ناگفته‌هایی از تأسیس حزب‌الله


خبرگزاری فارس: سید عباس موسوی چون می‏دانست که تنها یک نفر است که اگر دستور دهد، سید حسن می‏پذیرد و او مقام معظم رهبری است، خدمت ایشان رسید و این موضوع را مطرح کرد که حزب‌الله شدیداً به وجود سید حسن نصرالله احتیاج دارد و ایشان را قانع کرد که از وی بخواهند به لبنان برگردد و سید سرانجام به لبنان برگشت.

بی‌تردید روایت سیدعلی اکبر محتشمی‌پور از رویداد تأسیس و ادامة حیات حزب‌الله، به دلیل نقش وی در پایه‌گذاری و سازماندهی این تشکل از موثق‌ترین منابع در بازشناسی این جریان است. او از مقطع اقامت و تحصیل در نجف اشرف با چهره‌هایی چون شهیدان «شیخ راغب حرب» و «سید عباس موسوی»آشنایی داشت و پس از پیروزی انقلاب و پذیرش مسئولیت سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوریه، در ایجاد و تکوین حزب‌الله نقشی مؤثر ایفا کرده است.

محتشمی پور پاره‌ای از گفتنیهای ناگفته حزب‌الله و پیشینه و شخصیت رهبران آن، به ویژه سید حسن نصرالله را باز گفت:

حدود 25 سال پیش، حضرتعالی به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوریه نقش به‌ سزایی در سازماندهی حزب‌الله داشتید. با توجه به اینکه حزب‌الله به چنین جایگاهی دست یافته و به این قدرت رسیده است، چه احساسی دارید؟

-من هم مثل همه ی مردم، اعم از ملتهای مسلمان و به ویژه مردم لبنان و سایر جریانهای انقلابی که در جای جای دنیا هستند، احساس غرور می‏کنم. خیلی خوشوقت هستم که حزب‌الله توانسته است چنین دستاورد بزرگی را نه تنها برای لبنان، بلکه برای تمام ملتهای آزاده دنیا کسب کند. شکست اسرائیل و سیاستهای آمریکا در منطقه خاورمیانه، دستاورد کمی نیست، به ویژه آن که در مقابل آمریکا و اسرائیل و دنیای استکباری، یک دولت قرار نگرفته، بلکه یک حزب و جریان مقاومت است. حزب‌الله 25 سال پیش با الهام از انقلاب اسلامی ایران و رهنمودهای حضرت امام خمینی(ره) شکل گرفت و امروز توانسته است به قله‌های عظمت برسد. این برای ما کمال افتخار است.

*هنگامی که حضرت امام(ره) در نجف بودند و جنابعالی هم در معیت ایشان بودید، بعضی از طلاب لبنانی، از جمله شهید سیدعباس موسوی هم در نجف و در حوزه شهید سید محمد باقر صدر مشغول تحصیل بودند. آیا آن روز بین شما و شهید سید عباس موسوی، دومین دبیر کل حزب‌الله ارتباطی وجود داشت؟
-
در نجف اشرف، از همه کشورهای اسلامی و عربی و از کشورهای مختلف مثل عراق، لبنان، ایران، افغانستان، هندوستان و پاکستان وحتی برخی از کشورهای آفریقایی و کشورهای جنوب خلیج فارس مثل کویت، بحرین و عربستان سعودی و سایر کشورها، طلاب زیادی مشغول تحصیل بودند و با امام رفت وآمد داشتند، منتها در میان طلاب و دانشجویان علوم اسلامی، لبنانیها خیلی برجستهتر و شاخص‏تر از دیگران بودند. آنها دارای فرهنگی غنی و پویا و خوشفکر بودند و مسائل روز را خوب درک میکردند.

*آیا با سید عباس موسوی ارتباط داشتید یا در لبنان با ایشان آشنا شدید؟

در آن زمان مرحوم شهید سید عباس موسوی در نجف اشرف تحصیل میکرد. البته شیخ راغب حرب هم که شیخ مقاومت اسلامی نامیده می‌شد و به شهادت رسید، در نجف بود و برخی دیگر از چهره‏ها و شخصیتها و طلاب لبنانی که در نجف اشرف زیاد بودند. آنها که شاخص بودند و روحیه و فضای فکری خاص و نزدیک به حضرت امام(ره) و نهضت امام(ره) داشتند، همانهایی بودند که نام بردم و رفت و آمدهایی با امام داشتند، منتها براساس تفکر و اندیشه حضرت امام در درس سایر مراجع از جمله شهید سید محمد باقر صدر هم شرکت میکردند. با توجه به این که در آن زمان امام موسی صدر در لبنان بود و طبیعتاً جنبش امل، جنبش فراگیر شیعه در لبنان به حساب میآمد، ارتباط دوستان ما که به لبنان می‏رفتند با سیستم رهبری جنبش محرومین (جنبش امل) بیشتر از طریق مرحوم شهید چمران شکل میگرفت. ولی بعد از پیروزی انقلاب، ارتباط شیعیان و سایر طوایف لبنان از جمله اهل سنت و سایر جریانات سیاسی با امام و انقلاب اسلامی به صورت مستقیم بود.

*درباری نحوی شکل‏گیری حزب‌الله توضیحاتی را بیان کنید.

-چیزی که در شکل‌گیری حزب‌الله دخالت مستقیم داشت، حمله اسرائیل به لبنان و اشغال این کشور بود و بعد از آزادی خرمشهر بود که از نظر دنیا بزرگ‌ترین پیروزی ایران به حساب می آمد، رژیم بعث عراق حصارهای محکمی دور خرمشهر کشیده بود و دفاعی که از خرمشهر می‏کرد به نحوی بود که خرمشهر برای همیشه در دست عراق بماند. رژیم عراق اسم خرمشهر را هم عوض کرد و محمره گذاشت و اصولاً بیشتر اسامی شهرهای خوزستان را تغییر داد. هیچ کس باور نمی کرد خرمشهر آزاد شود، اما وقتی آزاد شد، با توجه به پیش فرضی که اسرائیلی ها داشتند و ایران اعلام کرده بود که مسئله فلسطین برای انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک اصل مطرح است و در رسانه‌های گروهی هم شعار "امروز ایران، فردا فلسطین." مطرح میشد که عبارت کوتاه، ولی پر معنایی است، اسرائیل به این تحلیل رسیده بود که وقتی ایران توانست این جنگ را با پیروزی پشت سر بگذارد و رژیم عراق را شکست دهد، راه ایران برای رفتن به فلسطین باز خواهد شد که از طریق عراق نیروهایش را به مرزهای فلسطین می‌رساند و این، خطر بزرگی برای موجودیت اسرائیل است. کشور اردن از نظر سیاسی همگام با سیاستهای آمریکا و اسرائیل بود و با آنها مشکلی نداشت. سوریه هم حکومتی داشت که هرچند در دست حافظ اسد بود، اما سیاستهای دولت مرکزی اعمال می‏شد و این گونه نبود که حافظ اسد به ایران اجازه دهد از مرزهای آن کشور با فلسطین اشغالی با اسرائیل بجنگد. بنابراین تنها جایی که حکومت قوی و مرکزی نداشت، ولی شیعیان و مسلمانان آنجا قوی بودند و فلسطینی ها در آنجا حضور داشتند، لبنان بود که ایران می‌توانست به کمک فلسطینیها و لبنانیها بیاید.

در تاریخ پنجم و یا ششم خرداد سال 1361، یعنی دو یا سه روز بعد از فتح خرمشهر، به بهانه بیرون راندن فلسطینیها از لبنان و دور کردن نیروهای لبنانی از مرز جنوب لبنان، حمله اسرائیل به جنوب لبنان آغاز شد. در روز پانزدهم خرداد سال 61، یعنی درست پس از گذشت یک هفته از اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل، ایران نیروهایش را برای کمک به لبنانیها و سوریها به منطقه فرستاد. در مدت یک هفته رایزنیهای وسیعی صورت گرفتند و هیئتهای بلند پایه سیاسی و نظامی، از ارتش و سپاه، به ریاست آقای دکتر ولایتی و سردار سلیمی، وزیر دفاع وقت به سوریه آمدند و با حافظ اسد و مقامات سیاسی و نظامی سوریه ملاقاتهای مفصلی داشتند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که ایران 11 لشگر از نیروهای سپاه و ارتش را به لبنان بیاورد. در لبنان، اتاق عملیات مشترک، از فرماندهان نظامی ایران و سوریه تشکیل شد و خط مشخصی را در جبهه در اختیار نیروهای ایرانی گذاردند تا ایران بتواند از آن منطقه وارد عملیات و در دفاع از سوریه و لبنان با اسرائیل وارد جنگ شود.

*فرماندهی این نیروها را چه کسی به عهده داشت؟

-اتاق جنگ مشترک که فرماندهان آنجا می‏نشستند و تصمیم میگرفتند. قاعدتاً فرماندهی اصلی با سوریه بود، زیرا وقتی سوریه در خط مقدم بود، میبایست هماهنگی با ارتش سوریه صورت گیرد، ولی اصلاً کار به آنجا نکشید.

*
علت چه بود؟

- چون در همان روزهای اول که نیروهای ایران وارد لبنان شدند، اعلام آتش‌بس شد. اسرائیل به اهداف خود رسید و بخش وسیعی از لبنان تا قلب بیروت و دری بقاع سراسر جنوب را اشغال کرد و همه نیروهای فلسطینی عقب‌نشینی کردند. بر این اساس همه در انتظار آتش‌بس بودند. وقتی از طرف اسرائیل آتش‌بس اعلام شد، سوریه و لبنان قبول کردند و دیگر جنگی وجود نداشت.

*هدف اسرائیل از حمله به لبنان فقط از بین بردن مقاومت فلسطینی بود یا اهداف دیگری از جمله تحمیل سازش را هم دنبال می‌کرد؟

-هدف اصلی به نظر من این بود که در لبنان چیزی در چهارچوب اندیشه های حضرت امام(ره) شکل نگیرد. در جنگ با عراق که جنگ با دنیای استکبار بود.پشت سرعراق، شوروی، آمریکا و کشورهای دیگر، هواپیماهای سوپراتاندار فرانسه، آلمان و انگلیس ایستاده بودند و اعراب هم با پول خود کمک می‏کردند، وقتی که ایران پیروز شد و اندیشههای انقلاب اسلامی، دیگر در چهارچوب جغرافیایی ایران محصور نماند و وقتی که مسلمانان کشورهای مختلف، به خصوص لبنان تشنه ی آب زلال انقلاب شدند و همان اندیشه را میخواستند پیاده کنند و طبیعتاً ایران هم اعلام کرد که از منافع مسلمانان در اقصی نقاط عالم دفاع و حمایت می‌کند، طبیعی است که این اندیشه به لبنان منتقل می‌شد. اگر این روند، شکل می‏گرفت، با روشی که جمهوری اسلامی ایران در جنگ داشت، طبیعتاً خطر بزرگی برای اسرائیل در لبنان بود و لذا برای جلوگیری از این حادثه آمدند و لبنان را اشغال کردند.
اولاً فلسطینی ها پذیرای کمک های ایران در لبنان بودند. سی هزار فدایی و چریک فلسطینی بودند که اگر نیروهای انقلاب اسلامی به آنها اضافه میشدند، به راحتی می‌توانستند اسرائیل را شکست دهند. از آن طرف جنبش امل و شیعیان لبنان هم پذیرای تفکر و اندیشه انقلابی ایران بودند. روی این حساب، اسرائیل قدرتی را که بالفعل در لبنان وجود داشت متلاشی کرد، یعنی فلسطینیها را کاملاً از بین برد و کاری کرد که از لبنان عقب‌نشینی کنند و همه چریکهای فلسطینی به مصر و تونس و جاهای دیگر رفتند. در جنوب لبنان هم آمدند و همه نیروها و احزاب لبنانی، اعم از امل و سایرین را از بین بردند و مخازن اسلحه لبنانیها و فلسطینیها را تسخیر و سلاحها را به اسرائیل منتقل کردند.

در چنین شرایطی، نیروهای ما به سوریه و لبنان آمدند. بنا بود که ایران در دفاع از سوریه و لبنان وارد جنگ شود، ولی امام(ره) وسط کار وارد شدند و معادله را تغییر دادند. امام فرمودند چنین کاری به هیچ‌وجه نباید انجام شود، بلکه ما باید با یک مقدمه وارد شویم. مقدمه‏اش این بود که وقتی وارد عملیات و جبهی رو در رو با دشمن میشوید، نیروی خودی باید عقبی مطمئنی داشته باشد و ما در سوریه و لبنان چنین عقبی مطمئنی نداشتیم. امام می‏فرمود که خط امدادرسانی سلاح، مهمات و مواد غذایی و دارو و درمان باید به ایران متصل باشد. از کجا می خواهید اینها را به سوریه و لبنان منتقل کنید؟ در عراق که صدام در رأس کار است و با او در حال جنگ هستیم. ترکیه هم که یکی از مهره‏های آمریکا و عامل ناتوست. اگر اینها اجازه ندادند که امدادرسانی کنید، نیروهایتان را و عملاً به قتلگاه برده‏اید. تنها چیزی که درباری آن به توافق رسیدیم، این بود که نیروهای ما باید جوانان لبنانی را آموزش دهند تا آنها خودشان وارد میدان شوند و در این زمینه آنها را کمک کنیم و آنچه را که می‏خواهند در اختیارشان قرار دهیم، لذا امام معادله را کاملاً تغییر دادند و عملاً طراح شکل‌گیری حزب‌الله، شخص امام(ره) بودند.
از نظر محتوا، بنده و بعضی از شخصیتهایی که در شکلگیری حزب‌الله دخالتهایی داشتیم، از لبنانیها دعوت کردیم تا بیایند و شورای تشکیلاتی و رهبری حرکت جدید را به عهده گیرند. در رأس آن شورا آقای سید عباس موسوی بود. اعضای این شورا هم آقای سید حسین موسوی (ابو هشام)، شیخ صبحی طفیلی و یکی دو نفر دیگر بودند. تصمیم‌گیریها برای شکل‌گیری حزب‌الله و به کارگیری این نیروها در این شورا انجام می‌شدند. سعی و تلاش هم در این بود که خود لبنانیها به تصمیم نهایی برسند، نه اینکه از جای دیگری تصمیم‌گیریها برآنها تحمیل بشود.

*
سوریه تا چه اندازه با این طرح موافق بود؟

-سوریه اجازه داده بود که نیروهای ایران بیایند و در آنجا حضور داشته باشند و در لبنان رفت و آمد کنند و یک مرکز آموزش نظامی نیروهای سپاه در نزدیکی شهر نبی شیت در ارتفاعات جنتا ایجاد کنند، اما در محتوای حزب‌الله، هیچ نقشی نداشتند. اصولاً سوریه خبر نداشت که حزب‌الله می‌خواهد تشکیل بشود و اینها که هستند.
اما در مورد موضوع و محتوای این تشکیلات، برای آغاز عملیات مقاومت دو نظریه وجود داشت: نظریه نخست که خود لبنانیها و فرماندهان سپاه و برخی از آقایان در وزارت خارجه داشتند، این بود که ما در لبنان هواداران و افراد احزاب و نیروهای موجود اسلامی همچون جنبش امل یا تجمع علمای مسلمین یا حرکت توحیدی به رهبری مرحوم شیخ سعید شعبان و حزب الدعوه را آموزش و یک جبهه ی اسلامی تشکیل دهیم که هر کدام نیروهای خود را بیاورند و آموزش دهند و از آن پس، این جبهه بر ضد اسرائیل وارد عملیات شود و در این جبهه اسلامی هر یک از گروهها سهم داشته باشند و بر اساس سهمی که دارند، جمهوری اسلامی به آنها از نظر سلاح و مهمات و کمکهای مادی و معنوی کمک کند و اینها وارد فاز مقاومت شوند.

بنده با این تفکر شدیداً مخالف بودم، زیرا در لبنان چنین طرحی جوابگو نبود و همان اختلافاتی که در میان سایر گروهها، از جمله فلسطینیها و سازمانهای مختلف وجود داشتند، در اینجا هم به وجود می‌آمدند. در شرکت سهامی هر کسی سهم دارد و در نهایت با هم اختلاف پیدا میکنند و باعث جدایی و انشعاب و درگیری میشود. ما باید یک سازمان و تشکیلاتی را تدارک می‌دیدیم و شکل می‌دادیم که کاملاً یکپارچه و متحد باشد. درست است که در لبنان کسی را پیدا نمیکنید که فعالیتهایش در چهارچوب احزاب نباشد و همه به نحوی عضو یا وابسته به یکی از گروههای سیاسی هستند، اما اینها با حفظ وابستگی به احزاب به هیچ دردی نمیخورند، چون در نهایت تابع سیاستها و برنامههای احزاب لبنانی هستند. باید یک تشکیلات پاک و سالم و بدون وابستگی به احزاب سیاسی به وجود می‌آمد و هرکس می‌خواست در چهارچوب تفکر امام(ره) و صرفاً برای این که با اسرائیل و نیروهای بیگانه درلبنان بجنگد و لبنان و فلسطین را آزاد کند و پذیرفته بود که رژیم اسرائیل رژیم نامشروعی است و باید از بین برود، در این چهارچوب سالم و زیر رهبری حضرت امام(ره) حرکت کند. اگر احزاب می‏خواستند، بیایند، باید حزبشان را کاملاً منحل می‌کردند تا اعضای آن بیایند و در مراکز آموزشی آموزش ببینند و عضو این تشکیلات جدید شوند. افراد باید رسماً از حزبشان جدا می‌شدند و استعفا می‌دادند و به عنوان یک عضو در خدمت این تشکیلات قرار می گرفتند. اینها چیزهایی بودند که بنده طرح کردم و البته برخی از شرکتکنندگان با برخی از آنها مخالفت کردند، اما به هرحال برنامه و اساس حزب‌الله را در این چهارچوب بستیم.
موضوع دوم، اسم این تشکیلات بود. نظرهای متعددی مطرح شدند. بنده گفتم، براساس همان تفکری که تشکیلات روی آن بنا شده، بهترین نام "حزب الله" است که فارغ از وابستگیهای گروهی و تشکیلاتی و سازمانی است. این نام چهارچوب امت اسلامی یا امت حزب‌الله است که همه را از سُنی، شیعه و گروههای دیگر می‏تواند پوشش دهد.

*
اسامی دیگری مانند گروه مستضعفین یا سازمان جهاد مطرح شد؟

-بله اسامی دیگری مطرح شدند که من مخالفت و استدلال خود را راجع به این که نام تشکیلات باید حزب‌الله باشد، بیان کردم وخوشبختانه این که زیباترین نام هم بود و الان هم همه از برکاتش بهره میبرند، تصویب شد.

*
آموزش هم داده می‏شد؟

-هر دوره آموزشی سه ماه بود. در هر دوره 300 نفر ثبت نام میکردند و آموزش میدیدند و در پایان دوره، آنهایی که آمادگی داشتند که تمام وقت در خدمت تشکیلات حزب‌الله باشند، میماندند و آنهایی که آمادگی نداشتند، یعنی مشغول کسب و کار و زندگی بودند، به صورت پاره وقت در خدمت حزب‌الله قرار داشتند. این تشکیلات به مرور زمان توانمند شد و عملیاتهای خود را رفته رفته آغاز کرد و ما از همان سال 82 شاهد پیروزیهای حزب‌الله بودیم. دوره اول آموزشی حزب‌الله را همین رهبران فعلی حزب گذراندند. مثلاً در دوره اول شخصیتهایی مثل شهید سید عباس موسوی، شیخ صبحی طفیلی و آقای سید حسن نصرالله شرکت کردند. سایر شخصیتهای روحانی و غیر روحانی هم آموزش نظامی دیدند. البته آموزش صرفاً نظامی نبود، بلکه آموزش سیاسی و آموزشهای مکتبی و عقیدتی و همین طور آموزشهای امنیتی هم در حاشیه ارائه می‏شد.

*تشکیلاتی که در سال 1982 به وجود آمد، فقط رنگ شیعی داشت یا از طوایف دیگری هم در آن حضور داشتند؟ -ما اصلاً حزب‌الله را عنوان کردیم که نماد امت حزب‌الله باشد. "ان هذه امتکم امة واحدة" شامل همی طوایف اسلامی می‌شود و رنگ آن صرفاً شیعی نیست. به ویژه در لبنان که جامعه‏ای است که به همزیستی مسالمت‌آمیز شهرت دارد و همه اعم از سنی، شیعه، دروزی، مسیحی و... همزیستی دارند. در این دوره‌های آموزشی اهل سنت هم آموزش میدیدند و نه فقط لبنانیها که از سایر کشورها هم آموزش می دیدند.

*حضرتعالی از چه سالی با آقای سید حسن نصرالله آشنا شدید؟

-از سال 1982.

*چه تمایزی بین سید حسن نصرالله وسایر اعضای شورای مرکزی حزب‌الله احساس می کنید؟

انسان بسیار وارسته و خوبی بودند. شیخ راغب حرب، شیخ مقاومت، خود را وقف مقاومت کرده بود و تفکر و اندیشه‌های حضرت امام(ره) را تبلیغ می‌کرد. سید عباس موسوی یک انسان وارسته، شریف، پاک و شجاع بود.
یکی از ویژگیهای سید حسن نصرالله این بود که دروس حوزوی و مقدمات را نزد آقای سید عباس موسوی تلمذ می‌کرد و سید عباس موسوی یکی، دو دوره دبیر کل حزب‌الله بود. امتیازی که سید حسن نصرالله دارد، این است که او از میان ردههای پایین حزب‌الله رشد کرده و بالا آمده است. سید عباس موسوی و شیخ صبحی طفیلی از همان اول وارد شورای رهبری حزب‌الله شدند و میدان دیده نبودند و مبارزه عملیاتی نکرده بودند و فقط جنبه سیاسی حزب‌الله را برعهده داشتند، در حالی که سید حسن از همان دوره اول که وارد حزب‌الله شد، وارد عرصه مبارزه شد و خود به عنوان یک مبارز و جنگجو در مقابل نیروهای دشمن، اعم از نیروهای اسرائیل و نیروهای چند ملیتی و مزدوران اسرائیل در لبنان، میجنگید. او از همان سال 1982 این مبارزه را آغاز کرد و وقتی که قابلیتها و ظرفیتها و شایستگیهای خود را نشان داد، شورای مرکزی، مسئولیتها را به وی سپرد. در اواخر سال 1982 با توجه به قابلیتهای رزمی و مبارزاتی و اندیشه خوبی که سید حسن نصرالله ارائه کرد، فرماندهی نظامی بیروت به عهده ایشان گذاشته شد. در پی آن، سید حسن به فرمانده قدرتمندی تبدیل شد که اسرائیل را به عقب‌نشینی از منطقه غربی بیروت و سپس از سراسر بیروت واداشت که تا شهر صیدا عقب نشینی کرد و آنجا سنگر گرفت. این نشاندهنده قابلیت و امتیاز سید حسن نصرالله است. لذا او مدارج را از ابتدا آغاز کرد. از همان روزهای اول، خود را در میدان مبارزه و جنگ نشان داد و به دنبال آن از طرف رهبری حزب‌الله، مسئولیتهای سنگینتر و مهم‏تری به عهده او گذاشته شد و روزی رسید که او به فرماندهی نظامی حزب‌الله در بیروت و مناطق جنوب لبنان برگزیده شد که اهمیت فوق‌العادهای داشت. ازانتصاب آقای نصرالله به این سمت ها، 2یا 3 سال نگذشته بود که عقب‌نشینی نیروهای چند ملیتی از لبنان آغاز شد. نیروهای آمریکایی لبنان را ترک کردند و فرانسویها و ایتالیاییها هم رفتند. در پی فرار نیروهای چند ملیتی از لبنان، نظامیان رژیم صهیونیستی نیز تا نزدیکی مرز فلسطین اشغالی عقب‌نشینی کردند.

*
آقای نصرالله گفته است که به ادامه تحصیل علوم دینی عشق می‌ورزد. چه شد که او به قم آمد و چرا زمان اقامتش درقم طولانی نبود؟

-آقای سید حسن نصرالله در اواخر مأموریت من در سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق با من مشورت کرد که چه کند؟ آنجا بماند یا به کار دیگری مشغول شود؟ با توجه به عملیات کیفی که آن زمان به وقوع پیوست و با توجه به عملیات استشهادی که رزمندگان حزب‌الله انجام میدادند و قابلیتها و شایستگیهایی که در این مرد و سیمای او میدیدم، حیفم آمد که در همین محدوده قرار بگیرد و حداکثر در آن موقع عضو شورای مرکزی حزب‌الله بشود، در حالی که او میتوانست مدارج بالاتر از این را به عهده بگیرد. به ایشان پیشنهاد کردم که چند سالی در حوزه علمیه قم دروس پیشین خود را تکمیل و مبانی علمی خود را تقویت کند. استدلال خود را برای ایشان گفتم که اگر با این استعدادی که دارد، پنج یا شش سال در قم باشد، قطعاً به مدارج بالای علمی می‏رسد، و از موضعی بسیار فراتر از حالا در لبنان نقش‌آفرینی می‌کند.

آقای سید حسن نصرالله پذیرفت و به ایران آمد و تصور میکنم که دو سال بیشتر طول نکشید که شورای مرکزی حزب ایشان را به بیروت فراخواند. در آن موقع من وزیر کشور جمهوری اسلامی بودم. آقای سید عباس موسوی به ایران آمد و با من ملاقات کرد و گفت، "شما به ما کمک کنید تا سید حسن نصرالله به لبنان برگردد، زیرا به شدت به او احتیاج داریم." بنده به شهید سید عباس گفتم اجازه دهد، ایشان مدت بیشتری در قم باشند و حیف است که سید حسن نصرالله با استعدادی که دارد به لبنان برگردد و او میتواند دو یا سه سال دیگر، اما با تفاوت و امتیازات بیشتری برگردد. در دو یا سه مرحله آقای سید عباس موسوی به ایران آمد و اصرار داشت که نصرالله برگردد. در مرحله ی دوم یا سوم بود که ایشان گفت، "اگر سید حسن نصرالله نیاید، ما نمیتوانیم نیروهایمان را اداره کنیم و تنها کسی که قدرت جذب این نیروها و مدیریت نظامی و رهبری آنها را دارد، سید حسن است." پیشنهاد ایشان این بود که سید حسن بیاید و فرماندهی نظامی حزب‌الله در سراسر لبنان را به عهده گیرد. آقای سید عباس موسوی چون می‏دانست که سید حسن گوش به حرف او نمی‏دهد و تنها یک نفر است که اگر دستور دهد، سید حسن می‏پذیرد و او مقام معظم رهبری است، خدمت ایشان رسید و این موضوع را مطرح کرد که حزب‌الله شدیداً به وجود سید حسن نصرالله احتیاج دارد و ایشان را قانع کرد که از وی بخواهند به لبنان برگردد و سید سرانجام به لبنان برگشت.

اتفاقاً مدت کوتاهی نگذشته بود که سید عباس موسوی، دبیر کل وقت حزب‌الله برای شرکت و سخنرانی در مراسم سالگرد شهادت شیخ راغب حرب به زادگاه او در شهرک جبشیت رفت و سخنرانی کرد، اما هنگام بازگشت مورد حمله موشکی هلیکوپترهای اسرائیل قرار گرفت و به شهادت رسید. آن روز سید حسن نصرالله آنقدر محبوبیت داشت که کادرهای حزب‌الله برای انتخاب وی هیچ درنگی نکردند. بلافاصله پس از شهادت سید عباس، اعضای شورای مرکزی یکپارچه به سید حسن نصرالله رأی دادند و او را به عنوان دبیر کل حزب‌الله انتخاب کردند. انتخاب ایشان نه نتها با استقبال کادرهای رسمی حزب‌الله که با استقبال همه طوایف و شیعیان و اهل سنت و حتی مسیحیان و احزاب مواجه شد و این به خاطر ویژگیهای این شخصیت بود که عبارتند از:

اولاً: جاذبه‌های سید حسن نصرالله جاذبه‌‏هایی بسیار بالاتر از هر رهبری دارد. تواضع و فروتنی بینظیر او در مقابل جوانان، نوجوانان و بزرگسالان، از او شخصیتی جهانی ساخته است.

دوم: شجاعت این مرد مثال زدنی است. میتوان رفتار و عملکرد او و امام امت را مقایسه کرد. وقتی که امام از زندان آزاد شدند، فرمودند، "والله من نترسیدم، آنها می ترسیدند." ساواکیها وقتی آمده بودند تا امام را دستگیر کنند، از عظمت امام می‏لرزیدند. ترس در وجود امام اصلاً معنا نداشت. تمام وجود امام را خدا فرا گرفته بود و نمیترسید. سید حسن نصرالله هم پرتوی از شجاعت امام را دارد. در این سالهای طولانی مشاهده کردیم که او انسان بسیار شجاعی است. در کنار شجاعت، حسن تدبیر و رهبری خردمندانه دارد. بعضی از رهبران شجاعند، اما اهل فکر نیستند، یعنی اگر راهی را به آنان نشان دهید، با شجاعت جلو می روند، اما از اندیشه، تفکر بالا و تدبیر و حکمت در تصمیمگیری برخوردار نیستند. این آدم، تجسم فرهنگ و الفبای حکمت، حسن تدبیر، تفکر و اندیشه بالا در عرصه‏های گوناگون علمی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی است. سید حسن نصرالله یک معلم بسیار قوی برای نسل جوان است، در حالی که یک نظامی نمی‏تواند معلم نسل جوان، به ویژه افراد تحصیلکرده و دانشگاهی باشد. سید حسن به عنوان یک معلم، استاد و مدرس در میان حزب‌الله و سایر اقشار مردم لبنان نقش‌آفرینی می‏کند. شخصیت والا و جذابی دارد که همه اقشار مردم را به خود جذب میکند. حالت پیامبرگونه در چهره سید حسن نمایان است که مردم بی‏اختیار فریفته او و جذب اخلاق، رفتار، کردار و متانت او می‏شوند. اینها امتیازهایی هستند که هرکسی ندارد و سید حسن نصرالله از آنها برخوردار است.

*بحث صداقت ایشان هم در همه محافل لبنان و جوامع کشورهای عربی مطرح است. اسرائیلیها می‏گویند که سید حسن راستگوتر از مسئولان رژیم صهیونیستی است، زیرا هرکاری که بگوید انجام می‏دهد. این خصیصه را چگونه ارزیابی می‏کنید؟

-یکی از ویژگیهای آقای نصرالله که این را هم از انبیا و مرسلین و اولیای خدا به ارث برده، راستگویی و درستکاری است. چنین انسانهایی از هرگونه ظلم و ستمی بیزاری می‏جویند و از مظلومان طرفداری می‏کنند، لذا رده‏های پائین جامعه و مستضعفین کاملاً به آنها عشق میورزند و علاقه دارند. دشمن به او احترام میگذارد، زیرا در رفتارش صداقت دارد و درستی در کردار او موج می‏زند. اگر بگوید که این کار را می‏کنم، می‏کند و اگر بگوید که نمی‏کنم، واقعاً نمی‏کند. او فریب نمیدهد، در حالی که مبنای کار دشمن و نیروهای اهریمنی، همیشه بر دروغ، افترا، بهتان و نادرستی است.

این ویژگیها به شخصیت سید حسن و حزب‌الله برتری داده است و لذا احزاب، گروهها و شخصیتهای سیاسی برجسته، راحت میتوانند با این حزب کار کنند. میشل عون شخصیت و رهبر یکی از احزاب سیاسی لبنان است که روزی دشمن خونین حزب الله و سید حسن نصرالله بود. او از رهبران مسیحی است که در چهارچوب "القوات اللبنانیه" با حزب‌الله و برخی از گروههای لبنانی میجنگید، ولی بر اثر صداقت سید حسن نصرالله، اکنون با حزب‌الله همکاری میکند. او امروز یکی از همپیمانان سید حسن و حزب‌الله است، زیرا خوب می‏داند که سید حسن با او به عنوان ابزار برخورد نمی‏کند، به شخصیت او ارزش می‏گذارد و کرامت انسانی او را ارجمند می‏داند. میشل عون با بعضی از هم مسلکها و همدینان خود نمی‏تواند همکاری کند، برای این که به او دروغ می‏گویند، اما با سید حسن نصرالله همکاری می‏کند، زیرا می‏داند که او راستگوست. سید حسن نصرالله مردانگی و شجاعت دارد و فردی ملی است.

نکته مهم در شخصیت سید حسن نصرالله این است که از اول اعلام کرده است که برای لبنان و نه هیچ کشور دیگری کار میکند. مردم لبنان هم این را پذیرفته‏اند و لذا احزاب خیلی راحت با سید حسن نصرالله کار میکنند، برای این که میدانند که او برای لبنان و مردم آن کار می کند، در حالی که دیگر احزاب برای آمریکا و اسرائیل کار میکنند، بنابراین صداقت سید حسن نصرالله حرف آخر را در لبنان میزند. همانطور که کفار قریش به پیامبر عظیم الشأن اسلام محمد امین میگفتند، اکنون صداقت سید حسن نصرالله در لبنان زبانزد همه شده است. سید حسن، صادق و راستگو و درستکار است و دشمن صهیونیستی هم به این امر اعتراف میکند، لذا یهودیها میگویند که به حرفهای نخست وزیر اسرائیل اطمینان ندارند و اگر میگوید که جنگ تمام شده است، دروغ میگوید و فقط وقتی که سید حسن نصرالله اعلام کرد جنگ تمام شده است به او اعتماد کردند، زیرا او همیشه راست گفته است. این ویژگی از سید حسن یک چهره برتر و جامع ساخته است.

*در تحولات اخیر، آقای نصرالله جایگاه مهمی در جهان عرب و اسلام کسب کردند. مردم عکسهای ایشان را در دست گرفتند و نوزادان خود را به نام نصرالله نام گذاری کردند. چگونه می‏توان از این موقعیتی که نصرالله کسب کرد، برای آزادی فلسطین و بسیج ملتهای مسلمان بهره‌برداری کرد؟

-این به خود حزب‌الله و سید حسن نصرالله مربوط می‏شود. کسی نمیتواند به جای آنها کار کند. آقای سید حسن نصرالله الآن در دنیای اسلام و عرب محبوبیت فوق‌العاده‌ای دارد. شاید هیچ رهبری درگذشته و حال، این محبوبیت و ارزش را در میان نسل جوان، در کشورهای مختلف دنیا نداشته است. بر این اساس، آقای سید حسن نصرالله می‏تواند رهبری نسل موجود را به عهده گیرد. اگر ایشان کلاسهای آموزش دینی، سیاسی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی بگذارد، من معتقدم که یک درس او در تلویزیون المنار یا یک سخنرانی او، صدها میلیون جوان در کشورهای دنیا را به خود جذب می‏کند، این درس را میشنوند و آویزی گوششان میکنند. اگر این درسها و سخنرانیها مرتب و منظم باشند، حزب‌الله شعبه‏های متعددی در دنیا خواهد داشت و در هر شهری، جوانان از این کلاسها استفاده میکنند و آموزش میبینند. بعد از مدتی ثمری این کار را می‏توان به این شکل برداشت کرد که شبکه جهانی حزب‌الله تأسیس می‌شود و اعلام موجودیت می‌کند.

راز پیروزی حزب الله


خبرگزاری فارس: پیروزی حزب الله در جنگ سی و سه روزه نقطه عطف مهمی در تاریخ جنگ های منطقه محسوب می شود. هم اکنون کارشناسان نظامی اسراییل وغرب مشغول تحلیل مولفه های گوناگون این جنگ نابرابر ودست یابی به علل ناکامی ارتش مجهز رژیم صهونیستی در برابر گروه چریکی حزب الله هستند.

 

حزب الله مولود جنگ لبنان در اوایل دهه هشتاد میلادی است. این جنبش انقلابی در گیرودار نبرد با اشغالگران صهیونیستی در جنوب لبنان بالنده شد وبه زودی تبدیل به یک عنصر تاثیرگذار در معادلات منطقه ای شد. اوج پیروزی حزب الله در عقب نشینی ذلت بار ارتش اسرایل در ژوئیه یییی نمود یافت. از آن پس حزب الله توام با اقتدار وسربلندی روزگار بسر می برد، اما طولی نکشید که فشارهای سیاسی بین المللی وداخلی علیه این جنبش انقلابی آغاز شد ومخالفان در قالب قطعنامه یییی خواهان خلع سلاح این حزب شدند.
استدلال مخالفان آن بود که هویت نظامی حزب الله با سیادت دولت لبنان در تعارض است، غافل از آن که اگر حزب الله نبود چه بسا سرزمینی ودولتی به نام لبنان وجود نداشت تا از سیادت آن سخن گفته شود.
در هر حال حزب الله در برابر طوفان مخالفت ها چون کوهی استوار ایستاد وسید حسن نصرالله رهبر شجاع ومدبر حزب بار دیگر منطق مقاومت را با صدای رسا اعلام کرد: "طالما هناک احتلال، طالما هناک مقاومه" (مادامی که اشغالگری هست مقاومت هم هست).
این سخنان با توجه به حضور اشغالگران در مزارع شبعا وتپه های کفرشوبا کاملا منطقی بود، بنابراین ادعای اسراییل مبنی بر اجرای قطعنامه ییی در هاله ای از تردید قرار گرفت ومخالفان داخلی موسوم به گروه چهارده مارس ناچار به توسل به شیوه های دیگری چون اتهام حزب الله به سلطه جویی وتشکیل دولت سایه ووابستگی آن به ایران وسوریه شدند.
گزینه نبرد نظامی آخرین راهکار آمریکا واسراییل جهت از میان بردن ویا حداقل خلع سلاح حزب الله بود وآن گونه که دبیر کل حزب الله در نطق تلویزیونی خود در بحبوحه نبرد فاش ساخت، این نبرد از مدت ها پیش طراحی شده وحمایت های منطقه ای قرین آن شده بود. اسارت دو نظامی اسراییلی توسط حزب الله در واقع دستاویزی برای برافروختن این جنگ حساب شده بود.
اما با گذشت بیش از یک ماه از نبرد نابرابر، حزب الله بار دیگر از این معرکه دشوار سربلند بیرون آمد. دشمنان بار دیگر آزموده را آزمودند وچون عظمت واقتدار حزب الله را در ابعاد سیاسی ونظامی وامنیتی وروانی دریافتند، جهت فیصله نبرد به شورای امنیت متوسل شدند. صدور قطعنامه یییی در واقع تلاشی بود برای نجات آبرومندانه اسراییل از ورطه نبرد با حزب الله.
شاید در واشنگتن وتل آویو اعتراف به شکست در برابر جنبش چریکی حزب الله بسیار دشوار باشد، اما چه کسی است که نداند پایان جنگ توسط شورای امنیت به معنای شکست نظامی کسانی است که در طول بیش از یک ماه همه توان خود را جهت نابودی حزب الله به کار بستند اما نه حملات هوایی ودریایی ونه عملیات های زمینی، هیچ یک از اهداف آنان را محقق نساخت. تنها دستاورد ماشین جنگی اسراییل ویرانی زیرساخت ها وکشتار وآوارگی مردم بی گناه لبنان بود که البته چنین اقدامی در منطق نظامی پیروزی محسوب نمی شود بلکه در عرف بین الملل جنایت جنگی قلمداد می شود.
اکنون پرسش اساسی آن است که راز پیروزی حزب الله چیست؟ چگونه است که یک جنبش چریکی با امکانات محدود توانسته است نه تنها ارتش شکست ناپذیر اسراییل را به "خانه عنکبوت" تبدیل کند، بلکه حامی استراتژیک آن یعنی ایالات متحده امریکا را با ناکامی سختی مواجه ساخته است؟
مهم ترین رمز پیروزی حزب الله آن است که این حزب مسمای نام خود را عملی ساخته است. به دیگر عبارت رزمندگان حزب الله براستی حزب ولشکر خدایند وتوشه ای از معنویت وایمان وشهادت طلبی در دست داشته ووارد باب جهاد شده اند، آن بابی که به تعبیر مولا علی(ع) دروازه فردوس برین است(ان الجهاد باب من ابواب الجنه).
قرآن کریم هم در آیات متعددی به مجاهدان راه خدا وعده نصرت وپیروزی داده است(ان تنصروا الله ینصرکم ویثبت اقدامکم) وایمان وصبر را جبران کننده عِده وعُده اندک برمی شمرد(ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین) وچه بسا اذن خدا پیروزی گروه اندک را در برابرگروه بسیار رقم می زند(کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله).
حزب الله تشکلی است مردمی همانند بسیج که صفوف آن را جوانانی جان برکف وعاشق تشکیل داده اند. رهبران این حزب چون در اوایل دهه هشتاد در تهران به محضر امام راحل(ره) رسیدند با امام خود عهد کردند که در کربلای لبنان عاشورایی بجنگند!
فرزندان حزب الله بر عهد خود پایدار ماندند واز نثار جان خود در این معرکه دریغ نورزیدند. خاک جنوب وبقاع هوز آغشته به خون پاک شاگردان مکتب امام راحل(ره) است، هم آنانی که جان با جانان خود سودا کرده وحله زیبای شهادت بر تن نمودند.
افزون بر انگیزه های معنوی، راز دیگر پیروزی حزب الله در توانمندی های شگرف این حزب در ابعاد نظامی وچریکی وسازمادهی وتجهیزات وتسلیحات خلاصه می شود. به لحاظ نظامی حزب الله که پس از عقب نشینی اسراییل در سال یییی پیش بینی نبردی تمام عیار با این رژیم را می کرد به حکم "واعدوا لهم ما استطعتم من قوه" به تجهیز وآموزش عناصر خود پرداخت. در این مدت حزب الله موفق به تجهیز زرادخانه موشکی خود شد تا با هدف قرار دادن عمق خاک اسراییل "موازنه وحشت" را در جنگ نامتقارن ایجاد کند.
از سوی دیگر حزب الله جدیدترین شیوه های جنگ های چریکی را به رزمندگان خود آموزش داد. این آموزش ها در کنار دلاورمردی وشهادت طلبی پیکارجویان حزب الله در معرکه های سختی چون مارون الراس وبنت جبیل وعدیسه ومرکبا خود را نشان داد وتیپ زبده کماندویی اسراییل موسوم به تیپ گولانی متحمل تلفات وشکست سختی شد.
حزب الله در تسلیحات وجنگ ضد زره نیز پیشرفت زیادی کرد، به گونه ای که با برافروخته شدن جنگ به راحتی به شکار ناوچه ها وتانک های پیشرفته دشمن پرداخت. کارشناسان نظامی غرب ونیز نظامیان رژیم صهیونیستی اعتراف کرده اند مقابله با شیوه های نبرد چریکی وکمین های حزب الله کار ساده ای نیست وسران تل آویو نیز اذعان کرده اند هیچ ارتشی قادر به خلع سلاح حزب الله نمی باشد!
حتی اگر چنین تصریحاتی از سوی دشمن به گوش نمی رسید، صرف پذیرش قطعنامه یییی وتن دادن به آتش بس حاکی از عجز وشکست ارتش اسطوره ای اسراییل در برابر حزب الله قهرمان می باشد.
در بعد سازماندهی وکار اطلاعاتی وامنیتی نیز حزب الله دستاوردهای بزرگی داشته است. هیچ یک از رهبران حزب الله در جریان نبرد جاری علیرغم بمباران گسترده وشدید لبنان آسیب ندیدند وعملیات هلی برن که به منظور اسارت کادر وعناصر حزب الله در بقاع وجنوب صورت گرفت ناکام ماند.
در بعد تبلیغاتی وجنگ روانی هم حزب الله ابتکار عمل را در دست داشت وشبکه تلویزیونی المنار با آن که بارها ایستگاه های آن مورد اصابت قرار گرفت تا پایان جنگ فعال بود و به پوشش خبری نبرد وبه ویژه عملیات های موفق حزب الله در جنوب می پرداخت.
پخش سخنان متین ومستدل سید حسن نصرالله از این شبکه که با طمأنینه خاصی سخن می گفت، حاکی از اقتدار حزب الله در بحبوحه جنگ نابرابر بود. این در حالی بود که در چهره وسخنان سران دشمن دستپاچگی واضطراب موج می زد!
مخاطبان سید حسن نصرالله اعم از دوست ودشمن با ولع خاصی به سخنان او گوش فرامی دادند چرا که تصریحات او ضمن آن که راهبردهای حزب الله را نمایان می ساخت، تصویری واقعی از جنگ ودورنمای آن را در اوج سانسور خبری رسانه های دشمن ارائه می کرد.
سید حسن در جذب مخاطبان داخلی هم موفق بود. نظرسنجی های گوناگون حاکی از ایستادگی مردم لبنان در کنار مقاومت بود. همبستگی جامعه لبنان در اوج حملات سنگین اسراییل از دستاوردهای سیاسی حزب الله محسوب می شود. حتی مخالفان حزب که از مصاحبه ها واظهارات انتقادآمیز خود علیه حزب الله طرفی نبستند، ترجیح دادند سکوت کنند تا آتش جنگ فروکش کند وسپس وارد معرکه شوند!
این به این معناست که حزب الله در دوره آتش بس با چالش های جدیدی روبه رو خواهد بود، خصوصا آن که مخالفان افزون بر قطعنامه یییی قطعنامه جدید یییی را نیز به عنوان دستاویز اعمال فشار بر حزب الله در دست دارند.
اما حزب الله ثابت کرده است که به راستی حزب خداست وبه همان اندازه که در عرصه نبرد طوفنده ظاهر می شود، در صحنه سیاست ودولت نیز از درایت ودوراندیشی کافی برخوردار است. مواضع حکیمانه حزب الله حاکی از آن است که در منطق این حزب اهتمام به وحدت ملی کمتر از توجه به دفاع از خاک وعزت لبنان در برابر تجاوزات دشمن نیست. چنین منطقی مخالفان را خلع سلاح می کند، هر چند این سلاح قطعنامه های غیرعادلانه بین الملی باشد!
در هر حال حزب الله پیروز است، چرا که این حزب انقلابی حامل فرهنگ سترگ مقاومت وعزت اسلامی است، فرهنگی که ریشه در امتداد تاریخ دارد وبا خون مردم لبنان ومنطقه عجین شده است. از این رو طرح های دشمن همچون خاورمیانه بزرگ وخاورمیانه جدید که در واقع هدفی جز زدودن فرهنگ مقاومت ندارد، در نهایت محکوم به شکست بوده وبار دیگر این آیت قرآنی مصداق می یابد: إن حزب الله هم الغالبون ….

جنگ 33 روزه و ایران


فرضیه آغاز جنگ از سوی حزب الله برای بازداشتن توجهات از برنامه هسته‌ای ایران فرضیه‌ای خیالی و واهی است، اما این که از بین رفتن حزب الله باعث تضعیف ایران می شود منطقی به نظر می آید.

نتایج جنگ اخیر در بین کشورهای منطقه بیش از همه بر ایران آثار مثبتی داشت نه فقط به این علت که این کشور از سال 1982 و پس از تجاوز اسراییل به لبنان در شکل گیری حزب الله به عنوان یک جنبش مقاومت و حمایت از آن نقش داشت بلکه بدین دلیل که طرح آمریکا و اسراییل برای از بین بردن حزب الله در چارچوب طرح رویارویی آمریکا و ایران قرار دارد و ایران در آن حلقه اساسی اختلاف با ایالات متحده آمریکا محسوب می شود. اختلاف موجود بین واشنگتن و تهران به قبل از اشغال عراق و به آنچه دولت آمریکا آن را «حمایت از تروریسم» در لبنان و فلسطین می نامد بازمی‌گردد

قطع روابط بین دو کشور از سال 1979 با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آغاز شد و از آن تاریخ ایالات متحده مجازات‌های اقتصادی، تجاری و تسلیحاتی بر ایران وضع کرده است. همزمان با پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران در چند سال اخیر اختلاف بین این کشور و غرب افزایش یافته است. غربیها ایران را به تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای متهم می کنند در حالی که این کشور تأکید می‌کند که قصد استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای دارد. به رغم اینکه در سه سال گذشته کانال مذاکره اروپا (آلمان، فرانسه و انگلستان) وجود داشته هیچ اعتمادی بین ایران و «جامعه بین الملل» در خصوص برنامه‌ هسته‌ای ایران وجود ندارد.

در این مدت به کارگیری گزینه نظامی از سوی ایالات متحده به عنوان سناریوی احتمالی برای جلوگیری از ادامه برنامه هسته‌ای ایران وجود داشته همچنان که فشارهای آمریکا برای ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت و وضع مجازات‌هایی علیه این کشور هیچگاه قطع نشده است. این مسئله خود مقدمه‌ای برای استفاده از گزینه نظامی است که رئیس جمهور آمریکا هیچگاه آن را به طور کامل کنار نگذاشت و در این میان برخی محافل سیاسی و استراتژیک ایالات متحده نیز او را به این کار تشویق می‌کردند. در اوج جنگ علیه لبنان شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 1696 را صادر و پایان اگوست سال 2006 را به عنوان پایان ضرب العجل توقف غنی سازی اورانیوم در ایران مشخص کرد.

در واقع جنگ33 روزه باعث نشد تا «جامعه بین الملل» پرونده هسته ای ایران را فراموش کند و جلسات آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای،‌شورای امنیت و دیدارهای آمریکا و اروپا متوقف شود بلکه آنها با پیگیری این پرونده قطعنامه 1696 را صادر کردند. بنابراین فرضیه آغاز جنگ از سوی حزب الله برای بازداشتن توجهات از برنامه هسته‌ای ایران فرضیه‌ای خیالی و واهی است، زیرا نگرانی‌های غرب از این برنامه و فشارهایی که برای متوقف کردن آن وارد می کند از چند سال قبل آغاز شده در جریان جنگ هم ادامه داشته و پس از توقف جنگ نیز همچنان دنبال خواهد شد.

اما فرضیه دیگری که می‌گوید از بین رفتن حزب الله باعث تضعیف ایران می شود منطقی به نظر می آید، ‌زیرا ایران یکی از قوی‌ترین هم پیمانانش را در منطقه از دست خواهد داد و آمریکا می‌تواند بدون هیچ نگرانی نسبت به اقدام حزب الله علیه اسراییل، برای انجام دادن اقدامی نظامی علیه ایران آ‌ماده شود. بر این اساس طبیعی بود که ایران نیز خود را پیروز جنگ احساس کند، هر چند همانند بشار اسد این مسئله را اعلام نکرد.

اما شکست اسراییل و طرح آمریکا برای «خاورمیانه جدید» در لبنان نه تنها به این معناست که این کشور مانع از انجام این طرح بوده بلکه قدرت و نفوذ این کشور نیز پذیرفته شده است. در همین راستا فیلیپ دوست بلازی، وزیر خارجه فرانسه برای بررسی چگونگی تهیه قطعنامه‌ای بین المللی برای پایان دادن جنگ به سفارت ایران در بیروت رفت تا با منوچهر متکی همتای ایرانی خود دیدار کند. همچنین پس از جنگ کوفی عنان،‌ دبیر کل [سابق] سازمان ملل متحد به تهران سفر کرد. عقب نشینی اروپا از موضع خود در زمینه وضع مجازاتها علیه ایران و حتی ارسال پرونده هسته‌ای آن به شورای امنیت نیز جالب توجه بود.

پس از پایان ماه آگوست، خاویر سولانا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، مذاکرات خود را با علی لاریجانی، مسئول پرونده هسته‌ای ایران، از سر گرفت؛ بدون اینکه ایران غنی سازی اورانیوم را متوقف کند. ژاک شیراک، رئیس جمهور فرانسه، نیز خواستار عدم تعجیل در وضع مجازاتها علیه ایران و بررسی پرونده هسته ای آن در شورای امنیت شده و ایتالیا هم خواسته است در مذاکرات اروپا با ایران شرکت داشته باشد.

پس از آنکه حمله آ‌مریکا و اسراییل علیه حزب الله هم‌پیمان ایران، برای از بین بردن این جنبش با شکست پایان یافته ایران قدرتمندتر از پیش در حالی که بیش از پیش نفوذش مورد پذیرش قرار گرفته بود از جنگ خارج شد. ایران به عنوان یکی از مهمترین کشورهای منطقه که از جنگ اسراییل علیه لبنان بیشترین نفع را برد این سوال را در اذهان ایجاد کرد که سلاح‌های آمریکایی در دست اسراییل که نتوانست باعث بازدارندگی قدرت موشکی حزب الله شود چگونه می‌تواند از قدرت موشکی ایران جلوگیری کند که از برد بیشتر و قدرت تخریب بالاتری برخوردار است؟ به عبارت دیگر اسراییل و آمریکا قبل از اینکه بخواهند در فکر اقدامی نظامی علیه ایران باشند باید مسائل بسیاری را در نظر بگیرند.

با وجود این، به رغم وجود تفاوت نسبی بین سیاست‌های اروپا و امریکا، ایران به هیچ وجه نباید احساس آرامش کند؛ زیرا دولت آمریکا هم چنان به وارد کردن فشار برای وضع تحریم‌ها علیه ایران ادامه می‌دهد و هم‌چنان اعلام می‌کند که گزینه نظامی یکی از احتمالات موجود است: به ویژه پس از ‌آنکه رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد به جنگ خود بر ضد «فاشیستم اسلامی» - که در آن، بین « تروریسم سنی و ترورییسم شیعی» هیچ فرقی وجود ندارد- ادامه خواهد داد.

بنابراین، اگر رابطه بین ایران آمریکا در خصوص پرونده هسته‌ای ایران به سمت مذاکره یا راه حل‌های نظامی سوق یابد، تاثیر مستقیمی بر تمام مسائل مهم و حساس منطقه خاورمیانه - از لبنان و فلسطین گرفته تا عراق - خواهد داشت.

دکتر «طلال عتریسی»
خبرگزاری فارس

 

جنگ 33 روزه؛ عملیات نامتقارن حزب الله علیه اسرائیل و ویژگی‌ آن

تا قبل از ژوئن 2006 کلیه جنگ‌های اعراب و اسرائیل کمتر از هفت روز و در عملیات خوشه‌های خشم 16 روز ادامه داشت.زیرا در استراتژی جنگی اسرائیل به علت عمق استراتژیک محدود و حساسیت تلفات نیروی انسانی، ارتش این کشور، در کلیه جنگ‌های خود به دبنال وارد آوردن ضربات برق آسا و سریع در کمتر از یک هفته و سپس آغاز مذاکرات با طرف مقابل بوده است. اما در جنگ 33 روزه اسرائیل علیه حزب الله لبنان سرنوشت جنگ به گونه‌ای دیگر رقم خورد. به نحوی که حزب الله برای اولین بار در جنگ‌های نوین و کلاسیک با استفاده از جنگ نامتقارن توانست حریف مقتدر و تا به دندان مسلح خود را شکست دهد. حال به بررسی آن می‌پردازیم.

*الف ) تعریف جنگ متقارن و نامتقارن
1- جنگ متقارن:
تقارن بر وزن تفاعل است و به معنی قرین شدن می‌باشد و جنگ متقارن به نبردی اطلاق می‌شود که طرفین درگیر آرایش مشابه با یکدیگر داشته و با روش‌های معمول و متداول نظامی در نبرد با یکدیگر می‌پردازند.
طرفین درگیر از امکانات و تجهیزات،‌نفرات معادل و مشابه علیه هم استفاده می‌کنند و به صورت کلاسیک به جنگ می‌پردازند.
2- جنگ نامتقارن :
جنگ نامتقارن به نبردی اطلاق می‌شود که یک طرف از جنگ از روش‌های خاص و منحصر به خود علیه حریف نیرومند خود بهره می‌گیرد. عدم توازن در قوا، عدم تناسب در شرایط توانائی‌ها و امکانات وجود دارد.
نشریه
Jaint strategic surrey در سال 1999 در تعریف عدم تقارن می‌نویسد: رهیافت نامتقارن تلاش‌هائی در راستای دور زدن یا تحت الشعاع قرار دادن توانائی‌های ایالات متحده آمریکا و قدرت هژمون در عین بهره‌گیری از ضعف‌های آن و سودجوئی از روش‌هایی است که تا حد زیادی با روش‌های مورد انتظار این کشور تفاوت دارند.
این رهیافت‌ها بیشتر در پی ایجاد تاثیر روانشناختی عمده‌ای مانند ایجاد شوک، اخلال و آشفتگی بر ابتکار،آزادی عمل و اراده طرف مقابل هستند. روش‌های نامتقارن مستلزم افزایش نقاط ضعف و گستره آسیب‌پذیری‌های حریف می‌باشند که اغلب، از فناوری‌ها تاکتیک‌ها و سلاح‌های ابتکاری و غیررسمی بهره‌ می‌برند و می‌توانند در سطوح مختلف جنگ، اعم از استراتژیک عملیاتی و تاکتیکی در سراسر سطوح عملیات نظامی کاربرد داشته باشند. روش‌های نامتقارن عملیات چریکی، جنگ درازمدت فرسایشی، نبرد سیاسی و عملیات روانی و تمایل به شهادت طلبی و ایثارگری متکی بوده است. در جنگ نامتقارن ضعفا می‌کوشند تا حداکثر استفاده را از آسیب‌پذیری طرف نیرومند ببرند.

*ب. ویژگی‌های جنگ نامتقارن
جنگ نامتقارن طبق تعاریفی که ذکر شد ویژگی‌های خاص خود را دارد که این ویژگی‌ها عبارتند از :
1. استفاده از روش‌های نامعمول و نامتجانس
2. جنگ نامتقارن فقط در سطح نظامی نیست بلکه در سطح استراتژیک کاربرد دارد که استفاده از جنگ رسانه‌ای، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اطلاعات و روانی از جمله آنهاست.
3. انگیزه و روحیه بالای شهادت طلبی جهت از بین بردن نفرات و ادوات دشمن .
4. سرعت عمل بالا، از بین بردن اراده طرف مقابل، شوک بهت، نامرئی بودن و عدمت تشخیص ضربات وارده توسط حریف نیرومند از دیگر ویژگی‌های جنگ نامتقارن است.

*ج. جنگ 33 روزه و عدم تقارن
مهمترین ارزش و حیاتی‌ترین مسئله یک کشور، امنیت ملی آن است. دولت غاصب صهیونیستی در 60 سال حیات نامشروع خود همواره به دنبال امنیت ملی بوده است. ماهیت نظامی، امنیتی اسرائیل و محاصره آن توسط کشورهای عربی که موجودیت آن را به رسمیت نمی‌شناسند، امنیت ملی این کشور مصنوعی را مورد تهدید قرار داده است.
برای حل این معضل امنیتی، رژیم صهیونیستی جهت رفع تهدیدات نظامی خارجی به قدرت نظامی و ارتش کلاسیک خود تکیه کرده به نحوی که در طول 60 سال گذشته 6 بار با همسایگان خود جنگیده است.
ششمین جنگ اسرائیل با اعراب در 12 ژوئن 2006 با تهاجم گسترده و همه جانبه اسرائیل به لبنان به منظور نابودی حزب الله جهت دستیابی به منافع استراتژیک در جنوب لبنان به وقوع پیوست . نبردی تمام عیار که 33 روز به طول انجامید و با صدور قطعنامه 1701 شورای امنیت، مبنی بر ترک مخاصمه پایان پذیرفت .
جنگ حزب الله و اسرائیل نبردی نابرابر و نامتجانس و از نوع نامتقارن محسوب می‌گردد. زیرا عدم تقارن، همه جانبه بر دو طرف جنگ حاکم بود. از یک طرف یک حزب و گروه سیاسی به نام حزب الله و طرف دیگر دولت غاصب اسرائیل قرار داشت وکمترین تقارن بین توان ، ابزارها ، راهبردها ، تاکتیک‌ها ، اهداف، عناصر قدرت، سازماندهی ، فرماندهی حزب الله و رژیم غاصب اسرائیل وجود داشت.
شکست سریع و کم هزینه دشمن از جمله اهداف عالیه نظامی است که استراتژیست‌های نظامی همواره درصدد دستیابی بدان بوده‌اند. تاثیرگذاری بر اراده، درک و برداشت دشمن برای پاسخگویی، ایجاد شوک و بهت از ایجاد یک شکست سریع به دست می آید. به قول «کلاتیز ویتس» هدف از یک جنگ سریع، از بین بردن اراده دشمن است.
ارتش مجهز و اسطوره‌ای رژیم صهیونیستی که از ابتدای پیدایش در هیچ جنگی از اعراب شکست نخورده بود، تا قبل از جنگ 33 روزه و حتی جنگ 16 روزه خوشه‌های خشم، کلیه جنگ های اعراب و اسرائیل کمتر از هفت روز بوده است. استفاده از سلطه سریع عملیات برق آسا به جهت عمق استراتژیک محدود و حساسیت تلفات نیروی انسانی در جامعه، از رئوس استراتژی جنگی رژیم صهیونیست می باشد.
نکته قابل توجه، تحمیل شکست برطرف مقابل و سپس آغاز مذاکره جهت دستیابی به اهداف سیاسی از سیاست‌های جنگ اسرائیل در طول 60 سال گذشته بوده است. اما استفاده از جنگ نامتقارن علیه استراتژی سلطه سریع رژیم صهیونیستی توسط حزب الله لبنان توانست پنجمین ارتش قدرتمند دنیا را با تمامی تجهیزات پیشرفته در هم بکوبد.
رژیم صهیونیستی بنا بود در این جنگ طبق عملیات باران‌های تابستانی ظرف یک هفته کار حزب الله را تمام کند اما سرنوشت جنگ به گونه‌ای دیگر رقم خورد.

*د. ویژگی‌های جنگ 33 روزه و پیروزی حزب الله
همانطور که قبلا اشاره شد رویکرد نامتقارن ویژگی‌های خاص خود را داشته و جنگ حزب الله و رژیم صهیونیستی با این رویکرد مطابقت دارد و اثراتی که این جنگ در سطوح مختلف بر دو طرف تخاصم بر جا ماند. ویژگی‌های خاص خود را دارد که به آن می‌پردازیم.
1. اولین ویژگی مهم جنگ نامتقارن حزب الله علیه اسرائیل استفاده از اصل غافلگیری است . غفلت یک طرف متخاصم سبب استفاده از اصل غافلگیری طرف دیگر می‌شود. ابتدا حزب الله با حمله به نیروهای اسرایئلی در روز 12 ژوئیه 2006 در آغاز عملیات نسبت به اسرائیل پیش دستی کرد این پیش دستی، ارتش اسرائیل را که از ماه‌ها قبل تهاجم به لبنان و حزب الله را طراحی کرده بود کاملا غافلگیر کرد اقدامش یک شوک و بهت شدیدی بر ارتش اسرائیل وارد نمود.
یک مقام ارشد نظامی رژیم صهیونیستی در گفتگو با هاآرتص در رابطه با غفلت این رژیم در مورد حزب الله می گوید:« پس از عقب‌نشینی ارتش ما از جنوب لبنان در سال 2000 فرصت طلائی 6 ساله‌ای در اختیار نیروی حزب الله گذاشتیم و از آن غافل شدیم تا با فراغ بال، استحکامات و تجهیزات نظامی پیشرفته خود را در این منطقه سوق‌الجیشی (جنوب لبنان)‌، مستقر نماید و اینک آن به دژی تسخیر ناپذیر تبدیل شده است.
2. دومین ویژگی جنگ نامتقارن حزب الله علیه رژیم صهیونیستی از بین بردن اراده دشمن برای ادامه جنگ بود. جنگ فرسایشی در عملیات نامتقارن به مانند خرید وقت و زمان، به منظور ضربه زدن به دشمن در فرصت‌های مناسب است و همین امر سبب گردید تا رژیم صهیونیستی در جایگاه، زمان و اهداف جنگ سیطره نداشته باشد و عملیات برق‌‌آسا و استراتژی ضربه اول با ناکامی روبرو گردید.
پس از پایان دو هفته از جنگ 33 روزه در هفته سوم وزیر جنگ رژیم صهیونیستی به صراحت اعلام کرد که ما توان مقابله با حزب الله را نداریم.
جنگ فرسایشی حزب الله علیه این رژیم توانست توان ارتش را به تحلیل ببرد.
3. سومین ویژگی استفاده از «دفاع متحرک همه جانبه» حزب الله علیه ارتش رژیم صهیونیستی است. با توجه به نامتقارن بودن این جنگ، حزب الله از لحاظ استعداد نیروی نظامی نسبت به ارتش اسرائیل در اقلیت به سر می‌برد.
اصل تحرک، حزب الله را قادر ساخت که کمبود نیروی نظامی خود را جبران نماید و با فشار بر نقاط ضعف و آسیب‌پذیر اسرائیل حریف قوی خود را به زمین بزند.
حزب الله با این توانایی محدود خود در نیروی انسانی و با استفاده از دفاع متحرک در قالب جنگ چریکی و ضربات برق آسا و نامرئی توانست عملکردی از خود بروز دهد که در طول تاریخ جنگ رژیم صهیونیستی بی‌سابقه بوده است.
4. استفاده از جنگ روانی علیه رژیم صهیونیستی توسط حزب الله در این جنگ نامتقارن در طول 33 روز جنگ مشهود بود. به قول یکی از استراتژیست‌های غرب «این جنگ نسل چهارم جنگ‌های نامتقارن بوده است.»
تمایل شهادت طلبانه و ایثارگری، هدفمند بودن انگیزه رزمندگان حزب الله در بعد درونی پیروزی را برای آنان در برابر روحیه پایین ارتش اسرائیل به ارمغان آورد. تعهد انسانی، ایمانی و اخلاقی رزمندگان حزب الله سبب بیرون راندن اشغالگران صهیونیست گردید. آزاد کردن اسراء لبنان، حفظ جان و مال مردم لبنان و در هدف کلان آزادی قدس شریف از دست صهیونیست‌های اشغالگر است.
منابع پزشکی رژیم صهیونیستی اعلام کردند که 245 نظامی اسرائیلی بر اثر صدمه روحی جنگ علیه لبنان در تابستان 1385 گذشته دچار بیماری روانی شدند. که این حاکی از بی‌انگیزگی ارتش اسرائیل در جنگ با حزب الله بوده است و همین امر، شکست روانی ارتش اسرائیل را به همراه داشته است.
5. یکی از مهمترین ویژگی‌های جنگ 33 روزه که آن را از سایر جنگ‌های چریکی و کلاسیک متمایز می‌سازد، کسب، حفاظت و ضد اطلاعات نظامی از سوی حزب الله می باشد. سیستم اطلاعاتی و ضد جاسوسی پیشرفته و پیچیده، حزب الله را قادر ساخت در عین حفظ اسرار نظامی خود، اطلاعات فوق سری را از ارتش و اهداف اسرائیل به دست آورد؛ به نحوی که یکی از دلایل ناکامی ارتش اسرائیل را عدم اطلاعات دقیق و کافی از تجهیزات، تسلیحات، مهارت‌های جنگی و رزمی نیروهای حزب الله از یک سو و دسترسی حزب الله به اطلاعات فوق سری ارتش اسراییل از سوی دیگر می َدانند.
به نحوی که در حال حاضر استفاده از موبایل در ارتش اسرائیل ممنوع شده است(11) و این نشان از قدرت اطلاعاتی حزب الله می‌باشد.
در مورد قدرت اطلاعاتی حزب‌الله می‌توان اشاره کرد که حزب‌الله به دور از سیستم اطلاعاتی اسرائیل پیش از وقوع جنگ در یک زمان مناسب موفق شده بود که تونل‌هائی را در عمق خاک اسرائیل و لبنان حفر کند به نحوی که در این تونل‌ها از برد تخریبی بمب‌های خوشه‌ای اسرائیل بیشتر بود. در نتیجه جنگجویان حزب‌الله در زمان جنگ 33 روزه در مناطق امن قرار داشتند از طرفی دیگر نیروهای مهاجم در معرض دید رزمندگان حزب‌الله قرار داشته‌اند.
در مورد حفاظت اطلاعات و ارزش جنگی چریکی و نامتقارن علیه اسرائیل، سید حسن نصرالله به مناسبت هفتمین سالگرد مقاومت و عقب‌نشینی ارتش اشغالگر از جنوب لبنان در سال 2000 می‌گوید: «درست است که ما عاشق شهادت هستیم، اما درست نیست که خود را در معرض نابودی قرار دهیم، اگر عملیاتی را می‌توان با دو شهید انجام داد نباید در آن عملیات سه نفر کشته شوند.»(12)
این نشان از اهمیت حفاظت اطلاعات در میان رزمندگان حزب‌الله لبنان و دبیر کل این حزب سید حسن نصرالله می‌باشد. چرا که با رعایت حفاظت اطلاعات و ضد جاسوسی از تلفات نیروی نظامی در جنگ می‌کاهد.
مطابق آمار تایید شده حزب‌الله در این جنگ 74 شهید از میان جنگجویان خود تقدیم کرد در مقابل اسرائیل 117 سرباز و افسر عالیرتبه کشته داد که در طول جنگ‌های رژیم صهیونیستی این آمار بی‌سابقه بوده است. (13) در حالی که در جنگ 6 روزه 1967 ارتش رژیم صهیونیستی فقط 16 کشته داد. (14)
6 ویژگی دیگر این جنگ استفاده از ضربات از راه دور سریع و مهلک بر ارتش اسرائیل و ساختار اقتصادی و جمعیتی این رژیم اشغالگر، توسط حزب‌الله لبنان بوده است.
استفاده از حملات موشکی با دقت بالا از عناصر پیشرفته در جنگ‌های نامتقارن است. حزب‌الله بیش از 2500 موشک به شهرهای شمالی اسرائیل و تاسیسات اقتصادی و نظامی فرود آورد. از طرفی در نبرد نزدیک به موشک‌های دست‌ساز و کوتاه برد 30 دستگاه تانک ضد گلوله «مرکاوا» و چندین دستگاه بلدوزر نظامی ارتش رژیم صهیونیستی منهدم شد.(15)
حزب‌الله با استفاده از این تاکتیک پیچیده و موثر توانست در جنگ زمینی ارتش اسرائیل خصوصا تیپ ویژه «گولانی» را در مثلث مارون‌الراس، نبت، الجلیل و عبترون زمین گیر کند و آنان را مجبور به عقب‌نشینی از خاک لبنان نماید.‌(16)
نتیجه‌گیری:
اصولا ارتش‌های دنیا و کلاسیک با فرمول‌های نظامی معین و مشخصی کار می‌کنند و برای هر موقعیت جنگی فرمولی ثابت و روشن دارند که خارج از آن عمل نمی‌کنند. در طی سه دهه اخیر موضوع جنگ‌های پارتیزانی، نامنظم و نامتقارن از موضوع‌های داغ و در عین حال خاص مورد بحث قرار گرفته است.
همسایگان فلسطین اشغالی در طی 60 سال گذشته همواره مورد تهدید ارتش کلاسیک رژیم صهیونیستی بودند و لبنان نیز از این مورد بی‌نصیب نبوده است. حزب‌الله لبنان یک حزب شناخته شده لبنانی در طول 30 سال گذشته در جنوب این کشور است که دارای فعالیت‌های مختلف سیاسی، فرهنگی و نظامی بوده است.
حزب‌الله لبنان پس از عقب‌نشینی رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان در سال 2000 میلادی توانست خود را در لبنان به عنوان یک حزب شیعی - اسلامی ملی معرفی نماید و به فعالیت‌های خود ادامه دهد. پس از عملیات «باران‌های تابستانی» اسرائیل به نوار غزه و سپس ربودن دوسرباز اسرائیلی توسط حزب‌الله رژیم صهیونیستی حملات همه جانبه خود را بر جنوب لبنان انجام داد و برای اولین بار دو طرف از کنترل خارج شده و خارج از مرزهای خود در یک نبردی سنگین با یکدیگر روبرو شدند و در طی 33 روز حزب‌الله توانست شکست سنگینی بر رژیم صهیونیستی تحمیل کند و به قول «اوبگیدور لیبرمن» وزیر مقابله با تهدیدات استراتژیک کابینه ایهود المرت، شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه یک شکست استراتژیک بود که در ابعاد سیاسی، روانی، اقتصادی و نظامی اسرائیل را با شکست روبرو کرد و ساختار تهاجمی ارتش را متزلزل ساخت.(17)
این برای اولین بار در طول تاریخ موجودیت اسرائیل بود که موشک‌های فراوانی به اعماق خاک اسرائیل شلیک شد که خساراتی بیش از 10 میلیارد دلار بر اقتصاد اسرائیل وارد کرد و حیفا، بندر تجاری اقتصادی رژیم صهیونیستی، را به شهر مردگان تبدیل کرد.(18)
حزب‌الله با جنگ نامتقارن توانست صهیونیست را به ذلت و خواری بکشد و در میان جنبش‌های اسلامی الگوی مناسبی برای دولت‌های عرب منطقه باشد.


منبع:پیام انقلاب-12

ناگفته‌های جنگ 33 روزه لبنان

ناگفته‌های جنگ 33 روزه لبنان

خبرگزاری فارس: یک کارشناس آشنا به مسائل لبنان بعد از گذشت یکسال از جنگ 33 روزه این کشور در گفت‌وگویی با خبرگزاری فارس ناگفته‌هایی از این جنگ را بازگو کرد.

 

سعدالله زارعی یک کارشناس آشنا به مسائل لبنان در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس به ارائه ناگفته‌هایی از جنگ 33 روزه لبنان پرداخت و در این باره تصریح کرد: تابستان سال گذشته (21 تیرماه) بین رژیم صهیونیستی و حزب‌الله لبنان جنگی اتفاق افتاد که تفاوت‌های اساسی در دو طرف جنگ به چشم می‌خورد. حزب‌الله نیروهای انسانی و توانایی‌های نظامی خود را بر مبنای جنگ نامنظم و یا همان جنگ‌ چریکی، سازماندهی کرده بود و رژیم صهیونیستی بر مبنای جنگ کلاسیک با حزب‌الله درگیر شد.
وی با بیان اینکه این نوع جنگ پدیده شناخته شده‌ای در دنیا است، اظهار داشت: استفاده فراوان از نیروی هوایی به عنوان مقدمه عملیات زمینی بخشی از تاکتیک و استراتژی نظامی اسرائیل بود. نیروی دریایی رژیم صهیونیستی تلاش کرد بر طبق روش‌های شناخته شده نظامی سواحل لبنان را به محاصره درآورد و تحرک حزب‌الله را در شهرهای ساحلی لبنان دچار اخلال کند و تقریبا متجاوز از 50 ناو و ناوچه‌های خود را در نزدیکی‌های سواحل لبنان مستقر کرد و با استفاده از نیروی نظامی که چیزی بین 30 تا 50 هزار نفر بود و بهره‌گیری از برتری نیروی جنگی، تلاش کرد حریف را از پای درآورد ضمن اینکه در کنار آن از روش‌های تبلیغاتی برای روحیه دادن به نیروهای خود و از بین بردن روحیه حزب‌الله استفاده می‌کرد.
این کارشناس مسائل لبنان افزود: در همین راستا اسامی برخی از چهره‌های شاخص حزب‌الله از جمله سید حسن نصرالله دبیر کل آن را مطرح و مدعی شد که در حمله هوایی کشته شدند. روز سیزدهم جنگ بود که اسرائیل ادعا کرد شهر بنت جبیل در هشت کیلومتری مرز لبنان و فلسطین اشغالی را به تصرف در‌ آورده و بعد از این شهر به عنوان عاصمه (پایتخت حزب الله) نام برد و از این طریق می‌خواست القا کند که کار حزب الله تمام شده و سقوط کرده است.
زارعی با بیان اینکه حزب‌الله در ابعادی از جنگ کلاسیک توانایی‌هایی دارد اما در این جنگ از این روش بهره نجست و جنگ را بر مبنای روش‌های غیر متعارف یا نامتقارن اداره کرد، ادامه داد: حزب‌الله در حقیقت با استفاده از تکنیک‌های خاص خود به دشمن پاسخ داد و میدان جنگ را حزب‌الله تعیین کرد به این شکل که رژیم صهیونیستی هنگامیکه به مرزهای لبنان نزدیک شد و یک ارتش 30 هزار نفره را در یک مدار و محیط تقریبا 3 کیلومتری مستقر کرد، حزب‌الله به جای دادن پاسخ اصلی در آن میدان مرزی، با استفاده از موشک‌ پشت نیروهای مهاجم را مورد حمله قرار داد و به عمق 40 تا 50 کیلومتری رژیم صهیونیستی حمله کرد.
وی اظهار داشت: حزب‌الله به جای تلاش برای از محاصره در آوردن روستای محاصره شده، به شهر صنعتی و سیاحتی حیفا حمله کرد. در موردی دیگر حزب‌الله پادگان حساسی مانند پادگان "صفد" در شمال شرقی فلسطین را مورد هدف قرار داد و عملا میدان درگیری را تعیین کرد و اینگونه نشان داد که به دام رژیم صهیونیستی نخواهد افتاد. حزب‌الله اعلام می‌کرد نیروی چریکی وظیفه حفظ خاک را بر عهده ندارد بلکه می‌بایست بر مبنای گرفتن میدان مبارزه را مشخص کند.
این کارشناس مسائل لبنان با اشاره به اینکه حزب‌الله این فضای ذهنی را برای مخاطبان آماده کرد تا آنها روند جنگ را نه بر اساس محاصره یک روستا و شهرک بلکه بر مبنای تخریبی که متوجه حریف بود، ارزیابی کنند، عنوان کرد: هدف در اینجا وارد کردن حداکثر تلفات به دشمن و جلوگیری از تلفات نیروی خودی بود. تا پایان جنگ گرچه آتش اسرائیل شدید بود اما تلفات آنها بیشتر بود. میزان تلفات اسرائیل که اعلام می‌شد بسیار کمتر از آن چیزی بود که در صحنه وجود داشت و آنها عمدا آمار غیر واقعی منعکس می‌کردند.آنها اعلام کردند که کشته‌‌های ارتش اسرائیل 120 نفر است،‌ اما بر اساس بررسی حزب‌الله که برخی از استنادهای آن مربوط به روزنامه‌های اسرائیلی است، صدها نفر از آنان کشته شدند.
زارعی افزود: کشته‌های حزب‌الله به نسبت کشته‌های نظامیان اسرائیلی کمتر بودند و برای اولین بار معادله کشته معکوس شد. در برابر هر یک شهید حزب‌الله حداقل سه نفر از نظامیان اسرائیلی کشته شدند که تجربه‌ای جدید بود و دلیل آن هم تاکتیک حزب‌الله در استفاده از جنگ چریکی کارآمد بود.
وی یادآور شد: حزب‌الله خیلی برنامه‌ریزی شده از مهمات خود استفاده می‌کرد و تلاش می‌کرد برتری خود را در مقابله با آتش اسرائیل حفظ کند و اسیر برنامه‌های رژیم صهیونیستی نشد و با یک فرمول مشخص جنگ را مدیریت کرد، به گونه‌ای که اگر جنگ چندین ماه هم ادامه پیدا می‌کرد حزب‌الله از نظر توانایی آتش و مبادله آتش می‌توانست مقاومت کند و بلکه تا چند سال جنگ را اداره کند و مشکلی پیش نیاید.
این کارشناس مسائل لبنان با بیان اینکه رژیم صهیونیستی بی محابا در این جنگ از مهمات خود استفاده کرد به طوریکه در اواخر جنگ گفته شد که دچار کمبود تسلیحات شد و برای جبران وضعیت آمریکا تسلیحات خود را از پایگاه اینجرلیک در ترکیه و پایگاهی در قطر به اسرائیل روانه کرد، اظهار داشت: نکته بسیار مهم دیگر در تاکتیک حزب‌الله این بود که حزب الله در برابر افکار عمومی و خواسته‌هایی که متوجه او مبنی بر حمله به تل‌آویو بود،‌ نه بر اساس خواسته‌های احساسی بلکه بر اساس تاکتیک کارآمد جنگی مدیریت عمل کرد.
زارعی گفت: تل‌آویو گروگان حزب‌الله بود و اگر رژیم صهیونیستی گامی را در راستای فشار به حزب الله برمی‌داشت از سوی حزب الله تهدید می‌شد که اگر به این کار ادامه دهد تل‌آویو را زیر آتش می‌گیرد و رژیم صهیونیستی ناچار بود در بسیاری موارد با محدودیت‌هایی در جنگ وارد شود.
وی با اشاره به اینکه اسرائیل پایتخت لبنان را هدف قرار نداد و حتی بخش وسیعی از لبنان از تیر راس دور بود و تنها 4000 کیلومتر مربع مورد هجوم اسرائیل بود، تصریح کرد: در حدود 6 هزار و 400 کیلومتر مربع عملا امن بود و حزب‌الله توانسته بود فشار جنگ را محدود کند و آوارگان لبنانی در داخل خود لبنان مورد پذیرایی قرار گیرند و در محیط امن باشند.این یکی از نقاط درخشان حزب‌الله بود که با گروگان گرفتن تل‌‌آویو بخش وسیعی از لبنان از تیر راس حملات اسرائیل دور نگه داشته شد.
این کارشناس مسائل لبنان یکی دیگر از موضوعاتی را که سبب شد اسرائیل در جنگ دچار وحشت شود قدرت و سیستم نشانه‌روی حزب‌الله عنوان کرد و ادامه داد: اسرائیلی‌ها گمان می‌کردند حزب‌الله دارای موشک‌هایی است که از دقت کافی برخوردار نیست و فرودهایی هدفمند ندارند.در جنگ حزب‌الله دست به اقداماتی زد که این تصور را بر هم زد.
زارعی اظهار داشت: غروب روز چهارم جنگ سید حسن نصرالله تصمیم گرفت با لبنانی‌ها صحبت کند، چون اسرائیل اعلام کرده بود وی را به شهادت رسانده‌اند.نصرالله همچنین تصمیم گرفت هدیه شیرینی به مردم لبنان دهد. در اواخر مصاحبه با تلویزیون المنار که به طور همزمان از ده‌ها شبکه داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی پخش می‌شد، از آنها خواست ساحل را بنگرند و شاهد اصابت موشک حزب‌الله به یکی از ناوچه‌های پیشرفته اسرائیل باشند و بسیاری از مردم به سمت ساحل دویدند و به چشم شاهد اصابت موشک به ناو "صاعر 5 " بودند که از کمر به دو نیم تقسیم شد و در آب‌های بیروت فرو رفت و 34 نظامی اسرائیلی کشته شدند.
وی گفت: از دیگر کارهای خاصی که بر خلاف تبلیغات رژیم صهیونیستی حزب الله موفق به انجام آن شد، حمله به قلب قطار شهری حیفا بود.یک روز استاندار حیفا با حضور در تلویزیون خطاب به مردم حیفا اعلام کرد که از تهدیدات موشکی حزب‌الله نهراسند زیرا اسرائیل توانایی دفع حملات هوایی و موشک‌های حزب‌الله را قبل از رسیدن به حیفا دارد چرا که این شهر مجهز به سیستم دفاع هوایی است.
این کارشناس مسائل لبنان بیان کرد: دو ساعت پس از این مصاحبه، موشک‌های حزب‌الله یکی بعد از دیگری در حیفا فرود آمدند و یک فروند که به طور دقیق برای از کار انداختن مترو حیفا روانه شده بود، مترو را از کار انداخت. بعد از آن استاندار حیفا در تلویزیون ظاهر و با عذرخواهی از مردم اسرائیل گفت که سیستم دفاعی شهر توانایی مقابله با موشک‌های بالستیک را دارد و دلیل اصابت موشک‌های حزب‌الله این است که موشک‌های حزب‌الله از این نوع نیست. وی برای توجیه ضعف سیستم‌های دفاعی اسرائیل تصریح کرد که موشک‌های حزب‌الله چون در برد پایین و سطح کم از زمین شلیک می شوند اینگونه به هدف‌ها برخورد می‌کنند.
زارعی ادامه داد: این افتضاحی بود که برای اسرائیلی‌ها به وجود آمد زیرا طی پنج سال 10 میلیارد دلار برای سیستم دفاع موشکی هزینه کرده و مدعی بودند کلیه تجهیزات اسرائیل از هجوم موشک‌ها و راکت‌ها ایمن هستند.
وی با بیان اینکه حمله حزب‌الله به پایگاه هوایی "صفد" از دیگر اقدامات حزب‌الله بود، گفت: اسرائیل همواره بر روی قدرت این پایگاه مانور می داد. این پایگاه در حدود 25 تا 30 کیلومتری مرز لبنان واقع شده است. موشک‌های حزب‌الله، این برترین پادگان رژیم صهیونیستی را مورد هدف قرار داده و به سیستم آن آسیب‌های جدی وارد کردند و اسرائیلی‌ها برای رسوا نشدن اعلام کردند که سیستم این پادگان دچار نقص فنی شده است.
این کارشناس آشنا به مسائل لبنان در مورد جنگ‌ زمینی نیز عنوان کرد: آنچه در زمین اتفاق می‌افتاد جنگ تن به تن و تن با تانک بود. اسرائیل برای حفظ نیروهای خود برای هر نیرو یک تانک مرکاوا پیش بینی کرده بود که با حزب‌الله نفر به نفر درگیر بودند. نیروهای حزب‌الله با استفاده از تاکتیک‌های چریکی که خود طراحی کرده بودند به طور برق آسا آنها را با امکانات مختلف موشکی منفجر می‌کردند، هنگامیکه تعداد تانک‌های منفجر شده به 10 تا 12 می‌رسید اسرائیلی‌ها مبادرت به عقب نشینی می‌کردند.در منطقه بنت الجبیل، الطیبه، مارون راس و ... بارها این صحنه تکرار شد.
زارعی تصریح کرد: اساسا حزب‌الله یک نیروی نظامی جدا از مردم نیست و بخشی از مردم لبنان است. نیروهای حزب‌الله قبل از جنگ مشغول کار کشاورزی بودند یا کارگر، معلم و دانش‌آموز و اقشار مختلف مردم بودند. به محض شروع جنگ تبدیل به نیروهای چریکی شدند. از قبل آموزش دیدند و اساسا این خود مردم بودند. یکی از مشکلات بزرگ اسرائیل همین بود که نمی‌دانست چه کسانی چریک هستند و چه کسانی نیستند.
وی اظهار داشت: حزب‌الله به یک نیروی لایزال مردمی متصل بود. اگر تمامی چریک‌های در صحنه شهید می شدند می‌توانست ظرف یک ساعت نیروی تازه نفس وارد صحنه کند.یک چریک حزب‌الله به لحاظ روحیه بالا، توانایی رژیم با 100 نظامی اسرائیلی برابری می‌کرد. این در صحنه واقعا اتفاق افتاد. مثلا در روستای "عیتا الشعب" تعداد چریک‌های مدافع در هفته پایانی جنگ شاید از 30 نفر تجاوز نمی‌کرد و در هما جا ما شاهد بودیم اسرائیل با حدود دو هزار نیرو تلاش می‌کردند روستا را تصرف کنند و تا آخر جنگ هم موفق نشدند.
کارشناس مسائل لبنان یادآور شد: در تصرف بنت جبیل اسرائیل تبلیغ می‌کرد که 5 هزار چریک حزب‌الله آن را محافظت می‌کنند و ناتوانی خود را اینگونه توجیه می‌کرد.اما تعداد آنها بسیار کمتر بود.اسرائیل تا پایان جنگ هیچ گاه نتوانست وارد شهری و یا حتی روستایی شود و گرچه روستاها را محاصره می‌کرد ولی از ترس چریک‌ها جرات ورود به آنها را نداشت.
زارعی تاکید کرد: اعتقاد نیروی حزب‌الله به مهدویت، قیامت و خدای متعال و وظیفه و رسالت آنان بسیار تعیین کننده بود و آموزش‌های اعتقادی و توسل آنها به اهل بیت در پیروزی آنها موثر بود.