبنی بر فاجعه‌آمیز بودن برخورد نظامی با ایران و بازتاب گسترد? منطقه‌ای آن در عراق، افغانستان و لبنان، سعی در توجیه و تشویق چنین حمله نمودند. انجام مانور جنگنده‌های اسرائیلی در شرق مدیترانه، در واقع بخش نهائی اعلام آمادگی این برنامه طراحی شده محسوب می‌گردید. بنابراین، آزمایش موشکی ایران را باید واکنشی مؤثر به طرح‌های مزبور تلقی نمود.

نکته دوم، مربوط به هم‌زمانی آزمایش موشکی ایران با امضای قرارداد سپر دفاع موشکی آمریکا در شرق اروپا است. برخی از تحلیل‌گران غربی ابتدا سعی کردند تا این اقدام ایران را به منزل? تأیید و توجیهی برای برنامه سپر دفاع موشکی آمریکا تلقی کنند و حتی وزیر دفاع آمریکا نیز در مورد ضرورت چنین طرحی که هدف آن ایران می‌باشد، تأکید نمود.

لیکن علی‌رغم موضع‌گیری‌های مزبور که به منظور متقاعد نمودن روسیه انجام گردید، وزیر خارج? روسیه اعلام داشت که آزمایش موشکی ایران نشان داد که نیازی به سپر دفاع موشکی وجود ندارد. نکته مهمتر آن که روسیه در اقدامی غیر منتظره و علی‌رغم توافق‌هایی که ظاهراً در اجلاس گروه هشت در هوکایدوی ژاپن به عمل آمده بود، قطعنامه شورای امنیت را دربار? زیمباوه «وتو» نمود و عملاً پس از سال‌ها، سیاست‌های روسیه در تقابل با آمریکا و غرب قرار گرفت.

پیش‌بینی می‌شود که روند همکاری میان روسیه و غرب به ویژه آمریکا، در خصوص موضوعات بین‌المللی، خصوصاً پرونده هسته‌ای ایران، به سطحی نازل‌تر گرایش یابد. در نتیجه باید گفت، از آنجا که روسیه به مانور موشکی ایران در چارچوب اختلافات خود با آمریکا پیرامون طرح سپر دفاع موشکی در چک و لهستان می‌نگرد و ممکن است تحرکات دیپلماتیک اخیر آمریکا در دو کشور یاد شده را بهانه‌ای جهت عدم همراهی با واشنگتن در حل پرونده هسته‌ای ایران قرار دهد، ضروری می‌نماید که در این خصوص محدودیت‌ها و حیط? دیپلماسی روسی مورد توجه کامل قرار گیرد.

پکن تا چه زمان چتر بین المللی ایران خواهد ماند؟


در این شماره ایران در جهان

·اداره کشور به دست احمدی نژاد، تهران را زیر فشارهای شدید اجتماعی قرار می دهد

·بگذارید تصمیم تغییر رژیم را خود ایرانی ها بگیرند

·چرا ایران نسبت به توانایی نظامی خود در مقابل آمریکا رجز خوانی می کند

از همین روزنامه در ایران در جهان

·هدف های پشت پرده مانورهای دریایی در منطقه خلیج فارس

·سخنان ضد اسرائیلی احمدی نژاد وقطار صلح

·جدایی از حقیقت

·آیا بوش ایجاد ساختار استراتژی جدیدی را از ایران آغاز می کند- الحیات

·تحرکات نظامی آمریکا در آسیای میانه و پرسش هایی در مورد احتمال حمله علیه ایران

·نقش ایران در ترغیب ترکیه برای حمله به کردستان عراق؟

·ایران منبع آن (نگرانی) نیست

·تهدیدهای پشت پرده ایران

·بره ی اسرائیلی و روباه ایرانی

·ایران پارامتر اصلی مهار هسته ای یا شورش علیه آن

·بحران اقتصادی ایران مستضعفین را تحت تاثیر خود قرار می دهد

·سازمان های ایرانی تصمیم گیرنده هسته ای کدامند و چگونه عمل می کنند

·ایران متد خود را بر منطقه تحمیل می کند...از صدور انقلاب تا صدور عمل های انجام شده و از قومی تا دینی

·چارچوب های نقش آلمان در پرونده هسته ای ایران

·سردرگمی مصر در قبال سریال عادی سازی روابط با ایران!

·ایران وحشت زده و وحشت انگیز

·یادداشت هایی در رابطه با صحنه رویارویی منطقه ای ونقش های نقش آفرینان آن

·سیزده بدر نحس در روز جهانی دروغ ، و دروغ های سفید باعث تخلیه روحی می شود

·درگیری های بصره، انگیزه های ایران و محاسبات عراق

Même journaliste

·سازمان های ایرانی تصمیم گیرنده هسته ای کدامند و چگونه عمل می کنند

·چارچوب های نقش آلمان در پرونده هسته ای ایران

مصطفی اللباد, الحیات, 31/10/2007.

روابط ایران وچین در حال حاضر بر معادله ظاهرا ساده استوار است. معامله پایاپای کالا ، خدمات وفن آوری های صنعتی چین در مقابل نفت وگاز طبیعی ایران. اما این مبادله که ظاهرا معمولی می نماید اختلاف ریشه ای با معادلات مشابه خود در میان کشورها دارد، زیرا تاثیرات مستقیمی را بر نظام بین المللی دارد.

این به آن خاطر است که چین از سال 1993 برای اولین بار در تاریخ طول و دراز خود به وارد کننده صرف انرژی تبدیل شد به نحوی که با مرور زمان به رقیب جدی ایالات متحده در صدر وارد کنندگان انرژی در جهان تبدیل شده است. این تحول اژدهای چینی تشنه به منابع انرژی ومنزوی در خاور دور را بر آن داشت تا دروازه های خاور میانه را دیر هنگام بکوبد.

بر خلاف راهبردهای روسیه برای نفوذ به معادلات منطقه که مهمترین آنها سیاست خارجی وفروش سلاح است چین از راه تجارت وتوافقنامه های عظیم وبزرگ انرژی را بعنوان منفذی برای خود می داند. اینجاست که دروازه های وسیعی برای همکاری ایرانی ـ چینی گشاده می شود آنهم به دلیل تمایل معلوم چینی ها و نیاز واضح ایرانی ها برای استفاده از چین بعنوان مرکز ثقل موازی ایالات متحده آمریکا در رویارویی های صورت گرفته در پرونده هسته ای. با توجه به نوع وساختار اقتصاد چین، ایران بعنوان چهارمین تولید کننده نفت و دومین تولید کننده گاز طبیعی در جهان برای این کشور بسیار حائز اهمیت است.

بخصوص که چینی ها تکیه کاملی بر امر صادرات و تحقق میانگین های بسیار بالای رشد و کار آفرینی برای شهروندانشان دارند و این مسئله خود یک پیش نیاز به نام انرژی دارد وچون پکن به دنبال تنوع منابع انرژی خود است مشاهده می کنیم که سعی دارد مواضع خود را در آسیای میانه هم تقویت کرده و به دنبال نفوذ در منطقه دریای خزر است. اینجاست که جغرافیایی ایران دو مزیت را به طور توامان در اختیار دارد، از سویی در جنوب به خلیج فارس مشرف است که بخش عمده ای از منابع نفتی خاورمیانه را به خود اختصاص داده است و از سوی دیگر در شمال هم تسلط قابل توجهی بر دریای خزر بسیار غنی از نظر انرژی دارد.

اینگونه بود که چین به چتر بین المللی ایران در شورای امنیت تبدیل شد وهمزمان با وسعت گرفتن بحران هسته ای، توافقنامه های بسیار پر ارزش در بخش انرژی هم بین پکن وتهران به امضا رسیدند، توافقنامه هایی که ارزش آن به حدود یکصد وبیست میلیارد دلار رسیده است ، به نحوی که می توان گفت چین تاکنون بزرگترین برنده بحران هسته ای ایران است.

ریشه های روابط چین و ایران به عمق تاریخ باز می گردد، این رابطه به زمان هان امپراطور چین باز می گردد که روابط بازرگانی ویژه ای را با دو سلسله پارتی ها وساسانیان در ایران ایجاد کرد. جاده ابریشم هم که از طریق ایران به چین متصل می شود نقش زیادی در رونق این روابط ایفاد کرد، ونوعی از رابطه تنگاتنگ در منافع اقتصادی و استراتژیک را طی چند قرن گذشته بین این دو کشور به وجود آورد.بعد از از بین رفتن اهمیت جاده ابریشم ، روابط بین دو کشور تنها جنبه تاریخی صرف گرفت.

این وضعیت در دوره جنگ سرد ادامه یافت تا هم پیمانی بین المللی برای ایران با غرب و ایالات متحده آمریکا نسبت به در نظر گرفتن موارد تاریخی در روابط با چین در ارجحیت قرار می گیرد. با پیوستن ایران در سال 1955 به پیمان سنت و برسمیت شناخته شدن تایوان توسط ایران که یک سال بعد از آن صورت گرفت، پکن تهران را با عنوان بخشی از نظام امنیتی جهان غرب شناخت.

چین ملی شدن صنعت نفت توسط محمد مصدق بین سال های 1951 تا 1953 را به رسمیت شناخت ، و از دهه شصت از قرن گذشته نفت ایران به سوی چین سرازیر شد.شاه ایران هم چندان از رویکردهای ناسیونالیستی دور نبود وسعی می کرد با عمق بخشیدن به روابط خود با چین دامنه مانور خود را افزایش دهد. از اینرو در سال 1971 جمهوری خلق چین را بعنوان تنها نماینده چین به رسمیت شناخت ، و روابط دیپلماتیک کاملی را با این کشور برقرار کرد.

ایران در دهه هفتاد میلادی و در اوج اختلافات چین و روسیه از نگاه پکن به قلعه ای برای جلوگیری از نفوذ مسکو در منطقه خلیج فارس تبدیل شد. اینجا بود که مبادلات تجاری بین دو کشور تا حد معقولی افزایش یافت و کمک های اقتصادی ایران به سوی چین سرازیر شد، بخصوص که در آن دوره بر اساس گزارش بانک جهانی چین یک کشور جهان سومی فقیر محسوب می شد. روابط چین وایران در دهه هشتاد از قرن گذشته به چهار دلیل دچار تغییر وتحول شد. این دلایل عبارتند از : گرایش های سیاسیت داخلی دنگ شیائو پنگ بود که عملیات نوسازی وانقلاب فرهنگی را آغاز کرد. همزمان با این اقدامات سیاست خارجی چین هم دستخوش تغییر شده و به سوی بهبود روابط با آمریکا پیش رفت تا آنکه به بهبود روابط کامل با واشینگتن وعادی سازی آن رسید.

در مقابل، انقلاب در ایران بازگشت مجدد نظارت گسترده دولت بر اقتصاد را تجربه کرد، نظام سیاسی جدید همچنین فضا را برای گسترش ایدئولوژی دشمنی با ایالات متحده باز کرد مسئله ای که باعث شد چهره روابط آمریکایی ـ ایرانی به کلی تغییر کند و از یک هم پیمان استراتژیک به دشمنی مستحکم تبدیل شود.

این تغییر توامان در سیاست های داخلی وخارجی در چین و ایران باعث نوعی تصادم و برخورد در اولویت های سیاسی خارجی آنها شد. این مسئله شاید یکی از دلایل مهمی باشد که چین را بر آن داشت تا در رابطه با حادثه اشغال سفارت آمریکا در تهران در سال 1979 از موضع واشینگتن جانبداری کرده و این اقدام را ناقض قوانین بین المللی اعلام کند.

پکن در شورای امنیت هم به نفع قطعنامه ای که خواستار آزادی فوری گروگان ها شده بود رای داد ، اما در آن زمان به پیش نویس قطعنامه اعمال تحریم های اقتصادی علیه تهران رای ممتنع داد. پکن همچنین با مغتنم شمردن جنگ عراق علیه ایران سعی کرد جای پای خود را از طریق صدور سلاح در ایران باقی نگه دارد. چین در این دوره سیستم موشک های بالستیک به ایران فروخت ومی توان آنرا زیر بنای تاریخی برنامه های موشکی ایران دانست.

چین در سال 1987 موشک های " سیلک ورم" (کرم ابریشم) را که ضد ناو و کشتی بود در اختیار ایران قرار داد تا این کشور از آن پس توانایی بستن تنگه هرمز را پیدا کرده و به یکی از مهمترین برگه های بازدارنده ایران تبدیل شود. ایران بعد از آن از چین سیستم های موشک های ضد ناو از نوع " سی 802" دریافت کرد، سیستم های که دارای تراکم آتش گسترده ودقت نسبی در اصابت به اهداف خود دارند. چین علاوه بر آن کمک هایی را هم در زمینه صنعت ، فن آوری و توسعه تا موشک در اختیار ایران قرار داد.

این البته سوای مشارکت متعاقب چین در زیر ساخت های صنایع موشک های شهاب 3 و شهاب 4 است. این همکاری ها باعث شد تا وزارت خزانه داری آمریکا مجازات هایی علیه شرکت های تسلیحاتی چینی که گمان می رود قطعات یدکی تولید موشک های فاتح 110 و موشک های فجر را در اختیار ایران قرار دادند اعمال کند. با وجود آن چین رتبه دوم بعد از روسیه را در زمینه صدور سلاح به ایران طی دوره 1995 تا 2005 به خود اختصاص داد. بر اساس آمارهای موجود 18 درصد از نیازهای تسلیحاتی ایران را چین تامین کرد اما چینی ها دانش فنی منحصر به فردی را در اختیار کارخانجات تسلیحاتی ایران قرار دادند.

بعد از پایان جنگ عراق علیه ایران مشکلات اقتصادی در ایران نمایان شد و با توجه به تکیه این کشور به دلارهای نفتی برای تامین هزینه واردات ضروری این مشکلات تعمیق شد. اینجا بود که چین بعنوان یک شریک تجاری احتمالی وارد صحنه شد، وبه دلیل شکست تلاش های ایران در توسعه نفوذ خود در آسیای میانه وقطع گفتگوهای انتقادی بین اتحادیه اروپا وایران سیاست های خارجی ایران بار دیگر راه شرق را به طور اعم و چین را به طور اخص در پیش گرفت.

این مسئله دقیقا در دوره ای صورت گرفت که شاهد سردی روابط بین چین و آمریکا بر اثر تحولات بحران تایوان بود که در سال های 1995 و1996 رخ داد و سایه سنگین خود را بر روابط بین این دو کشور انداخت. این بحران بازتاب مثبتی را در روابط چین وایران داشت.

ایران اکنون در تلاش است تا عضویت خود را در سازمان شانگهای (چین ، روسیه وکشورهای آسیای میانه) از ناظر به عضو رسمی با تمامی اختیارات تبدیل کند تا بتواند از آن بعنوان چتری بین المللی در مقابله با افزایش تهدیدهای ایالات متحده علیه خود استفاده کنند.

بر اساس آنچه گفته شد باید تاکیدکرد که واشینگتن از زمان پایان جنگ جهانی دوم تا کنون بعنوان یکی از عوامل تعیین کننده و پارامتر مشخص کننده میزان نزدیکی یا دوری بین پکن وتهران عمل کرده است. به بیانی دیگر به اعتقاد جون کالابریز استاد آمریکایی روابط بین الملل عنصر سوم در معادله روابط بین پکن وتهران ، واشینگن است.

چین در اندیشه های سیاسی ایران

صاحب نظران ونخبگان حاکم در تهران و پکن از منظومه معیارها وطرز تفکرات مشابهی برخوردارند به نحوی که می توان گفت چهره قربانی بودن بر آگاهی های جمعی هر دو طرف حکمرانی می کند. همچنین درک مشابهی که از حقانیت نقش تاریخی خود در قبال همسایگان خویش دارند ونیز پافشاری آنها بر استقلال خویش در مقابل طرف های خارجی که البته ارتباط تنگاتنگی در رؤیاهای مردمی خود با طمع ها ، تجاوزات وتلاش برای سلطه گری هم هست.

این تشابه در نمونه های احساسات ملی در چین و ایران بازتاب مستقیم خود را بر سیاست های خارجی هر دو کشور و تمایلی که هر دو آنها برای ایفای نقشی بارز در صحنه های بین المللی ومقابله با نظام بین المللی فعلی از خود نشان می دهند گذارده است به نحوی که آنها سعی دارند سامان مجددی به جهان سوم بدهند.

جریان ملی ـ اسلامی در ایران، اروپا را تنها یک منبع تکنولوژی مدرن برای خود می شناسد و آنرا هرگز یک شریک تجاری استراتژیک نمی داند، اندیشه های ایدئولوژیک اسلامی حاکم بر ایران، چین را بعنوان نمونه یک کشور پیشرفته و توسعه یافته قدرتمند بر می شمارد، البته برای متد خود تعدیل های شکلی نیز به مقتضای نیاز جایگزینی دمکراسی اسلامی به جای کمونیسم چینی وارد می داند و جایگاه پکن را در مخیله سیاسی ایرانی ها تا سطح یک هم پیمان احتمالی در صحنه بین المللی هم بالا می برد.

در نقطه مقابل این اندیشه تفکرات تکنوکرات های ایرانی که همچنان در مفاصل متعدد حکومتی حضور پر رنگ دارند چین وهند را تنها صادر کنندگان درجه دوم فن آوری های مدرن توصیف می کنند، وتوجه ایران به شرق را یک اشتباه استراتژیک می دانند که باعث می شود از روند پیشرفت فن آوری کشور در سطح جهان بکاهد. در عین حال منطق استراتژیک ایران ـ فعلی که البته به اجرا در نمی آید ـ این است که چین را تنها بعنوان یک هم پیمان که بتوان از وی برای استفاده از حق وتو در شورای امنیت جهت حمایت از کشور استفاده کرد، دانسته و درمقابل این خدمات طرف چینی هم از منافع اقتصادی مانند معاملات انرژی بهرمند می شود.

ایران موقعیت محوری را در پلکان اولویت های چین به خود اختصاص داده است، تراکم چند مشخصه از شاخصه های ژئوپلوتیکی گرفته تا تامین منابع انرژی همگی باعث شده است که ایران راس توجهات امنیت ملی چین را به خود اختصاص داده و حداقل این جایگاه را از سال 1993 که چین به زمره بزرگترین وارد کنندگان انرژی تبدیل شد تاکنون حفظ کند.

این مسئله زمانی اهمیت خود را بیشتر می یابد که بدانیم طی یک ربع قرن (1980-2004) میزان نیازهای چین به انرژی 230 درصد افزایش یافته است در حالیکه ایران علاوه بر دارا بودن منابع گسترده انرژی بازار بسیار خوبی برای مصرف تولیدات کارخانجات چینی محسوب می شود ومی تواند کمک شایانی به ادامه افزایش شاخص های رشد چین که نمونه اقتصاد فعلی است نماید.در کنار آنچه ذکر شد باید گفت که هم پیمانی ایران وچین به پکن این اجازه را می دهد تا وارد منطقه خاور میانه، یکی از مهمترین کانون های استراتژی جهانی شود.

این ورود به معنای پایان یافتن انزوای چین است، با نگاهی دقیق به نقشه خاورمیانه شاهد خواهیم بود که ایران تقریبا تنها هم پیمان چین در منطقه است وطرفی است که 45 درصد از نیازهای نفتی آنرا تامین می کند. همچنین از دیدگاه استراتژیست های چینی ایران می تواند سکوی احتمالی ناوگان دریایی عظیم چین در منطقه خلیج فارس (بعنوان گذرگاه آبی بسیار مهم تجاری و ژئوپلوتیکی ) باشد. این احتمالات با توجه به نزدیکی جغرافیایی چین به منطقه نسبت به (مثلا) آمریکا به واقعیت نزدیکتر می شود به شرط آنکه چین بتواند جای پایی را که ایران برایش در قلب این هلال فراهم می کند، پیدا نماید.

از منظر امنیت ملی چین، ایران دارای خصوصیت های منحصر به فردی است. جمعیت ایران تنها یک درصد از جمعیت جهان است اما در عین حال 10 درصد از ذخایر نفتی بالفعل جهان را در اختیار داشته و چهارمین تولید کننده نفت جهان است.

اما اهمیت ایران فقط به این شاخص ها نیست بلکه 16 درصد از ذخایر حتمی گاز جهان را هم از آن خود دارد و توانایی تولید 2/6 میلیون بشکه نفت را در روز هم دارا ست، از این مقدار 6/3 میلیون بشکه به مصرف داخلی رسیده و6/2 میلیون بشکه نیز روزانه صادر می شود.این مقدار می تواند بسیاری از نیازهای روز افزون اقتصاد چین را تامین کند. بر اساس این ارقام که توسط عباس ملکی پژوهشگر ایرانی تبار دانشگاه هاروارد جمع آوری شده است، ایران می تواند با این سطح تولید چهل سال دیگر هم به فعالیت خود ادامه دهد، چه اکنون 130 میلیارد بشکه ذخایر نفتی ایران تخمین زده می شود وممکن است که 500 میلیارد متر مکعب از گاز طبیعی را در سال و برای 55 سال متوالی استخراج کند. بر اساس این آمار ایران بالغ بر 27 تریلیون متر مکعب ذخایر گازی در اختیار دارد. با توجه به آنچه که گفته شد مهمترین طرح های مشترک فعلی بین چین وایران در دو طرح بزرگ و چند طرح کوچک ساخت خط لوله که شمال وجنوب ایران را به هم متصل می کند خلاصه شده است.

طرح نفتی بزرگ "یادآوران" است. توافقنامه اصولی این پروژه در سال 2004 بین دو طرف به امضا رسیده و قرار داد آن نیز در سال 2006 امضا شد. این دقیقا همان سالی است که پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت ارجاع شد و چینی ها قرار داد 100 میلیارد دلاری را که با توجه به گسترده گی وارزش آن قرارداد قرن نام گرفت با طرف ایرانی به امضا رساندند تا کار بهره برداری از این طرح نیز در با توان اولیه 150 هزار بشکه در روز در سال 2009 آغاز و به تدریج به 300 هزار بشکه افزایش یابد.

چین سهامدار عمده این طرح است و51 درصد از آنرا در اختیار دارد در حالیکه هندی ها 25 درصد را در اختیار داشته و شرکت شل هم در 20 درصد از سهام پروژه شریک شده است.

طرح مشترک بزرگ دیگر در بخش گاز طبیعی است که پروژه تولید گاز مایع از مراکز نفتی پارس جنوبی را طی 30 سال شامل می شود. ارزش این قرار داد 70 میلیارد دلار است که کار بهره برداری از آن سال 2009 آغاز می شود و توان تولید آن 270 میلیون تن در سال است.

اولویت های نفتی چین

1. کاوش برای یافتن منابع جدید نفت وگاز در خارج از مرزهای چین بخصوص در مناطقی که شاهد رقابت اقتصادی سخت جهانی نیست ـ مناطقی همچون ایران وسودان

2.تلاش برای تنوع دادن به منابع انرژی جهت افزایش دامنه مانور

3.تامین ذخایر بزرگ واستراتژیک نفتی برای مقابله با بحران های غیر مترقبه انرژی.

4.تلاش برای کاهش تقاضای منابع انرژی با استفاده ای فن آوری وفشار بر مصر کننده داخلی

5. رسیدن به بالاترین میانگین تولید ذغال سنگ داخلی ونیز استفاده از انرژی توربین های آبی.

6. ملی کردن شرکت نفت چین برای تضمین همسویی کامل سیاست های آن با برنامه های استراتژیک مربوط به تامین نیازهای روز افزون انرژی با قیمت های معقول.

با تامل به اولویت های نفتی چین می توان به نتیجه رسید که سه اولویت آنها داخلی بوده وسه اولویت دیگر خارجی است وهر سه مورد خارجی آن بر همکاری فعلی چین با ایران در زمینه انرژی تکیه دارد.

رویکرد احتمالی چین در شورای امنیت

رفتار یک دولت ونحوه رای دادن آن در مورد مساله ای خاص دقیقا بیانگر نوع رویکرد این کشور است زیرا این نوع رویکرد دقیقا بر پایه منافع مشخصی استوار بوده و رفتارهای صورت گرفته برا ی حمایت از منافع انجام می پذیرد. چین از محاصره سیاسی واقتصادی آمریکا علیه ایران کمال استفاده را برد. این مساله به وضوح در بخش انرژی کاملا مشهود است به نحوی که شرکت های نفتی چینی از بزرگترین دروازه ها وارد فعالیت های نفتی ایران شدند، همچنین اصلاحات اقتصادی که در ایران انجام گرفت وکاهش قید وبندهای بر سرمایه گذاری های خارجی وقبضه شدن قدرت توسط محافظه کاران که از دیدگاه چینی ها استقرار سیاسی معنی می دهد، باعث شد تا چارچوب منابعی برای منافع چین در ایران شکل گیرد.

علاوه بر این مساله باید تاکید کرد که ورود و بسط حضور چین در بخش انرژی ایران دقیقا با افزایش فشارهای آمریکا علیه تهران و نیاز تهران به چین بعنوان یک چتر بین المللی رابطه تنگاتنگ با یکدیگر دارند. پکن تا کنون در تصویب دو قطعنامه 1737 و1747 شورای امنیت که به طور اجماع علیه ایران به تصویب رسید رای موافق داد.

در عین حال مخالفت چینی ها وتهدید آنها به استفاده از حق وتو باعث شکست پیش نویس قطعنامه های مختلفی از سوی آمریکا شده است، چین همواره مخالفت خود را با پیش نویس قطعنامه هایی که در چارچوب بند هفتم شورای امنیت قرار می گیرند اعلام وتعداد زیادی از قطعنامه ها را هم تعدیل کرده است. چون چین تمایلی به رویارویی مستقیم با آمریکا ندارد سعی می کند صحنه را برای روس ها جهت ایفای نقشی بزرگتری در مقابله با خواسته های آمریکا در شورای امنیت باز کند.

چینی ها تلاش می کنند در این چارچوب فراکسیون مخالفی را در شورای امنیت در مقابل آمریکا ایجاد کنند و اجازه ندهند این شورا از خط قرمز که همانا انجام حمله نظامی علیه تهران است عبور کند.با این حال به دلیل موقعیت جغرافیایی چین در خاور دور این کشور نمی خواهد که پرونده هسته ای ایران باعث انزوایش شود ، بخصوص که روسیه از یک سوی از جنوب با ایران همسایه بوده و از غرب هم با اروپا مرز مشترک دارد از اینرو نمی توان این کشور را همانند چین منزوی ساخت. رویکرد رای دادن های چین متاثر از سه عامل متداخل و درعین حال متضاد با یکدیگر است.

عامل اول اصل عدم دخالت در امور داخلی کشورها ومحترم شمردن حاکمیت ملی آنان است. این اصل اخلاقی هدف سیاسی چینی ها درعدم اخلال در رسیدن انرژی از خاور دور به کشورشان را محقق ساخته و دست آخر در راستای اهداف ایران قرار می گیرد. با یک محاسبه سر انگشتی درآمدهای ایران در اکتبر جاری این کشور برای چین از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می شود، نتیجه این محاسبه رقم سه تریلیون ونیم (یعنی سه هزار وپانصد میلیارد) دلار است. این رقم عظیم یعنی همکاری بین دو کشور هنوز به نقطه اوج خود نرسیده است ومی توان با یک تصمیم سیاسی ایران رقم فعلی بالغ بر 120 میلیارد دلار را طی چند سال آینده دو برابر کند.

این مساله را هم نباید فراموش کرد که ایران تا سال 2005 حدود 14 درصد از نیازهای انرژی چین را صادر می کرد اما در اواسط سال 2006 که اولین قطعنامه شورای امنیت در اعمال تحریم های اقتصادی علیه تهران صادر شد، ایران به بزرگترین صادر کننده انرژی به چین تبدیل شد.

عامل دوم عامل مسئولیت های بین المللی چین بعنوان عضو دائم شورای امنیت است که توانمندی هسته ای هم در اختیار دارد ومنطقه است که تلاش می کند معاهده منع انتشار تسلیحات هسته ای را به اجرا بگذارد، در این بعد پکن با واشینگتن همنوا وهم عقیده است که باید ایران را از دستیابی به تسلیحات هسته ای منع کرد، این دغدغه البته با نگرانی کشورهای نفت خیز عربی نیز که تولیدات خود را به چین صادر می کنند نیز همسویی دارد. از اینرو چین خواستار خلع سلاح خاورمیانه از تسلیحات کشتار جمعی شد مساله ای که همایش گفتگوی عربی ـ چینی که سال گذشته در پکن برگزار شد نیز بر آن صحه گذارد.

عامل سوم تاثیر گذار در تصمیم گیری و رای دهی چینی ها فراهم کردن صحنه ومجال مانور بین واشینگتن وتهران است تا لحظه برتری وانتخاب یکی از آنها به طولانی ترین مدت ممکن امتداد یابد. دینگلی چن کارشناس چینی امور آمریکا معتقد است لحظه انتخاب برای چین بسیار سخت ودردناک خواهد بود، زیرا انتخاب بین منافع اقتصادی گسترده ای که با وشینگتن بعنوان قطب برتر نظامی یک قطبی جهان از یک سو ونیازش به تهیه منابع انرژی از ایران از سوی دیگر فشار بسیار زیادی را بر تصمیم گیرندگان چینی وارد خواهد کرد.

بر حس منطق تحلیلی دو سناریو را باید از لیست گزینه های چینی ها حذف کرد:

سناریوی اول اینکه پکن با حمله نظامی علیه ایران موافقت خواهد کرد وحاضر خواهد شد تامنابع نفت وگاز ایران که خود در آن ده ها میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده و تلاش می کند صدها میلیاد دلار در سال های آینده از آن سود عایدش شود، تخریب شوند.

دوم : مقابله نظامی چین با آمریکا برای حمایت از ایران است که در صورت انجام حمله نظامی علیه تهران صورت می پذیرد. این دو سناریو خارج از چارچوب منافع چینی ها قرار دارند.

از اینرو است که پکن سعی می کند مانورهای خود را در چارچوب های دیپلماتیک ادامه دهد بدون آنکه این نوع عملکردش وی را صرفا در صف واشینگتن یا تهران قرار دهد ، وتاکنون نیز این نوع رویکرد را ادامه داده است. اما با افزایش حجم بحران در پرونده هسته ای ایران لحظه تصمیم گیری و انتخاب فرا می رسد لحظه ای که پکن دیگر قادر به ادامه مانورهای خود وسیاست های دو پهلویش بین دو طرف نیست.

اینجاست که عوامل ثانوی نقش خود را در تعیین سرنوشت انتخاب چین بین اولین شریک تجاری خود یعنی واشینگتن از یک سو ومهمترین صادر کننده انرژی خود یعنی ایران تعیین کننده خواهند بود. زیرا شاید چینی ها به سوی دارفور بروند تا نشان دهند سعی در مدیریت رویارویی خود با واشینگتن ودیگر قطب های قدرت جهانی دارند، زیرا از دست رفتن امتیازهای نفتی در مناطق دیگر باعث می شود تا چینی ها بیش از پیش به گزینه ایران پایبند باشند.

در موازات با آن سیاست چین که محکوم به روابط گریز از مرکز با این مضمون که هرچه زمان بگذرد برنامه های ایران از قدرت مقاومت بیشتری برخوردار شده ومیزان حمایت چین هم به تبع آن افزایش می یابد، در سایه داده های موجود پیش بینی می شود که تهران در ماه های آینده مزایای اضافی را به چینی ها در بخش انرژی بدهد تا بتوانند بر گزینه های اصولا محدود آنها در چارچوب نیاز مبرمشان به منابع انرژی ایران تاثیر گذارتر شوند. حال که عطش چینی ها به منابع انرژی (نفت وگاز ایران) زمینه مناسب روابط دوجانبه بسیار ممتازی را بین پکن وتهران به وجود آورده ، تهران سعی دارد چین را در چارچوب برنامه ای حساب شده سیراب کند تا بتواند از آن برای تامین منافع سیاسی خود حداقل در چارچوب پرونده هسته ای سود ببرد.

 

مخارج نظامی در جهان و جهت گیری‌های تحقیق و توسعه

آقای شهرام وصفی اسفستانی

کارشناس ارشد اقتصاد


قدرت ملی هر کشوری با استفاده از مولفه های خاصی در نظام بین الملل تعریف می شود. در واقع قدرت ملی در ساختار نظام جهانی قدرت، معنی پیدا می کند. قدرت ملی، یک مفهوم کیفی است که برای سنجش آن، همانند سایر مفاهیم کمی، به ناچار باید فرایندهای تقلیلی را برای ارزیابی آن طی کرد و در خلال این فرایند، مفهوم کیفی را به مجموعه ای از شاخص های عینی تقلیل داد تا از این طریق بتوان در دنیای واقعی، مفهوم کیفی را مورد سنجش قرار دادشاخص سازی تابع اصولی مانند صراحت، وزن پذیری، عدم تداخل، سنجش پذیری و نسبت می­باشد.   برای سنجش قدرت ملی کشورها نیز می¬توان از شاخص¬هایی استفاده کرد که مهمترین آنها در قالب عوامل زیر قابل طبقه¬بندی هستند که عبارتند از: قدرت نظامی، قدرت اقتصادی، دسترسی اطلاعات، پیشگامی در جریان تولید علم، بهره مندی از فن آوری‌های نوین و پیشرفته، قابلیت‌های ملی، وسعت، جمعیت، ژئوپولتیک کشور و سطح توقعات بازیگر در نظام بین الملل. از بین عوامل فوق، اصطلاح ژئوپلتیک از اهمیت به سزایی برخوردار است. این واژه از جمله واژگانی است که در دهه¬های اخیر رایج شده و ظاهراً ترکیبی از دو واژه Geo (زمین) و Politic (سیاست) می‌باشد. ژئوپلتیک، چگونگی به کار گیری سیاست با توجه به مطالعه کاربردی عوامل محیط جغرافیایی است و اهداف آن در دوره¬هایی تاریخی تغییر کرده است.


در ساختار سلسله مراتب جهانی طبقات مختلف قدرت وجود دارد که بر اساس یک نظریه متعارف می¬توان آن را به این شکل ترسیم کرد که در راس هرم، قدرت مسلط (ایالات متحده آمریکا) قرار دارد که قابلیت تبدیل شدن به هژمونی را در خود می¬بیند. (هژمونی اصطلاحی است که در اندیشه سیاسی معاصر با نام آنتونیو گرامشی پیوند دارد. گرامشی که واژه هژمونی را در تحلیل روابط دولت و شهروندان به کار می¬گرفت بر آن بود که نیروی طبقه مسلط، تنها به دست حکومت تضمین نمی¬شود. برای استمرار بخشیدن به هژمونی، گذشته از قوه قهریه، باید به نهادهایی که متعلق به جامعه مدنی است (همچون کلیسا، مبوعات، مدرسه، نهادهای ورزشی و ...) نیز متکی بود. هدف از هژمونی ایجاد رضایت درر شهروندان با رفتارهای سلطه گرانه طبقه مسلط است. در حوزه روابط بین الملل نیز از واژه هژمونی استفاده شده است؛ هژمونی در روابط بین الملل به گونه¬ای از سلطه اشاره دارد که مبتنی بر رضایت زیردستان باشد (قنبرلو، 1384: 19). رهبر هژمونی باید شرایطی داشته باشد که از جمله مهمترین آن عبارتند از:
-
ترویج تئوری اقتصادیی که مقبولیت جهانی داشته باشد.
-
کنترل بر بازار مواد خام، سرمایه، ارز و ... .
-
کنترل بر تسلیحات نظامی به خصوص از نوع با فن¬آوری¬های بالا.
-
داشتن آرمانی مردم پسند همانند دموکراسی و حقوق بشر.)
بعد از قدرت مسلط، قدرت¬های بزرگ قرار دارند که امروزه چین، روسیه و اتحادیه اروپا، در چنین جایگاهی هستند و هند نیز پتانسیل تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ را داراست. این کشورها هر چند در مرتبه پایین تری نسبت به قدرت مسلط قرار دارند ولی در تمامی زمینه¬ها تابع قدرت مسلط نیستند. در مرتبه پایین تر از قدرت¬های بزرگ نیز کشورهایی مانند آلمان، ژاپن، انگلستان، فرانسه، ایتالیا، آفریقای جنوبی و ... قرار می¬گیرند که دارایی منابع عظیم می¬باشند ولی ظرفیت¬های لازم برای به چالش کشاندن قدرت مسلط را ندارند. قدرت¬های متوسط و قدرت¬های منطقه¬ای نیز در در مراتب بعدی ساختار قدرت جهانی می¬باشند. قدرت¬های متوسط دارای تمایزاتی با قدرت¬های منطقه¬ای می¬باشند که در متون مربوط به روابط بین الملل نظرات مختلفی در مورد نحوه تمایز این دو گروه ابراز شده است. اصطلاح قدرت متوسط در فضای جنگ دوم جهانی بروز یافت. در این زمان کانادا مدعی بود که هر چند همتراز با قدرت¬های بزرگ نیست ولی مشارکت و کمک آنها در جنگ دوم جهانی، موجب بالا رفتن موقعیت آنها نسبت به قدرت¬های کوچک شده است.
به طور کلی اینگونه می¬توان بیان کرد که قدرت متوسط نقش¬هایی فراتر از منطقه را انجام می¬دهد (همانند نقشی که استرالیا، کانادا و سوئد در قبال مسایل جهانی، به خصوص انرژی و محیط زیست ایفا می¬کنند) ولی دایره نفوذ قدرت منطقه¬ای فقط در منطقه خود خلاصه می¬شود و معمولاً توانمندی آنها مربوط به امنیتی کردن یک منطقه خاص مربوط می¬شود. قدرت منطقه¬ای مفهومی است که پس از پایان نظام دو قطبی مطرح شد. قدرت‌های منطقه¬ای در نظام سلسله مراتب جهانی تعریف می‌شوند. ظهور قدرت منطقه‌ای یکی از نشانه¬های زوال سیطره است. چرا که یکی از معیارهای ساختار سیطره‌جو عدم وجود قدرت‌های منطقه‌ای است. ویژگی‌های یک قدرت منطقه‌ای را اینگونه می¬توان شمرد: دولتی که به لحاظ جغرافیایی بخشی از منطقه باشد؛ دولتی که می‌تواند در برابر هر ائتلاف از دیگر دولت‌های منطقه بایستد؛ و دولتی که نفوذ زیادی بر امور منطقه داشته باشد.
تا به حال پژوهش¬های مختلفی در قبال بررسی جایگاه کشورهای جهان در ساختار قدرت جهانی انجام شده است که یکی از آنها مربوط به کاری است که توسط دکتر محمدرضا حافظ نیا و دکتر سید هادی زرقانی انجام شده و در شماره 18 فصلنامه راهبرد دفاعی چاپ شده است. در این پژوهش با استفاده از 9 عامل به بررسی جایگاه ایران در بین 139 کشور جهان و منطقه پرداخته است. عوامل نه¬گانه مورد بررسی عبارتند از: عامل سرزمینی، نظامی، فرهنگی، اجتماعی، فضایی، اقتصادی، علمی، سیاسی و فرامرزی. هر یک از عوامل نه¬گانه فوق نیز با شاخص¬های متفاوتی سنجیده شده¬اند که به طور مثال در مورد عامل فرامرزی شاخص¬های مورد استفاده عبارتند از:
-
تعداد شرکای تجاری
-
جمعیتی که در خارج زندگی می¬کنند.
-
تعداد تماس¬های انجام شده با خارج از کشور.
-
عضویت دائم در شورای امنیت سازمان ملل.
-
عضویت موقت در شورای امنیت سازمان ملل.
-
عضویت در سازمان¬ها و کنوانسیون¬های بین المللی.
-
تعداد مدال¬های المپیک یونان.
-
تعداد گردشگر خارجی.
-
تعداد مسافران خارج شده.
-
تعداد حرکت هواپیماها.
برای سنجش سایر عوامل نیز از شاخص¬های متناسب با خود استفاده شده است که در متن گزارش ارائه شده است. با نمره دهی به عوامل فوق و ساختاردهی به نتایج به دست آمده، جایگاه ایران در قبال هر یک از عوامل مشخص شده است. به طوری که رتبه ایران از منظر عامل سرزمینی 10، عامل نظامی 13، فرهنگی 26، اجتماعی 27، فضایی 28، اقتصادی 37، علمی 44، سیاسی 45 و فرامرزی 63 در بین کشورهای جهان می¬باشد. نتایج این تحقیق به طور کل (برآیند تمامی عوامل) جایگاه ایران را در رتبه بیستم جهان نشان می¬دهد. از این منظر قدرت¬های برتر جهان به ترتیب عبارتند از آمریکا، روسیه، چین، انگلیس، فرانسه، ژاپن، آلمان، استرالیا، کانادا و هند. در بین کشورهای منطقه نیز، ایران پس از ترکیه در رتبه دوم منطقه قرار گرفته و پس از ایران، عربستان، پاکستان، قزاقستان، امارات متحده عربی، سوریه، عراق، آذربایجان، ازبکستان، گرجستان، اردن، کویت، عمان، ارمنستان، قرقیزستان، یمن، قطر، بحرین، تاجیکستان و ترکمنستان به ترتیب در رتبه¬های بعدی قرار می¬گیرند.
با کنار هم گذاشتن آمار مخارج نظامی کشورهای جهان و ترتیب قدرت¬های برتر جهانی (که در تحقیق مورد اشاره ذکر شد)، مشاهده می¬شود که اکثر قدرت¬های بزرگ جهان، همان کشورهایی هستند که مخارج نظامی بالایی نیز دارند. در سال 2006 ده کشوری که بیشترین مخارج نظامی را در جهان داشتند به ترتیب عبارتند از آمریکا، انگلیس، فرانسه، چین، ژاپن، آلمان، روسیه، ایتالیا، عربستان سعودی و هند. همانگونه که مشاهده می¬شود به غیر از عربستان و ایتالیا، 8 کشور دیگری که بیشترین مخارج نظامی را دارند، جزو ده قدرت بزرگ جهانی هم هستند. بر این اساس می¬توان اینگونه نتیجه گرفت که مخارج نظامی متغیر مهمی در بین مولفه¬های تعیین کننده قدرت ملی می¬باشد.
مخارج نظامی جهان در سال 2006، بر اساس دلار رایج آمریکا 1204 میلیارد دلار تخمین زده می¬شود که این نشان دهنده افزایش 3.5 درصدی بین سال¬های 2005 تا 2006 و رشد 37 درصدی بین سال¬های 1997 تا 2006 می¬باشد. مخارج نظامی جهان در سال 2006 نزدیک به 2.5 درصد از GDP جهانی را شامل می¬شود. میزان سهم 10 کشوری که بیشترین مخارج نظامی را دارند بالغ بر 77 درصد از کل بودجه نظامی جهانی را تشکیل می¬دهد که کشور آمریکا به تنهایی 46 درصد از بودجه نظامی جهان را به خود اختصاص داده است. بودجه نظامی آمریکا در این سال بالغ بر 7/528 میلیارد دلار به قیمت ثابت سال 2005 می¬باشد که به طور سرانه سهم هر آمریکایی از آن 1756 دلار می¬باشد که این رقم نزدیک به 500 دلار کمتر از درآمد سرانه هر ایرانی است. سرانه مخارج نظامی به ازای هر نفر در سال 2006، در عربستان 1152 دلار است که بعد از آمریکا در رتبه دوم جهان قرار دارد. کشورهای انگلیس، فرانسه، ایتالیا، آلمان و ژاپن نیز به ترتیب با 990، 875، 514، 447 و 341 دلار (به قیمت ثابت سال 2005) در رتبه¬های بعدی قرار می¬گیرند. سرانه مخارج نظامی در ایران نیز 141 دلار و در چین و هند به ترتیب 37 و 21 دلار می¬باشد.
مقایسه مخارج نظامی برخی از کشورهای بزرگ جهان و منطقه نشان می¬دهد که مخارج نظامی هر یک از این کشورها در سال¬های مختلف بر اساس تاثیر پذیری از عوامل متفاوت، در نوسان بوده است. این مسئله در مورد مخارج نظامی آمریکا در بخش بعدی بحث مورد بررسی بیشتری قرار می¬گیرد ولی بررسی رشد سالانه کشورهای مختلف نشان می¬دهد که رشد سالانه مخارج نظامی ایران و عربستان دارای همگرایی بیشتری نسبت به سایر کشورها می¬باشد. بدین صورت که در سال¬هایی که مخارج نظامی ایران رشد بالایی به خود می¬گیرد، مخارج نظامی عربستان نیز از این روند تبعیت می¬کند. لازم به ذکر است بر اساس اطلاعاتی که توسط SIPRI ارائه شده است در دوره 1992 تا 2006 متوسط رشد مخارج نظامی ایران با 5/14 درصد در سال، بیشتر از سایر کشورهای مورد بررسی (آمریکا، انگلیس، فرانسه، چین، روسیه، عربستان، هند، ترکیه، پاکستان، کویت، مصر و آذربایجان) بوده است.

همانگونه که گفته شد میزان مخارج نظامی هر کشوری نیز تحت تاثیر عوامل مختلفی هست و متغیرهای مهم تعیین کننده قدرت ملی هر کشور، به طور مستقیم و یا غیر مستقیم بر همدیگر تاثیر می¬گذارند و در تعامل با هم¬دیگر هستند. در مورد کشور آمریکا، روندهای متفاوتی را در مورد مخارج نظامی آن کشور می¬توان مشاهده کرد. سهم مخارج نظامی از تولید ناخالص داخلی آمریکا در دوره¬های مختلف زمانی همواره در نوسان بوده است که به طور کلی می¬توان دلیل این نوسان را تحت چند دوره مهم مورد بررسی قرر داد که عبارتند از:
-
دوره تاثیر پذیری از جنگ دوم جهانی (1942 تا 1946): در این دوره سهم مخارج نظامی از GDP به بیشترین میزان در طول تاریخ آمریکا رسید و تا حد 38 درصد نیز در سال 1944 پیش رفت.
-
دوره پس از جنگ جهانی دوم (1947 تا 1951): در این دوره سهم مخارج نظامی از GDP آمریکا به طور چشمگیری کاهش یافت و تا حد 5/3 درصد در سال 1948 نیز رسید.
-
دوره آغاز مسابقه تسلیحات نظامی هسته¬ای در جهان (1952 تا اوایل دهه 70 میلادی): در این دوره با بروز مسابقه تسلیحاتی در بین کشورهای جهان و دستیابی برخی از قدرتهای بزرگ به بمب اتمی و در کنار آن درگیر شدن آمریکا در جنگ ویتنام، سهم مخارج نظامی از GDP آمریکا به طور قابل توجهی افزایش یافت و در سال 1953 به 2/14 درصد رسید و تا قبل از دهه 70، همچنان بالا ماند.
-
بعد از کنفرانس برتون¬وودز در این دوره با تغییر نظام ارزی جهان، کشور آمریکا با محدودیت منابع مالی مواجه شد و در کنار سایر مسایل این دوره، سهم مخارج نظامی از GDP به طور قابل توجهی کاهش یافت.
-
دوره رقابت¬های تسلیحاتی با شوروی و آغاز جنگ ستارگان (دهه هشتاد میلادی): این دوره باز شاهد رقابت¬های تسلیحاتی بود و این مسئله سهم مخارج نظامی از GDP را بالا برد.
-
دورره پس از فروپاشی شوروی تا حادثه 11 سپتامبر سال 2001: پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دغدغه¬های تسلیحاتی آمریکا فرو خفت و سهم مخارج نظامی از GDP به شدت کاهش یافت و در آغاز هزاره سوم به 3 درصد از GDP رسید.
-
دوران پس از حادثه 11 سپتامبر: این دوره با افزایش دوباره¬ایی در سهم مخارج نظامی از GDP کشور آمریکا مواجه بود که مخارج نظامی آمریکا در این دوره به طور مطلق و درصدی افزایش چشمگیری به خود گرفت و این روند همچنان ادامه دارد.

پس از کنفرانس برتون وودز، استراتژی¬های دفاعی آمریکا با تغییرات جدی مواجه گشت. پس از این دوره اعلام شد که به جای برقراری مستقیم توازن، در خصوص همه انتخاب¬های مقدور، باید بر سرمایه گذاری¬هایی متمرکز شد که بیشترین اطمینان را برای پیشرفت استعدادهای نظامی ایجاد کند. دستیابی به استراتژی¬های دفاعی نیازمند سرمایه گذاری در حوزه¬های علم و تکنولوژی خاصی می‌باشد تا از این طریق برتری تکنولوژِکی آمریکا، چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح، تضمین شود. سرمایه گذاری در حوزه¬هایی که در خارج از وزارت دفاع اهمیت اندکی به آن داده می‌شود. بر این اساس گفته شد که شعار استراتژی نوین علم و تکنولوژی ”تمرکز“ است نه توازن. دلیل اصلی انتخاب استراتژی تمرکز را باید در مواجه شدن آمریکا با محدودیت منابع مالی دانست. در این ارتباط می¬توان به استراتژی علوم و تکنولوژی آمریکا برای سال¬های 1990 تا 2005 اشاره کرد که بر اساس آن استراتژی‌های نوین دفاعی امریکا عباراتند از:
-
ارتباطات و مراقبت جهانی
-
حمله دقیق
-
دفاع و برتری هوایی
-
کنترل دریا و برتری در زیر آب
-
نبرد پیشرفته زمینی
-
محیط‌های مصنوعی
-
تکنولوژی‌های اقتصادی کننده
برای دستابی به استراتژی های مشخص شده، یک برنامه توسعه اکتشافی طراحی شد که نقش برنامه اکتشافی، کسب اطمینان از این بابت است که به موازات ظهور پیشرفت¬های تکنولوژیکی، امکان ضمیمه کردن آنها به صورت تکنولوژی¬های پیشرفته در راستای استراتژی¬های اعلام شده مقدور باشد. بر این اساس 11 حوزه تکنولوژیکی شناسایی شدند که سرمایه¬گذاری در این حوزه¬ها می¬توانست برتری تکنولوژیکی آمریکا در جهان را تضمین کند. این حوزه¬ها عبارتند از:
-
کامپیوترها
-
نرم افزار
-
سنسورها
-
شبکه سازی ارتباطات
-
ادوات الکترونیکی
-
اثرات محیطی
-
مواد و فرایندهای ساخت
-
ذخیره انرژی
-
نیروی محرکه و تبدیل انرژی
-
طراحی خودکار
-
رابط‌های انسان - ماشین
انتخاب حوزه¬های تکنولوژیکی، جهت¬گیری¬های خاصی را در تحقیق و توسعه نظامی اعمال کرد.
کشورهای در حال توسعه با دارا بودن 79 درصد از جمعیت و 39 درصد از GDP جهان، در حدود 19درصد از هزینه‌های R&D در جهان را می‌پردازند و بیش از 81 درصد از هزینه¬های تحقق و توسعه جهان توسط کشورهای توسعه یافته پرداخته می¬شود. به طور متوسط 4/2 درصد از تولید ناخالص داخلی کشورهای پیشرفته جهان در تحقیق و توسعه هزینه می¬شود. با این وجود ماهیت R&D به گونه¬ای است که در بلند مدت به دلیل اثرات سرریز آن، اکثر کشورهای جهان از آن منتفع می¬شوند. در سال 2003 هزینه¬های تحقیق و توسعه بیش از 6/2 درصد از GDP آمریکا را شامل می¬شد و این رقم برای ژاپن، آلمان، فرانسه و انگلیس به ترتیب 1/3، 5/2، 2/2 و 9/1 درصد بود.
بخش اعظمی از هزینه‌های R&D دفاعی، در کشورهای توسعه یافته تمرکز یافته است. در سال 1989 دو کشور آمریکا و شوروی 80% کل هزینه‌های تحقیق و توسعه نظامی را به خود اختصاص داده بودند. در سال 1990 بیش از 90% کل هزینه‌های تحقیق و توسعه نظامی جهان در اختیار شش کشور آمریکا، شوروی، انگلستان، فرانسه، آلمان و چین بوده است.
وضعیت تحقیق و توسعه نظامی هیچ کشوری نمی¬تواند، بی توجه و کاملاً مستقل از وضعیت تحقیق و توسعه در سطح ملی باشد. به طور کلی هزینه¬های R&D نظامی، در حدود 20 تا 25 درصد از مخارج R&D کل را در جهان تشکیل می¬دهد که برآورد می¬شود رقم آن بین 100 تا 175 میلیارد دلار باشد. هزینه تحقیق و توسعه نظامی مهمترین عنصر منفرد در بودجه جهانی تحقیق علمی و فن¬آورانه می¬باشد. با این وجود کشورهای مختلف بر اساس استراتژی¬ها، شرایط و توانمندی¬های سیاسی، اقتصادی و امنیتی، ممکن است سیاست¬ها و استراتژی¬های مختلفی را در خصوص تحقیق و توسعه نظامی اتخاذ کنند.
به طور کلی صنایع دفاعی از منظر جهانی با چهار روند اساسی روبه¬رو بوده¬اند که عبارتند از:
 
فرایند انقباض: دلالت بر تعطیل کردن بعضی— از فعالیت¬های صنعت دفاعی به قصد کوچک سازی کلی این بخش دارد.
 
روند متمرکز سازی: تجمیع— شرکت¬های منفرد در قالب شرکت‌های بزرگتر
 
انقلاب اطلاعاتی: کوچک سازی¬های ساختاری— در سسایه فرصت¬هایی صورت می‌گیرد که فنآوری¬های اطلاعات و ارتباطات در دسترس صنایع دفاعی قرار می‌دهند.
 
یکپارچه سازی: می‌تواند عمودی، افقی و یا— ترکیبی باشد و تنها در بخش¬هایی صورت می‌گیرد که از پیچیدگی فنآورانه بالایی برخوردار باشد.
بخش اعظمی از تغییرات در حوزه¬های مختلف R&D نظامی را در قالب این چهار روند می¬توان بررسی کرد. از آنجا که جزئیات R&D نظامی کشورهای جهان در دسترس نیست، فقط کشور آمریکا مورد بررسی قرار می¬گیرد.
به طور کلی بودجه دپارتمان دفاعی آمریکا شامل چهار عنصر اصلی است که به ترتیب عبارتند از:
-
پرسنلی
-
عملیات و نگهداری
-
تدارکات
-
برنامه تحقیق، توسعه، آزمایش و ارزیابی
بین سال¬های 2005 تا 2008 هر یک از بخش¬های فوق سهم متفاوتی از بودجه دفاعی را تشکیل می¬دادند. در سال 2005 کل بودجه تحقیق، توسعه، آزمایش و ارزیابی نظامی آمریکا بالغ بر 71 میلیارد دلار بوده است که این رقم در سال 2007 به 46/72 میلیارد دلار رسیده است و پیش بینی می¬شود که این رقم با کاهش 6/7 درصدی به 9/66 میلیارد دلار در سال 2008 برسد که این روند مطابق با کاهش کل مخارج نظامی آمریکا در این سال می¬باشد. به طوری که پیش بینی می¬شد مخارج نظامی آمریکا در سال 2008 نزدیک به 13 درصد کاهش یابد. لازم به ذکر است که رقم مربوط به مخارج نظامی مورد بحث به غیر از بودجه اختصاصی برای جنگ جهانی علیه تروریسم و جنگ عراق می¬باشد.
بر اساس منابع آماری دپارتمان دفاعی آمریکا، مخارج تحقیق، توسعه، آزمایش و ارزیابی نظامی این کشور بین سال¬های 2004 تا 2007 دائماً در حال افزایش بوده به طوری که از 60751 میلیون دلار در سال 2004 به 72468 میلیون دلار در سال 2007 رسیده است ولی در سال 2008 این رقم کاهش یافته و به 66941 میلیون دلار رسیده است و پیش بینی می¬شود که این رقم با افزایش 2/7 درصدی در سال 2009 به 71793 میلیون دلار برسد. در سال 2007 نیروی زمینی 10377 میلیون دلار از مخارج تحقیق، توسعه، آزمایش و ارزیابی نظامی به خود جذب کرده بود و سهم نیروی، دریایی، هوایی، موارد ویژه و سایر نیز به ترتیب 17807، 22120، 20261 و 182 میلیون دلار بوده است.
سهم هر یک از نیروها از مخارج تحقیق، توسعه، آزمایش و ارزیابی نظامی در طول سال¬های مختلف در نوسان بوده است. به طوری که پیش بینی می¬شود سهم نیروی هوایی از 1/32 درصد از کل مخارج تحقیق، توسعه، آزمایش و ارزیابی نظامی آمریکا در سال¬ 2004 به 36 درصد در سال 2009 برسد.
به طور کلی می¬توان مخارج تحقیق، توسعه، آزمایش و ارزیابی نظامی آمریکا را به هفت بخش تقسیم بندی کرد که عبارتند از: تحقیقات پایه، تحقیقات کاربردی، توسعه تکنولوژی¬های پیشرفته، ارائه و تایید، توسعه صنایع مهندسی، پشتیبانی مدیریت و توسعه سیستم¬های عملیاتی.
به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات ریزتر مخارج تحقیق و توسعه، تحلیل¬های ارائه شده در این بخش فقط شامل نیروی دریایی خواهد بود. مخارج نیروی دریای به طور متوسط 30 درصد از بودجه دفاعی آمریکا را شامل می¬شود. در سال 2007، مخارج تحقیقات پایه، تحقیقات کاربردی، ارائه و تایید و توسعه سیستم¬های عملیاتی افزایش یافته و مخارج توسعه تکنولوژی های پیشرفته، توسعه صنایع مهندسی و مدیریت برنامه تحقیق، توسعه، آزمایش و ارزیابی و توسعه تکنولوژی¬های پیشرفته، به طور چشمگیری کاهش یافته است. با این حال در سال 2008 تمام زیر بخش¬های برنامه تحقیق، توسعه، آزمایش و ارزیابی نیروی دریایی به غیر از مدیریت دارای رشد منفی می‌باشند.

از بین زیر بخش¬های برنامه RDT&E، زیر بخش "تایید و ارائه" بیشترین سهم از مخارج برنامه RDT&E را داشته و پس از آن توسعه سیستم¬های عملیاتی و توسعه صنایع مهندسی به ترتیب در رتبه¬های بعدی قرار گرفته¬اند. اطلاعات تجمعی سه سال 2006 تا 2008 نیز نشان می¬دهد که 14/46 درصد از مخارج تحقیق، توسعه، آزمایش و ارزیابی نیروی دریایی مربوط به ارائه و تایید بوده است.
مخارج برنامه تحقیق، توسعه، آزمایش و ارزیابی را به صورت دیگری نیز می¬توان نشان داد که در این تقسیم بندی نیز مخارج نیروهای استراتژیک، نیروهای اهداف عمومی، جاسوسی و ارتباطات، تحقیق و توسعه، تامین عمومی و نگهدار، آموزش پزشکی و سایر و فعالیت¬های اداره و تخصیص جای گرفته¬اند. بر اساس این تقسیم بندی به غیر از زیر بخش جاسوسی و ارتباطات، در سال 2008 سایر زیر بخش¬ها دارای رشد منفی بوده است. این زیر بخش در سال 2007 نیز با رشد بالایی مواجه بوده است.
مخارج برنامه تحقیق، توسعه، آزمایش و ارزیابی نیروی دریایی آمریکا را به صورت ریزتری نیز می¬توان بررسی کرد که به دلیل ضیق وقت در این بحث از صحبت کردن در مورد آن خودداری می¬شود.
منابع:
-
قنبرلو، عبدالله (1384)، نقش حقوق بشر در هژمونی آمریکا، در مجله اطلاعات سیاسی- اقتصادی، سال نوزدهم، شماره هفتم و هشتم.

- SIPRI Yearbook 2007, Armaments, Disarmament and International Security, The Stockholm International Peace Research Institute, SIPRI 2007, printed by CM Gruppen, Bromma
- National Defense Budget Estimates for FY 2008, Department of defense, March 2007
-Fiscal Year (FY) 2008/2009 Budget Estimates, Department of the Navy, 2007

 

برنامه موشکی شهاب


موشک های هدایت شونده "ار -14 اِ" (بر اساس طبقه بندی ناتو - SCUD-B) که در زمان شوروی سابق طراحی شده بودند  و مدل های مدرنیزه شد شبیه آن (پیش از هر چیز توسط کره شمالی) در حال حاضر هنوز هم بعنوان اساس طراحی های فنی در زمینه موشک های بالستیکی به شمار می روند. اما "آ. آرباتوف" و "و. دوورکین" مولفان مقاله "حل نظامی برنامه هسته ای ایران: سناریوها و پیامدها" اشاره می کنند: تصور اینکه کشورهایی مانند کره شمالی و ایران توان در اختیار گرفتن موشک های را دارند که بر اساس فناوری های موشک های" SCUD" شوروی سابق  تولید شده باشند، اشتباه است. باید یادآوری نمود که در اواخر دهه 1950 در شوروی سابق موشک های میانبرد حامل کلاهک های هسته ای ساخته شد. اعتقاد داشتن به اینکه چنین فناوری هایی تا کنون برای دیگران غیر قابل دسترسی است یک گمراهی خطرناک است.

اما به هر ترتیب سکوی توسعه برنامه های موشکی ایران و فناوری های مربوط به آنها در مجموع SCUD های شوروی و "بچه" ها و "نوه" های آن در کره شمالی است. موشک های SCUD و نمونه های مشابه آن به طور گسترده ای در سالیان اخیر در جنگ "ایران-عراق" مورد استفاده قرار گرفتند.

بر اساس اطلاعات موجود ایران در سال 2006 از 300 تا 750 فروند موشک "شهاب-1" (SCUD-B) و "شهاب-2" (SCUD-С) برخوردار بوده است.

ایران اولین موشک های SCUD خود را بعد از آغاز جنگ عراق-ایران بدست آورد. بخش اندکی از آنها را از لیبی و در ادامه (بخش اعظم آنها) از کره شمالی دریافت نمود.

این مجموعه های موشکی در اختیار نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران قرار گرفتند. در ماه مارس سال 1985 ایرانی ها برای اولین بار اهداف عراقی را هدف حملات موشکی قرار دادند. شدیدترین موشکباران توسط SCUD ها طی 52 روز در سال 1988 انجام شد. این دوره را متعاقبا دوره "جنگ شهرها" نامیدند. در آن زمان ایران 77 فروند موشک SCUD به بغداد، موصل، کرکوک و تکریت شلیک کرد.

تاریخ مختصر بهره برداری ایران از موشک های شهاب-1:

سال 1985- ایران خرید موشک های "اسکاد-بی" را از لیبی برای استفاده در جنگ علیه عراق آغاز کرد. در حدود 20 فروند موشک و دو سکوی پرتاب سیار آن بر پایه خودرو "ماز-534 آر" خریداری شد.

سال 1986- لیبی به صادر کننده اصلی موشک های "اسکاد-بی" به ایران مبدل می شود. سوریه نیز صدور این موشک ها به ایران را آغاز می کند اما به تعداد محدود.

سال 1987- تلاش ایران برای راه اندازی تولید موشک های "اسکاد-بی" با ناکامی مواجه می شود. طی پنج سال بعد جمهوری اسلامی 200-300 فروند موشک "اسکاد-بی" و 6-12 سکوی پرتاب سیار  از کره شمالی خریداری کرد.

سال 1988- ایران بر اساس موشک های "اسکاد-بی" تولید موشک های داخلی "شهاب-1" را آغاز می کند اما به تعداد محدود.

سال 1988- ایران اولین پرتاب آزمایش موشک های بالستیکی "اسکاد-بی" با برد 320 کیلومتری و کلاهک 985 کیلوگرمی را انجام می دهد.

تدارک انجام این پرتاب با کمک کره شمالی و یا چین انجام شد.

سال 1991- در این زمان ایران برنامه تولید "شهاب-1" را متوقف نموده و خرید مدل کامل تر SCUD-СS را آغاز کرد که برد موثر آن 500 کیلومتر و قادر به حمل کلاهکی به وزن 800 کیلوگرم بود.

سال 1993- ایران گروهی از کارشناسان صنایع موشک سازی (21 نفر به ریاست سرتیپ منطقی) را به کره شمالی اعزام می کند.

سال 1998- دولت ایران رسما خبر پرتاب "شهاب-1" را از آب های دریای خزر اعلام می کند. این پرتاب آزمایشی مرحله ای مهم پژوهشی در چارچوب برنامه ایجاد و تکمیل موشک های بالستیکی محسوب می شود. پرتاب موشک "شهاب-1" از سکویی که بر روی یک کشتی تجاری تعبیه شده بود، انجام شد.

اکتبر 2007- مجله Jane's اطلاع داد که توسعه برنامه "شهاب-3" در ایران نیاز به ادامه کار بر روی مدرنیزه سازی "شهاب-1" را از بین برد. عملا همزمان با "شهاب-1" متخصصین ایرانی مدل جدیدی (باز هم بر اساس "اسکاد") طراحی کردند که "شهاب-2" نامیده شد. به اعتقاد تحلیل گران در حال حاضر ایران 50-150 فروند موشک "شهاب-2" (گزینه SCUD-Cs) در اختیار دارد.

سال 1991- ایران اولین محموله موشک های SCUD-C شامل 100 تا 170 فروند را از کره شمالی دریافت کرد.

سال 1994- تا این زمان ایران از کره شمالی 150-200 فروند SCUD-C خریداری کرده بود.

سال 1997- مرحله مهم در صنایع موشک سازی ایران با یک جهش فناوری جدید بوجود آمد. ایران تولید موشک های مدل SCUD-C داخلی را آغاز نمود. در همین حال تصور می شود که بخش اعظم این فناوری ها و خط تولیدی از کره شمالی به ایران منتقل شده است.

سال های 2004-2006- بر اساس سخنان منابع آگاه ایرانی در این زمان در بخش اعظم مانورهای نظامی ایران از موشک های "شهاب-2" استفاده شد.

بدون تاریخ و تایید- بر اساس برخی از اطلاعات رسیده ایران خط تولید انبوه موشک های "شهاب-2" را در سوریه احداث کرده است.

اکتبر 2007- مجله Jane's اطلاع داد که توسعه برنامه "شهاب-3" در ایران نیاز به ادامه کار بر روی مدرنیزه سازی "شهاب-2" را از بین برد.

"شهاب-3" مرحله جدید در توسعه موشک سازی ایران است. این موشک قوی تر از مدل های قبلی "شهاب" بوده و سازه آن بر اساس مدل کره شمالی No Dong-1/A و No Dong-1/B است.

برخی از تحلیلگران معتقدند که موشک های کره شمالی با کمک منابع مالی ایرانی طراحی و مدرنیزه شده بودند.

اولین مدل های "شهاب-3" شباهتی هایی با موشک های پاکستانی " Ghauri" داشتند که احتمالا به نوبه خود بدون کمک کره شمالی و چین تولید نشده اند.

تاریخچه مختصرطرح و بهره برداری ایران از موشک شهاب-3":

سال 1998- ایران آزمایشات مربوط به "شهاب-3" تولید داخلی را آغاز می کند. مشکلاتی که در خصوص سیستم هدفگیری وجود داشت حرکت به سوی اتمام موفقیت آمیز آزمایشات را با مشکلاتی مواجه ساخت.

همزمان ایران کار آزمایشی موشک "شهاب-4" را آغاز کرد.

23 جولای سال 1998- ایران اولین پرتاب آزمایشی "شهاب-3" را انجام می دهد. موشک در حدود 100 ثانیه در هوا پرواز کرد و بعد از آن منفجر شد.

معلوم نیست که انفجار موشک در اثر نقص فنی بود و یا آزمایش برای همین مدت زمانی پرواز در نظر گرفته شده بود.

15 جولای سال 2000- ایران اولین پرتاب موفقیت آمیز "شهاب-3" را انجام می دهد. بر روی این موشک موتور جدید تولید کره شمالی نصب شده بود.

تابستان سال 2001- ایران آغاز تولید موشک های "شهاب-3" را اعلام کرد.

7 جولای سال 2003- مراحل آزمایشی موشک "شهاب-3" به پایان می رسد. بر اساس برخی از اطلاعات کمپانی های چینی مانند Tai'an Foreign Trade General Corporation و China North Industries Corporation به ایرانی ها کمک کردند که برخی از نقص ها و کمبود ها را رفع کرده و دشوارهای فنی مراحل نهایی را پشت سر گذارند. در همین زمان مقامات ایرانی خبر توسعه تولید این نمونه موشک و ارائه آن به یگان های نظامی کشور را اطلاع دادند.

22 سپتامبر سال 2003- "شهاب-3" سوار بر سکوهای سیار در رژه نظامی تهران شرکت داده شد. در آن رژه اعلام شد که برد این موشک ها 1800 کیلومتر است.

اکتبر سال 2003- ایران اعلام کرد بدلیل آنکه برد این موشک های "شهاب-4" (2200-3000 کیلومتر) با واکنش منفی جامعه بین المللی مواجه خواهد شد و تنش جهانی تولید می کند برنامه تولید "شهاب-4" متوقف می شود.

اواخر سال 2003- بر اساس برخی از اطلاعات ایران توانست فقط تولید محدود "شهاب-3" را آغاز کند.

11 اوت سال 2004- کارشناسان ایرانی اندازه کلاهک "شهاب-3" را کاهش داده و سازه آن را برای ورود مطمئن تر به لایه های ضخیم اتمسفری آماده ساختند. به غیر از این موتور آن نیز مدرنیزه شد. از نظر کارشناسان این تغییرات بعلت  تلاش برای تولید موشکی بود که قادر به حمل کلاهک هسته ای باشد. به همین خاطر اغلب این گزینه را بعنوان "شهاب-3ام" یاد می کردند. حال کلاهک موشک ها اندازه کوچکتر و شکلی شبیه به قسمت نازک بطری به خود گرفت.

برتری این شکل کلاهک نسبت به فرم مخروطی از جمله در برنامه استفاده از کانتینرها برای انتقال مواد شیمایی و بیولوژیکی است. احتمال داده می شود که این گزینه از موشک ها با کلاهک هایی در حدود 700 کیلوگرم بردی در حدود 2000 کیلومتر داشته باشد. امکان وجود گزینه موشکی دیگری نیز هست: با تثبیت گر بزرگتر و طول کمتر، اما برد آن در اینصورت کمتر از 1500 کیلومتر خواهد بود.

31 مه سال 2005-"علی شمخانی" وزیر دفاع وقت ایران اعلام کرد که ایران با موفقیت موتور جدید موشک که با سوخت جامد کار می کند را آزمایش کرده است.

این موتور برد موشکی با کلاهک 700 کیلوگرمی را تا مسافت 1500-2000 کیلومتری تامین می کند. شمخانی گفت: استفاده از سوخت جامد مطمئن تر و باعث افزایش برد موشک می شود.

احتمالا موشک با این سوخت به صورت "شهاب-3 D" یاد شده  و خود موشک برخی اوقات به صورت IRIS نوشته می شود.

سپتامبر سال 2005- دو موشک جدید با کلاهک های تقریبا سه متری به شکل "گلوی بطری" آزمایش شدند. نظر کارشناسان در خصوص این مسئله بر یکدیگر منطبق نیست: برخی معتقدند که چنین شکلی برای کلاهک ها جهت انتقال ، انفجار در هوا و پاشیدن مواد شیمایی و بیولوژیکی تاثیر بیشتری دارد و عده ای هم تصور می کنند که برای کلاهک هسته ای چنین فرمی مناسب است. دو موشک "شهاب-3" با چنین کلاهک هایی در رژه نظامی تهران به نمایش گذاشته شدند.

16 فوریه سال 2006- احتمال می رود که ایران با موفقیت یک سری آزمایش موشکی را انجام داده باشد. چهار موشک از جمله یکی از گزینه های "شهاب-3" و موشک "شهاب-4" به ترتیب با برد 1300 و 2200 کیلومتری آزمایش شدند.

7 آپریل سال 2006- نشریه " The Telegraph لندن اطلاع داد که ایران موفق شد که کلاهک های مخروطی شکل "شهاب-3" را برای جاسازی سلاح هسته ای در آن متناسب کند. احتمالا "شهاب-3" برای آن مدرنیزه شد که کلاهک هسته ای مدل پاکستانی را حمل کند. بر اساس اطلاعات تایید نشده ایران به طرح های پاکستانی در این زمینه دسترسی یافته است.

23 نوامبر سال 2006- ایران موشک "شهاب-3" را برای مانورهای عمده نظامی در اوائل نوامبر مورد استفاده قرار داد. احتمالا از مدل "شهاب-3" با برد 1900 کیلومتری استفاده شد که بر اساس گزارشات منتشره از سوی ایران به کلاهک های خوشه ای مجهز شده بود.

سپتامبر سال 2006- گزارش تایید نشده ای منتشر شده که بر اساس آن ایران بیش از 30 موشک "شهاب-3" و 10 سکوی پرتاب سیار در اختیار دارد (Robin Hughes, "Long-Range Ambitions", Jane.s Defense Weekly, September 13, 2006, pp. 22-27).

8-10 جولای سال 2008- رسانه های گروهی ایرانی از یک سری آزمایش موشکی در چارچوب رزمایش بزرگ "پیامبر اعظم-3" خبر می دهند. موشک های "شهاب-3 " با کلاهک های یک تنی به برد 2000 کیلومتری با موفقیت پرتاب شدند.

اخیرا گزارشات ضد و نقیضی درباره توسعه و اجرای برنامه موشکی "شهاب" به گوش می رسد. در سال 2004 سازمان مجاهدین خلق ادعا نمود که در ایران موشک های شهاب با برد 2400 کیلومتری تولید شده است. تهران رسما وجود موشک هایی با برد بیش از 2000 کیلومتر را تکذیب می کند. این مطلب را یکی از اعضای هیئت ایرانی در سازمان ملل متحد اعلام کرد.

اما در همان سال 2004 گزارشی منتشر شد مبنی بر اینکه در چارچوب برنامه "شهاب" ایران موشک "شهاب-3بی" تولید کرده که برد آن 2500 کیلومتر است. بر اساس اطلاعات موجود موتورهای مراحل اول و دوم این موشک با سوخت جامد کار می کنند. اما کلاهک آن 800 کیلوگرم است که 500 کیلوگرم نسبت به مدل استاندارد "شهاب-3" کمتر شده است.

بر اساس گزارش دیگری سوخت جامد جدید که برای "شهاب-3" درنظر گرفته شده است یکی از نمونه های آزمایشی بوده و محصول نهایی محسوب نمی شود.

در هر صورت پیشرفت طراحان ایران به سوی توسعه فناوری های موتور موشک هایی که با سوخت جامد کار می کنند، قابل توجه است. همانطور که پیش از این گفته شد در چارچوب توسعه برنامه "شهاب" با چنین موتورهایی یک گزینه "خطی" دیگر از موشک "شهاب-3" تولید شد که نام "شهاب-3 دی" یا " IRIS" به خود گرفت.

به اعتقاد برخی از ناظران چنین شتابی در توسعه فناوری های سوخت جامد می تواند به ایران کمک کند تا از طریق تولید موشک هایی که توان حمل ماهواره ها را به مدار داشته باشند، به فضا دست یابد.

چنین فناوری ایران را در مسیر تولید موفقیت آمیز موشک های بالستیک برد متوسط (تا 5500 کیلومتر) و حتی موشک های قاره پیمای بالستیکی با برد نامحدود قرار خواهد داد. برای حل این مسئله در جمهوری اسلامی امور مربوط به "شهاب-5" و "شهاب-6" در دست اقدام است.

26 ژانویه سال 2007- ایران اطلاع داد که این کشور با موفقیت یکی از موشک های خود را به ابزار انتقال ماهواره به مدار تبدیل کرده  است (Stratfor, Iran: The potential for a satellite launch, January 29, 2007).

این خبر از سوی دیگر منابع مستقل تایید نشد اما اگر به مسئله استفاده از موشک های IRIS بعنوان یکی از مراحل موشک های ماهواره بر چند مرحله ای توجه کنیم، این گزینه به ذهن خطور می کند: شهاب-3 "( No Dong) با سوخت مایع بعنوان مرحله اول؛ IRIS با سوخت جامد بعنوان مرحله دوم و بعد هم کلاهک که می تواند ماهواره باشد و یا کلاهک نظامی (که ضمنا می تواند موتوری با سوخت جامد داشته باشد که این سیستم را کلا سه مرحله ای می کند).

به غیر از این موشک IRIS بعنوان عضو شتاب دهنده با موتور خود که با سوخت جامد کار می کند می تواند به مرحله سوم  موشک کره شمالی Taep О-dong-1 تبدیل شود.

تنها یک چیز روشن است: موشک شهاب-3 دی" (یا گزینه IRIS) نمی تواند به طور مستقل ماهواره ای را در فضا قرار دهد اما یکی از گزینه های آن  می تواند بخشی از طرح موشک های میانبرد بالستیک در چارچوب پروژه های "شهاب-5" و "شهاب-6" باشد.

به احتمال قوی در طرح فضایی (ایران) پروژه پاکستانی Ghadr شرکت داده شده است. ناگفته نماند که هیچیک از پرتاب های "موشک شهاب-3 دی" ضبط تصویری نشده اما همه معتقدند که این موشک در اجرای برنامه فضایی جمهوری اسلامی نقش دارد.

حال به روزنگار پرتاب های آزمایشی نمونه های "شهاب-3" و IRIS نگاهی می اندازیم:

11 جولای سال 1998-  اولین پرتاب. موشک 100 ثانیه بعد از پرتاب منفجر شد.

15 جولای سال 2000- پرتاب موفق. موشک 850 کیلومتر را طی کرد.

21 سپتامبر سال 2000- پرواز آزمایشی ناموفق. موشک عملا بلافاصله بعد از پرتاب منفجر شد. بعد از آن یک منبع آگاه ایرانی ادعا کرد که موشک مذکور دو مرحله ای با سوخت جامد بود.

23 مه سال 2002- پرتاب موفق آزمایشی.

جولای سال 2002- پرتاب ناموفق. موشک آنطور که باید عمل نکرد.

ژوئن سال 2003-  بعد از یک پرتاب موفق ایران اعلام کرد که این آخرین آزمایش پیش از استقرار این موشک ها محسوب می شود.

11 اوت سال 2004- پرواز موفق "شهاب-3 ام". این موشک حامل کلاهکی جدید بود.

20 اکتبر سال 2004- یک پرتاب موفق آمیز دیگر موشک "شهاب-3 ام". ایران ادعا کرد که برد این موشک مدرنیزه شده 2000 کیلومتر بود.

25 فوریه سال 2007- پرتاب "شهاب-3 آ" به مدار پایین. تاکنون جزئیات این آزمایش روشن نشده است. احتمالا این آزمایش در چارچوب تلاش های ایران برای پرتاب ماهواره به مدار پایین زمین انجام شده است.

 

4 فوریه سال 2008 - ایران با موفقیت موشک "کاوشگر1" را امتحان می کند. همزمان مرکز فضایی ملی که در فاصله 60 کیلومتری از جنوب شرقی شهر سمنان تاسیس شده تحت آزمایش قرار می گیرد. "کاوشگر1" گزینه موشک های بالستیکی میانبرد یک مرحله ای "شهاب-3" -"شهاب-3 بی" با کلاهکی شبیه "گلوی بطری" است.

امروز روشن شده که ایران کاملا توان بهره برداری و توسعه فناوری های موشکی در خصوص افزایش برد پروازی و کلاهک های آن را دارد. در چارچوب برنامه "شهاب" این موشک ها عنوان "شهاب-4" ، "شهاب-5" و "شهاب-6" به خود گرفتند. بر اساس گزارشات سپتامبر سال 2006 هیچکدام از نمونه های موشکی یاد شده تولید نشده و ماهیت دقیق برنامه بهره برداری از این نمونه های محرمانه مانده است.

برخی از کارشناسان معتقدند که "شهاب-4" بردی در حدود 2200-2800 کیلومتر دارد. آنها ادعا می کنند که سازه "شهاب-4" بر اساس " No Dong-2" کره شمالی، یا موشک سه مرحله ای " Taep-o-dong-1" ، یا " SS-N-6" روسی و یا حتی بر مبنای برخی از ماهیت های فنی به موشک های "اس اس-4" و "اس اس -5" روسی شباهت دارد. در هر حال این موشک به سیستم مدرن دیجیتالی هدایت و هدفگیری مجهز شده که با مدل "اس اس-4" شوروی سابق تفاوت های فاحشی داشته که به اعتقاد کارشناسان فناوری های آن زمانی توسط کره شمالی به ایران منتقل شده است.

بر اساس برخی از ارزیابی کارشناسان "شهاب-4" دارای مشخصات فنی ذیل است: طول:25 متر، قطر:1,3 متر، وزن استارت: 22 هزار کیلوگرم، نیروی پرتاب آن تقریبا برابر 26 هزار کلوگرم و زمان کار موتور آن -293 ثانیه است.

اطلاعات تهران درباره برنامه "شهاب-4" ضد و نقیض است. همانطور که قبلا اشاره شد در اکتبر سال 2003 ایران ادعا کرد که این کشور برنامه "شهاب-4" خود را متوقف می سازد که دلیل این امر واکنش شدید جامعه بین المللی به برد این موشک هاست که در حدود 2200-3000 کیلومتر اعلام شده است.

ناظران تاکید می کنند که ایران ممکن است به خاطر امکان دشواری هایی در اوضاع جهانی در تصمیم خود در خصوص "شهاب-4" تجدید نظر کرده باشد. اما بعد از آن اعلام شده که موشک شهاب-4" می تواند بعنوان موشک ماهواره بر مورد استفاده قرار گیرد. بر اساس برخی از اطلاعات تایید نشده از منابعی در شورای ملی مقاومت ایران " NCRI"(اپوزیسیون جمهوری اسلامی) ایران برای اولین بار موشک "شهاب-4" را روز 17 اوت سال 2004 پرتاب کرده است.

ماه مه سال 2005- "علی شمخانی" وزیر دفاع وقت ایران از  تولید و تکامل موفقیت آمیز "موتور دوبل" (twin engine) خبر داد. برداشت ناظران از این موتور موشکی دومرحله ای است که در هر مرحله موتور جداگانه ای که با سوخت جامد کار می کند، قرار دارد.

اطلاعات اولیه در مورد اینکه این نمونه مدرنیزه شده "شهاب-3" است تکذیب شد. اما منابع ایرانی در مورد ادعای خود در خصوص موتور جدید توضیحی ندادند به همین خاطر در حال حاضر به سختی می توان گفت که این موتور در کل تولید شده و یا در "شهاب-4" و یا "شهاب-5" مورد استفاده قرار گرفته یا خیر.

"مصطفی محمد نجار" وزیر دفاع ایران طی یکی از مصاحبه های مطبوعاتی خود در سال 2006 اعلام کرد که طراحان ایران در "مرحله تحقیقاتی، اتمام و ساخت "شهاب-4" " قرار دارند.

بر اساس گزارش رسانه های گروهی آلمانی، ایران با موفقیت اجرای برنامه "شهاب-4" را پیش می برد. در ماه فوریه سال 2006 خبرگزاری آلمان گزارش داد که نیروهای جاسوسی خارجی ادعا می کند که روز 17 ژانویه سال 2006 ایران با موفقیت موشک "شهاب-4" را با برد 2200 کیلومتر آزمایش کرده است.

چند روز بعد فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران خبر این پرتاب های آزمایشی را از طریق تلویزیون اعلام کرد. به غیر از این بنا بر برخی از گزارشات موجود آزمایش این موشک بعد از جدا شدن موفقیت آمیز کلاهک از آن متوقف شده است.

در سال 2008 رسانه های گروهی جهان خبر دو پرتاب موشکی زیر مداری ایران را منتشر نمودند. روز 4 فوریه آزمایش موشک "کاوشگر-1" انجام شد. روز 26 نوامبر نیز رسانه های گروهی جهان خبری منتشر کردند مبنی بر آنکه ایران پرتاب موشک "کاوشگر-2" را به فضا انجام داده است. بر اساس این گزارشات هر دو موشک  به ارتفاع 200-250 کیلومتری رسیده و 40 دقیقه بعد کلاهک های آنها با کمک چتر به زمین بازگشتند. اما برخی از کارشناسان معتقدند که ایرانی ها توانستند که ماکت ماهواره ای را به مدار نزدیک زمین برسانند. بعبارت دیگر این ماهواره بدون تجهیزات ویژه بوده و فقط قادر به  انتقال سیگنال های رادیویی به زمین است.

2 دسامبر سال 2008- "محمد ابراهیمی" معاون مدیر سازمان هوا-فضای ایران اعلام کرد: به زودی ما قصد داریم که حیواناتی را با موشک های "کاوشگر-3" و "کاوشگر-4" به فضا پرتاب کنیم. این مسئله راه را برای پروازهای سرنشین دار همواره خواهد کرد.

بر اساس برخی از گزارشات موجود احتمال داده می شود که این موشک ها مدل مدرنیزه شده "شهاب-3 S " ( ممکن است که اندکس S به معنای satellite باشد) هستند اگرچه امکان دارد در اینجا از موشک "شهاب-4" نیز استفاده شده باشد. اما به احتمال قوی شهاب-3 S " همان موشکی است که در پروازهای 4 فوریه و 26 نوامبر سال جاری تحت عنوان "کاوشگر-1" و "کاوشگر-2" به سوی مدار نزدیک پرواز کرده است.

بر اساس گزارش نیروهای جاسوسی اسراییلی ایران تلاش برای تولد "شهاب-5" و "شهاب-6" با برد به ترتیب 3000 و 5000 کیلومتر را رها نکرده است.

برخی از کارشناسان نظامی معتقدند که "شهاب-5" در اصل موشکی بالدار است که برد آن 3000 کیلومتر بوده و در چارچوب برنامه موشکی "شهاب" ایجاد شده اما وجه مشترک زیادی با کلیه "شهاب ها" و یا "تام هاوک" های آمریکایی ندارد. بر اساس دیگر اطلاعات "شهاب-5" مدل تکمیل شده "شهاب-4" است.

پروژه موشکی "شهاب-5" (مدل غیر بالدار) و "شهاب-6" بر اساس موشک های Taep О-dong-2 کره شمالی می باشند.

مشابه ایرانی احتمالا سه مرحله ای خواهد بود. ضمنا موتور مراحل اول و دوم باید با سوخت مایع و موتور مرحله سوم با سوخت جامد کار خواهد کرد.

بدون تردید اگر ایران بتواند موشک "شهاب-6" را تولید کند به جمع کشورهایی وارد خواهد شد که دارای موشک های بالستیکی قاره پیما هستند و این امر موجب می شود که جمهوری اسلامی ایران به یک ابرقدرت موشکی مبدل گردد.

اما باید تاکید کرد که هم رسانه های گروهی اسراییل و هم منابع رسمی این کشور اغلب در تلاش های ایران در جهت ایجاد توان موشکی-هسته ای و هم در توانایی های جمهوری اسلامی در روند اجرای برنامه های مذکور مبالغه می کنند. از یک سوی نگرانی اسراییل کاملا قابل درک است و از سوی دیگر این مسئله مانع ارزیابی عینی اوضاع شده و آنرا به مخاطره می اندازد.

به غیر از این خود مقامات ایرانی تلاش می کند که پشت ابر تبلیغات پیشرفت های موشکی-هسته ای خود را بزرگتر جلوه دهند و یا برعکس آنها را در هاله ای از ابهام قرار دهند.

به همین خاطر امروز به دشواری می توان گفت که "شهاب-5" (هم نمونه عادی و هم نمونه بالدار آن) و "شهاب-6" آزمایش و تولید شده اند چرا که تا کنون اطلاعات مستند اندکی درباره طرح "شهاب-5" و کمتر از آن در باره "شهاب-6" وجود دارد.

این اطلاعات بر اساس مقایسه موشک های Taep.o-dong-2 کره شمالی تنظیم شده اند: موشک معمولی غیر بالدار "شهاب-5" موشکی سه مرحله ای است که دارای شش موتور است: مرحله اول چهارموتور، و هر کدام از مراحل بعد یک موتور؛ طول- 32 متر؛ قطر-2,2 متر؛ وزن پرتاب- 80-85 تن؛ برد پرتاب بین 4000 تا 4300 کیلومتر؛ وزن کلاهک ها از 700 تا 1000 کیلوگرم، توان موتورهای رانشی تقریبا در حدود 31260 کیلوگرم و مرحله فعال پروازی (زمان کار موتورها) 330 ثانیه است.

تحلیلگران احتمال می دهند که "شهاب-6" موشکی دو یا سه مرحله ای است که موتورهای آن با سوخت مایع و جامد کار می کنند. در موشک "شهاب-6" اکثرا از همان سیستم هایی استفاده شده که در موشک های "شهاب-5" غیر بالدار. اما کاهش وزن موشک و کلاهک های آن باعث افزایش برد آن تقریبا تا 6000  کیلومتر شده است. به اعتقاد کارشناسان موشک "شهاب-6" برای آن در نظر گرفته شده که یک کلاهک منولیتی (یک پارچه) به وزن احتمالی 500-1000 کیلوگرمی را حمل کند.

اما بر اساس برخی از اطلاعات موجود موشک "شهاب-6" دارای انحراف احتمالی مدور محسوس بوده که در اثر آن دقت آن در زمینه انهدام اهداف دقیق کم بوده و به همین خاطر بهترین مورد استفاده "شهاب-6" می تواند در مساحت های بزرگ پیش از هر چیز در مناطق مسکونی باشد.

این مسئله اجازه می دهد که به جرات بگوییم که "شهاب-6" سلاحی جهت تحریک سیاسی است و نه دارای ابعاد نظامی.

اگرچه برنامه "شهاب" به احتمال قوی اولویت صنایع موشک سازی ایران محسوب می شود اما در خارج از چارچوب آن امور مربوط به تجهیز کشور به موشک های دیگر نیز انجام می شود. بعنوان مثال "اوزی روبین" کارشناس موشکی اسراییل ادعا می کند که ایران 18 سکوی سیار "بی ام 25" از کره شمالی خریداری کرده است (با مدل آتشبارهای موشکی روسی اشتباه نشود) این مجموعه موشکی به دو صورت تولید می شوند با برد 2500 و 3500 کیلومتری (اما دیگر منابع تایید کننده این مسئله وجود ندارد).

به غیر از این اوزی روبین معتقد است که ایرانی های از طریق قاچاق چند فروند موشکی بالدار Kh-55 شوروی سابق را از اوکراین خریداری کردند که وارد تسلیحات ارتش جمهوری اسلامی نشده اما به احتمال قوی بعنوان پایه ای برای کپی برداری و شبیه سازی نمونه های داخلی مورد استفاده قرار گرفته است. اینجا باید تاکید کرد که ایران این موشک را از اوکراین رسما خریداری کرده است (این کار کییف با واکنش منفی واشنگتن مواجه شد). موشک های Kh-55 توسط ایرانی ها بعنوان موشک هدف و همچنین هواپیماهای بدون سرنشین مافوق صوت مورد استفاده قرار می گیرد.

بدین ترتیب در حال حاضر ایران به موشک هایی با برد تا 2000-2300 کیلومتر و توان واقعی برای ایجاد موشک های حامل (ماهواره بر) که بتواند شعاع تا 6 هزار کیلومتر را تحت پوشش قرار دهد، دست یافته است. اما در همین جا چند سئوال بوجود می آید.

سئوال اول: در مورد ضریب اطمینان موشک های موجود. براساس تجارب نظامی شوروی و روسیه تا پذیرش موشک ها در ارتش، آنها باید راه طولانی آزمایشات مختلف فنی را در شرایط گوناگون طی کنند. چرخه آزمایشات ممکن است سال ها به طول انجامد و هر سال بین 10-15 آزمایش انجام می شود. بر اساس آنچه که ما پیش از این ذکر کردیم مدل های مختلف موشک های ایرانی در معرض چنین آزمایشاتی قرار نگرفتند. این نشان می دهد که ضریب اطمینان موشک های جمهوری اسلامی نمی تواند پاسخگوی امنیت استفاده از آنها باشد و بدون تردید احتمال وقوع پیامدهای فاجعه آمیز در صورت استفاده ازآنها در جریان عملیات نظامی بسیار زیاد است.

سئوال دوم: درباره برد واقعی اعلام شده موشک ها. نمونه های مختلف شهاب بر اساس اطلاعات ایران دارای برد بیش از 1500 کیلومتر هستند. اما این مشخصات فنی چگونه آزمایش شده اند؟ یادآوری می کنیم که حد فاصل میان دورترین نقطع در شمال غرب و جنوب شرق ایران کمی بیش از 2000 کیلومتر است. با فرض این مسئله که میدان های تیر موشکی در کنار مرزها واقع نشده اند می توان درک کرد که ایران امکان آن را ندارد که به طور کامل پرتاب های موشکی را در چنین فاصله ای بدون تهدید نقض حریم مرزی کشورهای همسایه انجام دهد.

اخیرا گزارشاتی بر اساس تصاویر ماهواره جاسوسی QuickBird منتشر شد. به گفته کارشناسان انستیتوی پلی تکنیک ماساچوست و کارگروه Science, Technology and Global Security که زیر نظر همین انستیتو مشغول کار هستند، دراین تصاویر ساختمان های مونتاژ- آزمایش و تاسیسات خدمات رسانی فنی به موشکهای بالستیکی دور برد ثبت شده اند. یک سری تاسیسات واقع در 230 کیلومتری جنوب غربی تهران بعبارت دیگر در مرکز کشور واقع شده اند. یک میدان تیر اصلی دیگر  نیروهای موشکی ایران نیز در نزدیک اصفهان واقع شده است (بعبارت دیگر این هم در مرکز ایران است

به غیر از این سند دیگری وجود ندارد دال بر اینکه حکومت ایران رسما خبر مسدود سازی آب های تنگه هرمز و یا اقیانوس هند را به خاطر پرتاب موشکی در این محوطه اعلام کرده باشد. اگرچه اینجا باید تاکید کرد که طی چندسال اخیر در جریان مانورهای بی شمار نیروی دریایی ایران، مقامات جمهوری اسلامی بخش های معینی از آب های تنگه هرمز و دریای عربی را مسدود ساخته بودند. به احتمال قوی این مسئله برای پرتاب های موشکی انجام شده است. ضمنا این مسئله را باید در نظر گرفت که مساحت محوطه مسدود شده سال به سال کاهش یافته است. این مسئله می تواند نشان دهنده آن باشد که دقت پرتاب های موشکی افزایش و منحنی پرتاب آن کاهش یافته است.

از سوی دیگر حداکثر برد را می توان از راه محاسبات ریاضی در جریان پرتاب های آموزشی با سوخت "ناسوخته" انجام داد که در نتیجه انحراف سوخت رسانی به موتور در زمان معینی از مسیر پروازی صورت می گیرد. اما به هر حال این فقط می تواند اطلاعات حدودی باشند. بدون آزمایشات در مقیاس گسترده و پرتاب های متعدد نمی توان از آمادگی برای انجام پرتاب های موفق صحبت نمود.

از مطالب که در بالا گفتیم می تواند این نتیجه را گرفت که برغم همه دشواری ها و کمبودها، پتانسیل موشک سازی در ایران بالاست. ضمنا تهران با موفقیت گام به گام این پتانسیل را به توان واقعی نظامی مبدل می سازد.

موشک سازان ایران در پرونده خود نمونه های گوناگون سیستم های موشکی آتی را دارند که نه امروز، اما تا پنج-هفت سال آینده می توانند پایه واقعی برای ایجاد موشک های بالستیکی مدرن میانبرد (از لحاظ توان به موشکی های قاره پیمای بالستیکی نزدیک هستند) ایجاد کند و سپس دست بکار موشک های قاره پیما شود. فقط یک جمله کافی است که پرتاب ماهواره به مدار گامی بسیار مهم در جهت ایجاد موشک های استراتژیکی است.

اماهمه اینها مربوط به آینده است. اگر بین توان امروزی و دورنمای آن بخواهیم مقایسه  ای انجام دهیم باید بگوییم که امروز نیروهای مسلح ایران به موشک های اندکی مجهز هستند (اگرچه بسیار زیرکانه). بعنوان مثال مرکز فرماندهی موشکی  که به طور مستقیم تحت فرماندهی کل قوا یعنی رهبر انقلاب اسلامی ایران اداره می شود از پنج گردان موشکی تشکیل شده است: دو گردان موشک های"شهاب-3 دی" و "شهاب-3 ام" (برد تا 1300 کیلومتر) با 32 سکو؛ دو گردان عملیاتی-تاکتیکی مجهز به "شهاب-1" (برد از 285 تا 330 کیلومتر) و "شهاب-2 (برد پرتاب از 500 تا 700 کیلومتر)با 64 سکوی پرتاب و یک گردان موشک های تاکتیکی. نکته قابل توجه آنست که کلیه نیروهای موشکی سیار هستند. بعبارت دیگر در بخش اعظم خاک جمهوری اسلامی از شمال غرب، غرب و جنوب غرب، از کردستان (ایران) تا تنگه هرمز مناطق استقرار پایگاه های فنی با انبارهایی سوختی و سوخت های موشکی و زیرساخت ها و سیستم های توسعه یافته ارتباطاتی میان آنها برپا شده است.

 

مجموعه های موشکی که در کشیک نظامی قرار دارند دائما میان مناطق در حال حرکت هستند و محل استقرار خود را تغییر می دهند. این سکوهای سیار به شکل ماشین های باری معمولی استتار شده و همچنین دو تا سه دستگاه خودرو دیگر هر کدام حامل دو موشک آنها را همراهی می کنند. بعبارت دیگر مهمات هر کدام از این سکوهای سیار پنج موشک است. موشک هایی که با سوخت مایع کار می کنند در نزدیک خودروهای سوختگیری حرکت می کنند.

لازم است که تاکید شود که طراحان و مهندسین موشک ساز ایرانی توانسته اند به موفقیت های بزرگی در مدرنیزاسیون موشک های تاکتیکی -عملیاتی "فتح -110" (برد موثر آنها 210 کیلومتر است) دست یابند. آنها این موشک کلاس "زمین-زمین" را برای استارت از سکوهای مجموعه های موشکی مدل "اس-75" روسی متحول ساخته اند.

به غیر از نیروهای موشکی که تحت فرمان مستقیم فرماندهی کل قوای ایران عمل می کنند واحد های موشکی دیگری در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی نیز وجود دارد که در ارتش(شش گردان) و در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران (هشت گردان) مستقر شده اند

بدین ترتیب کوتاه ترین تحلیل از اوضاع در صنایع موشک سازی ایران و در نیروهای موشکی این کشور نشاندهنده آنست که تهران توانسته که زرادخانه متنوع و گسترده ای تاکتیکی، موشک های تاکتیکی-عملیاتی و از همه مهمتر موشک های بالستیکی میانبرد را تشکیل دهد.

امروزه موشک های ایرانی به مقامات لشکری - سیاسی کشور اجازه می دهند که منطقه خاور نزدیک و میانه از جمله اسراییل و همچنین کشورهای آسیای میانه را تحت کنترل خود در آورند. در ضمن نیروهای موشکی ایران تهدیدی معین برای نیروهای مسلح آمریکا و متفقین آنها در عراق و افغانستان محسوب می شوند. بعلاوه آنها قادر به کنترل نه تنها پایگاه های نظامی منطقه، بلکه مراکز صنعتی و پیش از هر چیز زیرساخت های نفت و گازی هستند.

ظرفیت صنایع موشک سازی در ایران به اندازه کافی بالاست. پرتاب های موشکی به مدار نزدیک زمین و امکان در مدار قرار دادن دستگاه های کوچک مانند ماکت ماهواره ها گواه آنست. کاملا احتمال دارد که با چنین روندی جمهوری اسلامی ایران در زمینه صنایع موشکی طی پنج-ده سال آینده بتواند ابتدا صاحب موشک های بالستیکی میانبرد شوند که از لحاظ امکانات شبیه به موشک های قاره پیمای بالستیکی باشند و سپس به خود این موشک های قاره پیمای بالستیکی دست یابند.

در حال حاضر توانن نیروهای موشکی ایران به کلاهک های معمولی محدود شده اما ایجاد پایه های قوی در طرح های علمی-عملی و سازه ای-آموزشی در صنایع موشک سازی (در وحله اول طرح "شهاب") به ایران اجازه می دهد که در آینده نزدیک دو برنامه یعنی هسته ای و موشکی را با یکدیگر مرتبط ساخته و وظیفه اصلی یعنی تبدیل ایران به ابرقدرت موشکی-هسته ای را به تحقق برساند.

"انستیتوی خاور نزدیک"، خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه،