چه چیز بر نتیجه جنگ های آینده تاثیر می گذارد؟


جنگ رادیوالکترونیکی" یکی از گرایش های جدی علمی است که در طیف های گسترده ای بکار گرفته می شود. این نحوه مبارزه می تواند موشک های دشمن را از مسیر خارج کند، پایه های فرماندهی را مختل و اطلاعات غلط به مراکز هدایت دشمن بدهد و عملا ارتش را فلج سازد. جنگ رادیوالکترونیکی مجموعه ای از فعالیت ها برای انهدام مراکز رادیوالکترونیکی هدایت و کنترل نیروها و تسلیحات دشمن و دفاع از سیستم های مشابه خودی است.

ادامه مطلب ...

جنگ ژوئن ۱۹۶7؛ اسراییل برنده شد یا بازنده؟


پیروزی برق آسای اسراییل بر همسایگان عربش در جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ بسیاری از اسراییلی ها را به وجد آورد، تا حدی که برخی از یهودیان مذهبی ملی‌گرا، اشغال سریع بخش بزرگی از سرزمین های عربی را که شامل صحرای سینا، نوار غزه، کرانه باختری رود اردن، بیت المقدس شرقی و بلندی های جولان می شد، نشانه اراده خداوند برای کمک به قوم یهود تفسیر کردند.

اکنون می‌توان نگاهی متفاوت به آن رویداد کرد و پرسید آیا به راستی اسراییل با اشغال سرزمین های اعراب، برنده جنگ ژوئن شد یا بازنده آن؟


 

ادامه مطلب ...

از ارتش مردمی انقلاب ایران تا سپاه پاسداران


در ماه های اول پیروزی انقلاب که نگرانی از احتمال کودتا در ارتش و دیگر ساختارهای باقیمانده از دوره پهلوی وجود داشت، گروهی از جوانان انقلابی با حمایت آیت الله خمینی در فکر تاسیس یک ارتش مردمی برآمدند تا هم از انقلاب تازه پیروز دفاع کند و هم در حوادث غیر مترقبه همچون سیل و زلزله به کمک مردم بشتابد.

محمد محسن سازگارا، از اولین اعضای سپاه پاسداران که از دوره اقامت آیت الله خمینی در دهکده "نوفل لوشاتو" در حومه پاریس همراه او بود، می گوید: "فکر تاسیس یک ارتش مردمی برای سازماندهی انقلاب اولین بار در نوفل لوشاتو شکل گرفت، اما انقلاب با سرعتی بیش از پیش بینی ما به پیروزی رسید."


ادامه مطلب ...

انرژی در خطر


همانگونه که (آیت الله) علی خامنه ای تهدید کرد، ایران می تواند در جریان آزاد نفت از خلیج فارس دخالت کند. بهترین حالت چنین مداخله ای این است که ایران برای مدتی صادرات نفت خود را قطع کند که می تواند سبب کاهش نفت و افزایش قیمت آن شود. زیرا در حال حاضر ظرفیت اضافی برای تکمیل توقف صادرات در ایران وجود ندارد. ایران همچنین می تواند مانع تلاش های سایر کشورها برای صدور نفت یا مانع کشتی های جنگی آمریکا و متحدانش که در تلاش برای جلوگیری از چنین تهدیدی هستند، خواه از طریق اقدام نظامی مستقیم در دریا یا از طریق خرابکاری در ساحل، گردد.

چنین کارشکنی هایی به دلیل محدودیت مسیرهای صادراتی جایگزین اثر شدیدی بر بازار جهانی دارد.. تحت این شرایط، تولید اضافی سایر تولیدکنندگان برای جبران کسری و مسیر دیگر صادرات به جز تنگه هرمز ضروری است.


ادامه مطلب ...

لجستیک


پیشینه

کلمه انگلیسی لجستیک به مدت 100 سال در نیروهای نظامی آمریکا مورد استفاده قرار داشته و به تدریج توسط دیگر جوامع دفاعی و نیروهای مسلح کشورهای انگلیسی زبان مورد پذیرش قرار گرفته است. در ادوار اخیر تر، این اصطلاح همچنین در تجارت و صنعت غیر نظامی رواج یافته است. این اصطلاح صفت یونانی لوگیستیگوس (logistikos) به معنی"ماهر در محاسبه" مشتق شده است. (در طول تاریخ، وظایف تجهیز تدارک و انتقال ارتش ها مستلزم محاسبات ریاضی بود ه است که برخی از آنها از پیچیدگی قابل ملاحظه ای برخوردار بوده اند. ناپلئون به جهت توصیف این مهارتهای محاسباتی بر این مبنا که به نیوتن یا لایب نیتز نیاز دارند، اشتهار دارد. )

در دوره ی امپراطوری روم و بیزانس، لاگیستا (logista) ماموری بود که این مهارت را به عنوان بخشی از حرفه ی خود به کار میگرفت.


ادامه مطلب ...

مشروح گزارش موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن

 

نیروی دریایی ایران مهلک و سریع است

خبرگزاری فارس: موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن با انتشار گزارشی مشروح، با اعتراف به قدرت روز افزون نیروی دریایی ایران تاکید کرده است که این نیرو می‌تواند ضربه‌های مهلکی به هر دشمن متجاوز وارد کند.

به گزارش خبرگزاری فارس، در سال 1985 گروهی از متفکران آمریکایی با تعهد به پیشبرد منافع آمریکا در خاورمیانه، "موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن" را تأسیس کردند. مأموریت این گروه تزریق عقاید سلطه‌گرایانه در جهت کمک به تصمیم گیری آمریکا در خاورمیانه تعیین شده است. این افراد در راستای سیاست وزارت خارجه آمریکا از نام خاور نزدیک به جای خاورمیانه استفاده می‌کنند.

بنیانگذاران این موسسه اعلام کرده اند تصویر های ذهنی و رمانتیک را درباره آنچه که خاورمیانه باید باشد رها کرده و صرفاً به واقعیت‌های این منطقه توجه دارند. آنان درصدد هستند منافع آمریکا در منطقه خاورمیانه را با امنیت، ثبات، شکوفایی، دمکراسی و صلح در این منطقه مرتبط سازند و این منافع با تحقیق، بحث و بررسی درباره وضعیت منطقه تأمین می شود.نیروهای تحقیقاتی این موسسه را متخصصان و کارشناسان مختلف در زمینه های سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی تشکیل می دهند و هر یک از آنان گوشه ای از مسائل خاورمیانه را تحت پوشش بررسی های خود قرار داده اند. این افراد به زبان های این منطقه صحبت می کنند و در آنجا کار و زندگی خود را ادامه می دهند.این موسسه از سال 1996 تلاش کرده است طرح ابتکاری بورسیه نظامی را اجرا کرده و افسران ارشد نیروی هوایی آمریکا و متحدان خاورمیانه‌ای آن را گردهم آورد. موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن در تلاش است تحقیقات و نظریه‌های علمی را در تصمیم گیری های سیاسی دخالت دهد و با درک عمیقتری از پیچیدگی خاورمیانه توأم سازد.
به گزارش خبرگزاری فارس ، در گزارش موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن، توان بالقوه و بالفعل نیروی دریایی ایران این چنین ارزیابی شده است:

رزمندگان ایران آماده نبرد نامتقارن هستند

" نیروی دریایی ایران با بهره مندی از سلاح های پیشرفته نظامی از جمله سیستم موشکی ساحل به دریای متحرک، قایق‌های تندرو حامل موشک های ضدکشتی مدرن، زیردریایی های نیمه سنگین، زیردریایی بسیار کوچک، هواپیمای بدون سرنشین و همچنین سیستم فرماندهی، کنترلی، ارتباطی و اطلاعاتی مجهز می تواند در خلیج فارس و تنگه هرمز هرگونه تهاجم دشمنان را سرکوب کند.
بر اساس گزارش موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن، ایران می تواند قابلیت واکنش سریع را در حمله احتمالی آمریکا و متناسب با آسیب وارد شده به تأسیسات خود نشان دهد. پس از جنگ تحمیلی رژیم صدام حسین، جمهوری اسلامی به طور اساسی برای توسعه نیروی دریایی خود سرمایه گذاری کرده است.

موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن با مطالعه جغرافیای خلیج فارس و دریای خزر به بررسی تحول تاریخی دیدگاه ایران نسبت به جنگ نامتقارن پرداخته و طرح های آن را در خصوص جنگ احتمالی با آمریکا ارزیابی کرده است.

این موسسه می افزاید: جمهوری اسلامی به عنوان یکی از صادرکنندگان اصلی انرژی در منطقه با یک هزار و 500 مایل (2 هزار و 400 کیلومتر) خط ساحلی در خلیج فارس قدرت مهم این محدوده به شمار می رود.

آخرین درگیری نظامی آن در آب های خلیج فارس به جنگ میان ایران و عراق در سال های 1980 تا 1988 باز می گردد که طی آن گفته می شود نیروی دریایی جمهوری اسلامی با نیروی دریایی آمریکا نیز برخورد نظامی داشته است. به دلیل اهمیت راهبردی خلیج فارس و ظرفیت بالقوه منطقه برای درگیری آینده و همچنین توانمندی و اهداف نیروی دریایی ایران برای توسعه جنگ نامتقارن، به نظر می رسد برای طراحان نظامی و سیاستمداران آمریکایی از اهمیت بالایی برخوردار است تا برای واکنش در برابر نبرد نامتقارن آمادگی داشته باشند.

این گزارش اشاره می کند که سردار صفاری فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران نیز در هشتم ژوئیه 2008 اظهار داشته است که "ما همه جا هستیم و در همان زمان هیچ جا نیستیم."

این گزارش می افزاید: بر اساس دیدگاه نظامی ایران، جنگ دریایی نامتقارن از تجهیزات موجود، فنون انعطاف پذیر، اطمینان برتر و همچنین مشخصه‌های فیزیکی و جغرافیایی منطقه عملیات برای دفاع از منابع اقتصادی مهم و وارد آوردن خسارات باورنکردنی به دشمن و در نهایت تخریب نیروهای آن از نظر فنی و فناوری استفاده می کند. رزمنده جنگ دریایی نامتقارن از آسیب پذیری دشمن با استفاده از فنون هجومی توسط قایق های کوچک مجهز و تندرو برای اجرای حملات ناگهانی در زمان و مکان برآورد نشده، بهره می جوید.
- جغرافیای نظامی حوزه دریایی ایران

- خلیج فارس:موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن در این گزارش خاطرنشان می‌کند که خلیج فارس 990 کیلومتر طول و بین 65 تا 338 کیلومتر عرض دارد و منطقه ای به وسعت تقریباً 240 هزار کیلومتر را در بر می گیرد. عمق متوسط آن 50 متر است و حداکثر عمق آن 60 تا 100 متر در ورودی تنگه هرمز گزارش شده است.

تعداد بسیاری از دماغه ها و تو رفتگی های ساحل خلیج فارس به عنوان بندر و لنگرگاه برای قایق‌های کوچک عمل می کنند و البته 17 جزیره کوچک و بزرگ ایران وجود دارند.

رودخانه های دجله و فرات در انتهای شمالی خلیج فارس به هم می پیوندند و آبراه شط العرب (اروند رود) را ایجاد می کنند که 900 متر عرض و تا 30 متر عمق در ورودی خود به خلیج فارس است.

بر اساس توافقنامه 1975 الجزایر میان ایران و عراق، خط تالوگ (عمیق ترین بخش فرضی آبراه) به عنوان خط مرزی میان دو کشور پذیرفته شد هر چند که منطقه تقریباً وسیعی هنوز به طور مشخص مرزبندی نشده است.

منطقه خلیج فارس محل قرار گرفتن 65 تا 75 درصد از ذخایر اثبات شده نفت خام جهان و همچنین 35 تا 50 درصد ذخایر گازی دنیا به شمار می‌رود.

ایران بستر خلیج فارس را قلمرو دریایی خود محسوب می کند و مجلس این کشور در سال 1993 قانونی را به تصویب رساند تا به موجب آن قلمرو آبی ایران 12 مایل از جمله محدوده اطراف جزایر خود را توسعه دهد. آمریکا فقط محدوده 3 مایلی را به رسمیت می شناسد اما معمولاً با تملک بیشتر از 3 مایل نیز مخالفت نمی کند.

- تنگه هرمز:تنگه باریک هرمز یکی از مهم ترین قسمت های آبی در کره زمین محسوب می شود که تقریباً 193 کیلومتر طول 97 کیلومتر عرض در پایانه شرقی و 4/38 کیلومتر عرض در پایانه غربی همچنین به طور متوسط 50 متر عمق دارد.

این تنگه در نزدیکی تأسیسات مهم ایران از جمله بزرگ ترین بندر و پایگاه دریایی این کشور (بندرعباس) و همچنین سیستم مهم راه آهن ملی واقع است. بیش از 40 درصد نفت معامله شده در جهان (حدود 17 میلیون بشکه نفت خام در روز) از تنگه هرمز می گذرد که شامل 50 تانکر نفت کش در روز می شود و تمامی این محموله های ترانزیتی زیر نظر تأسیسات ایرانی عبور می کنند.

جزیره هرمز در قرن شانزدهم، مرکز تجارت جهانی بود و به نوعی هنگ کنگ خلیج فارس به شمار رود.

شبکه های کشتیرانی این تنگه یک راهرو به طول 25 مایل و به عرض 2 مایل را که کشتی ها برای ورود به خلیج فارس استفاده می کنند، در بر می گیرد. این تنگه با یک منطقه حائل ترافیکی به عرض 2 مایل از راهرو خروجی عمیقتر که برای تانکرهای باری در طرف عمان به کار می رود، جدا می شود.

همچنین یک محدوده جداکننده 50 مایلی بیشتر داخل خلیج فارس و کاملاً در آب های سرزمینی ایران قرار دارد. این خطوط رفت و آمد در راهروهای 3 مایلی این تنگه را تعیین می کنند که توسط جزایر ایرانی نظیر تنب بزرگ و تنب کوچک، ابوموسی، بنی فرور و سیری تحت نظر قرار دارند و از اهمیت ویژه برخوردار هستند زیرا در نزدیکی مسیر عبور تمامی کشتی ها واقع شده اند.

- دریای عمان: دریای عمان نیز تقریباً 950 کیلومتر طول و 340 کیلومتر عرض دارد و خلیج فارس را به دریای عرب و اقیانوس هند وصل می کند و عمیقتر از خلیج فارس است. بیشترین میزان عمق آن 3 هزار و 400 متر برآورد شده است.

- دریای خزر: دریای خزر نیز بزرگترین دریاچه جهان به شمار می رود که به بزرگی یک هزار و 204 کیلومتر در 320 کیلومتر است و 6 هزار و 400 کیلومتر خط ساحلی دارد که از این مقدار نیز 900 کیلومتر آن در اختیار ایران قرار دارد. دریای خزر محدوده‌ای بیش از 400 هزار کیلومتر را در بر می گیرد. عمق آب این دریا 25 متر در شمال، 788 متر در مرکز و یک هزار و 25 متر در سواحل جنوب است. دریای خزر با داشتن ذخایر نفت و گاز وسیع همچنین خاویار از وضعیت رو به رشد راهبردی برخوردار است اما دسترسی به آبهای آزاد فقط از طریق آبراه های ولگا-دن و ولگا-بالتیک روسیه ممکن است.

عمق آبهای طرف ایران موجب شده است که استخراج نفت و گاز را دشوار سازد و فعالیت اقتصادی در این محدوده به فن آوری و سرمایه گذاری بیشتر نیاز دارد. به هر حال، ایران قصد دارد سهم خود را از کشتیرانی در دریای خزر از 15 درصد به 40 درصد افزایش دهد که با دو برابر کردن ناوگان کشتی های بازرگانی به 25 کشتی امکانپذیر خواهد بود.

- پیشینه تاریخی

ایران دارای تاریخچه دریایی غنی است و در زمان باستان نیز ناوگان بزرگ دریایی ایرانیان ازغرب تا یونان و از شرق تا چین را برای کشورگشایی یا تجارت درنوردید. هخامنشیان با استفاده از کشتی های جاسوسی، خود را به شکل تاجران خارجی در می آوردند و از کشتی های کوچک برای عملیات نظامی در دریای مدیترانه بهره می جستند. سلسه های بعدی ایران نیز در سواحل جنوبی آن شهرها و بنادر بزرگ ساختند و این منطقه را به مرکز تجارت شرق و غرب تبدیل کردند.

در پی افول درازمدت سلسله های ایرانی، خلیج فارس در دوره نادر شاه افشار قدرت گرفت و ناوگان کوچکی ساخته شد که برای باز پس گیری بحرین در 1736 میلادی مورد استفاده قرار گرفت. این پیروزی موجب شد که نادر شاه یک نیروی دریایی در خلیج فارس تشکیل دهد و ایران به منظور کنترل تنگه هرمز تا عمان گسترش یافت. قدرت های غربی از فروش کشتی به ایران خودداری کردند، بنابراین نادر شاه صنعت داخلی کشتی سازی را بنا نهاد که محصولات آن برای وادار کردن عمان به همکاری در مبارزه با دزدان دریایی کاربرد حیاتی داشت اما این نیروی دریایی ایران عمر کوتاهی داشت و در 1743 تقریباً هیچ چیزی از آن باقی نمانده بود.

کشورهای پرتغال، هلند و انگلیس در سراسر تاریخ این منطقه جنگ های بسیاری برای کنترل بنادر، جزایر و مسیرهای تجاری خلیج فارس به راه انداختند که به جنگ های بیشمار برای آزادسازی جنوب ایران از دست اشغالگران خارجی منجر شد.

ایران در دوران خاندان پهلوی نیز تلاش کرد با خرید شمار بسیاری از کشتی های جنگی، بالگردها و زیردریایی ها طی دهه های 60 و 70 میلادی به توسعه تجهیزات نظامی خود بپردازد اما برخی از این تجهیزات به بهانه وقوع انقلاب اسلامی از سوی کشورهای فروشنده نظیر آمریکا تحویل داده نشد.

رژیم شاه هزاران نوآموز نیروی دریایی را نیز به آمریکا و اروپا فرستاد تا در دانشگاه های آنها به تحصیل بپردازند. این ساختار گسترده و شتابزده مشکلات گوناگونی را به وجود آورد و به این ترتیب، ایران به حمایت خارجی وابستگی پیدا کرد، از نظر سازمانی ناکارآمد بود، در به کار گیری تجهیزات مشکل داشت، آماده عملیات نظامی مهم و بزرگ وجود نبود و به شرایط و تعالیم نظامی نامناسب دیگر کشورها وابسته بود.

- انقلاب و جنگ تحمیلی

پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 1979 نیز تغییری اساسی در نقشه سیاسی این کشور ایجاد کرد و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان مجری جدید امنیتی تشکیل شد. سپاه پاسداران با تأکید بر فنون غیرسنتی و ارزش های انقلابی به ویژه در زمینه بسیج عمومی ایدئولوژیکی توانست یک دکترین جهادی مستمر و فرهنگ شهادت ایجاد کند. اما هنوز زود بود که به مهمترین مدافع و مجری جنگ دریایی نامتقارن ایران تبدیل شود.

جنگ ایران و عراق از آغاز جنبه درگیری دریایی را نیز با خود داشت و عراق با استفاده از قایق های اژدرانداز و موشک انداز به کشتی های تجاری ایران حمله و در بنادر شمال خلیج فارس از مین استفاده می کرد. اما توان دریایی عراق در نوامبر 1980 و با عملیات مشترک دریایی و هوایی ایران به چند کشتی نیروی دریایی عراقی ها ضربه سختی خورد. حملات موشکی عراق علیه کاروان دریایی ایران که فقط از بندر "امام خمینی" تردد می کرد و صنعت نفت جمهوری اسلامی ادامه یافت. عراق در اواخر 1983 سلاحی جدید از کشورهای دیگر دریافت کرد و در اوایل 1984 حملات دریایی خود را افزایش داد.

نقش سپاه پاسداران ایران در زمینه نیروی دریایی طی عملیات زمینی-دریایی جنوب عراق در سال 1984 آغاز شد و از قایق های باتلاقی برای حمل سربازان و تجهیزات استفاده کرد. نیروی دریایی سپاه در اواخر سپتامبر 1985 به عنوان یک نیروی مستقل در کنار نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد. به زودی در عملیات مهم فتح شبه جزیره "فاو" عراق در فوریه 1986 نقش کلیدی ایفا کرد و جوانان بسیجی از آبراه اروندرود عبور کردند تا آن سوی پل را برای تهاجم رزمندگان ایرانی امن سازند.

نیروی دریایی سپاه پس از سپتامبر 1986 نیز در حملات نظامی خلیج فارس شرکت کرد و در این ماه کنترل پایانه نفت دریایی عراق به دست این نیرو افتاد و از آن به عنوان پایگاه جمع آوری اطلاعات در دهانه شط العرب استفاده کرد تا حضور دائمی سپاه در آن منطقه تثبیت شود. این عملیات به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خودباوری داد تا حملات ضربتی را علیه نیروی دریایی آمریکا طراحی کند. تهران منابع مضاعف و چشمگیری را برای توانمندی نیروی دریایی سپاه هزینه کرده است.

در پی حملات بزرگ ایران به عراق در 1986 و اوایل 1987، رژیم وقت بغداد حملات خود را علیه صنعت نفت تهران تشدید کرد و به ویژه به تانکرهای حامل نفت ایران حمله ور شد. بلافاصله پس از آن، ایران از فنون چریکی دریایی با نام جنگ تانکری استفاده کرد. در وهله نخست، ایران از ابزار مناسب برای گرفتن انتقام برخوردار نبود. تلاش های اولیه نظامی بر ضد صادرات نفت عراق که با واسطه هایی نظیر کویت و عربستان سعودی انجام می شد، با احتیاط بود. سلاح ایران در این حملات "ماوریک" و موشک های AS-12 پرتاب شده از هواپیماهای جنگی، موشک های Sea Killer پرتاب شده از کشتی و آتش سطحی نیروی دریایی بودند و خود این سکوهای پرتاب موشک در برابر ضدحمله آسیب پذیر بودند.

نیروی دریایی سپاه در نتیجه این پاسخ های ناموفق و افزایش دخالت نیروی دریایی خارجی در منطقه، موظف شد فنون جنگی چریکی دریایی را به طور نامتعارف توسعه دهد و بنابراین از قایق های تندرو استفاده کرد. نیروی دریایی سپاه پاسداران از فنون تهاجمی تری نیز با استفاده از FIAC در اوایل 1987 استفاده کرد و پس از اندکی با موشک HY-2 از شبه جزیره فاو به خاک عراق حمله کرد.
هنوز توانمندی های نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دلیل کمبود تجهیزات و آموزش مناسب در شرایط آب و هوایی متغیر کافی نبود. وقتی این نیروی دریایی یکی از مهمترین حملات ضربتی خود را علیه میدان نفتی "خفجی" عربستان سعودی که بزرگترین میدان نفتی جهان به شمار می رود، در سوم اکتبر 1987 آغاز کرد، پس از گم کردن قایق فرماندهی، ناوگان کوچک قایق های سپاه در دریای مواج سرگردان شد.

این حمله در انتقام نسبت به کشتار زائران ایرانی به دست نیروهای امنیتی عربستان و غرق شدن کشتی مین گذار IRIN ایران توسط نیروی دریایی آمریکا که در سپتامبر 1987 رخ داد، اجرا شد. نمایش قدرت نیروهای دریایی و هوایی عربستان سعودی نیز برای خاتمه این عملیات همراه شده بود. این حملات دریایی به آرامی توانست جنگ زمینی را که با بن بست مواجه شده بود، تحت الشعاع قرار دهد.
حملات ایران طی جنگ تانکری به صورت محدود بود و با دقت از سوی تهران مورد نظارت قرار داشت. نیروهای ایرانی عموماً حملات خود را به جای کشتی های مجهز بر تانکرهای بزرگ حامل نفت خام متمرکز می کردند و در حمله به اهداف ثابت نظیر حملات موشکی "سیرساکر" به تأسیسات نفتی و تانکرهای لنگرانداخته موفقیت بیشتری داشتند.

حملات نیروی دریایی سپاه کمتر توانست صادرات مخفیانه نفت خام عراق از طریق خلیج فارس را تحت تأثیر قرار دهد و تأثیر این حملات در جنگ تانکری نسبتاً ناچیز بود. این نیروها در تشدید درگیری با قدرت های غربی موثر بودند و این درگیری ها در بالاترین سطح خود به نبرد دریایی 18 آوریل 1988 منجر شد که نیروی دریایی آمریکا از آن به عنوان عملیات "پریینگ مانتیس" یاد می کند. همچنین 3 کشتی جنگی ایران طی این نبرد غرق یا تخریب شدند و یک بالگرد نظامی آمریکایی نیز سرنگون شد.

مسئولان ایرانی در پایان جنگ متقاعد شدند که سپاه توان دفاع از کشتیرانی ایران را داراست و می تواند خطوط ارتباطی دریا را کنترل کند و حتی در صورت لزوم از توان عبور از خلیج فارس و کسب برتری نظامی در مبارزه با دشمن برخوردار است. در نتیجه این جنگ، ایران نیازمندی های ذیل را برای نیروهای دریایی خود معین کرد:

- قایق کوچک جنگی تندرو که به راکت یا موشک های ضدکشتی مجهز شود

- دستگاههای مین گذار با سرعت بیشتر

- جنگ افزار زیر سطح با توان انواع زیردریایی ها و حسگرها

- دستگاههای متحرک و کوچکتر که به سختی ردیابی شود نظیر زیردریایی کوچک و دستگاه پرواز بدون سرنشین

- آموزش تخصصی تر

- تجهیزات دقیقتر یا با فن آوری بالاتر

- ارتباطات و همکاری بهتر میان تیپ های رزمی

- دستگاه ضدجاسوسی موثرتر و هوشمند در زمان مناسبتر

- توانمندی تقویت شده برای به هم ریختن فرماندهی، کنترل، ارتباط و اطلاعات دشمن

- اهمیت ابتکار و جلوگیری از درگیری مستقیم با عوامل جنگی نیروی دریایی آمریکا

- ابزار برای تعدیل آسیب پذیری تیپ های دریایی کوچک در برابر حمله موشکی و هوایی

* شیوه‌های استتار شناورهای ایرانی موجب غافلگیری هر دشمنی می‌شود

در ادامه گزارش موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن درباره جنگ نامتقارن دریایی ایران آمده است: عوامل تأثیرگذار در نگرش ایران به جنگ دریایی نامتقارن شامل موارد گوناگون می شوند که احتمالاً بر طراحی عملیات دریایی نامتعارف جمهوری اسلامی در خلیج فارس تأثیر خواهند گذاشت.

نیروی دریایی نامتعارف ایران از مزایای جغرافیایی بهره می برند، به عنوان مثال:

- نزدیکی محدوده فعالیت موجود به مناطق پیش بینی شده عملیاتی برای کاهش زمان حمل و نقل نیروها و واکنش در برابر نیروهای دشمن  عمق و تراکم شبکه های جاده ای در ساحل که توان فنی عملیاتی و انعطاف پذیری ایرانیان را تقویت کند

- آب های تعیین شده خلیج فارس که آزادی مانور نیروهای دریایی دشمن را محدود می سازد و می تواند ایرانیان را برای ضربه زدن به اهداف دشمن با استفاده از موشک دوربرد توانمند سازد.

- پایگاه، حوزه فعالیت و مسیر

نیروهای نبرد دریایی نامتعارف و واحدهای پشتیبانی برای اجرای تأثیرگذار، باید پایگاههای امن، حوزه فعالیت مناسب و مسیرهای عملیاتی داشته باشند. بیش از 10 بندر بزرگ و 60 لنگرگاه و بندر کوچک همچنین شهرک های ماهیگیری و قایقرانی در خط ساحلی جنوب ایران وجود دارند که همگی برای پنهان شدن نیروهای کوچکتر مناسب هستند. سپاه پاسداران در چنین مناطقی دارای امکان کافی است و نیروهای بسیجی را در محدوده های مسکونی سازماندهی کرده است تا عملیات پشتیبانی را انجام دهند.

برخی از قایق های تندرو کوچکتر ایران می توانند به طور دقیق مثلاً از پشت یک تریلی زیر پوشش تاریکی بدون هماهنگی خاص پرتاب شوند. این شیوه حمل موجب می شود که احتمال ردیابی آنها در مسیر مقصد کاهش یابد و حمله ناگهانی ممکن شود.


- استتار و اختفا

نیروهای رزمی نامتعارف تلاش می کنند از ردیابی دشمن جلوگیری کنند و با استفاده از روش های استتاری و مخفی شدن و با اقدامات فریب دهنده در زمان و مکان مورد نظر خود حمله کنند. از نظر تاریخی نیز موفقیت فنون ضربتی به برتری در آگاهی از وضعیت برای تسهیل اقدام غافلگیرانه و همچنین توان ضربه زدن سختتر بر دشمن و در نهایت فرار از دست تعقیب کنندگان پس از قطع ارتباط بستگی دارد.
خطوط ساحلی طولانی ایران با برآمدگی کوهستانی ادامه دار در راستای ساحل شمالی خلیج فارس به ارتفاع 2 هزار متر نظارت می شود. علاوه بر این، شبکه جزایر، دماغه ها و تو رفتگی‌های خلیج فارس همچنین زیر ساختار پشتیبانی ساحلی برای شروع کار و حمایت از گشت زنی گسترده، عملیات شناسایی، اجرای مین گذاری دقیق، سدبندی موشکی و حملات ضربتی مناسب هستند.
عنصر غافلگیری در نبرد دریایی نامتعارف از اهمیت خاصی برخوردار است به ویژه در آبهای ساحلی زیرا فواصل کوچک درگیر می شوند و درگیری در مسافت های کوچکتر از مزایای تکنولوژیکی نیروهای بزرگتر نظیر تجهیزات نیروی دریایی آمریکا می کاهد. بنابراین، ایران از خشکی، استتار و اختفا همچنین فنون فریب دهنده استفاده خواهد کرد تا از عنصر غافلگیر کردن بهره جوید

عبور روزانه بیش از 3 هزار کشتی محلی و صدها نفتکش و کشتی باری از خلیج فارس و تنگه هرمز می تواند وظیفه تمیز دادن دوست از دشمن را برای نیروهای متعارف فعال در این منطقه بسیار دشوار سازد به ویژه زمانی که نیروهای نامتعارف از قایق ها و کشتی های غیرنظامی محلی برای نزدیک شدن و حمله کردن به دشمن استفاده کنند. هر اشتباهی ممکن است آسیبی مضاعف ایجاد کند و وارد آوردن تلفات بر غیرنظامیان نیز قطعاً به سود ایران خواهد بود.

- نقاط انسداد

بیشتر مناطق عمیق خلیج فارس در آبهای سرزمینی ایران واقع است و آبهای کم عمقتر در حوزه جنوبی خلیج فارس قرار دارد که مملو از جزایر کوچک بسیار، چاه های نفت، سکوهای پمپاژ و صخره‌های برآمده زیر آب است و تمامی آنها از ردیابی جلوگیری می کنند و رفت و آمد را به داخل کانالهای آبهای عمیق نزدیک جزایر و سواحل ایران سوق می دهند. ایران می تواند از این مزیت طی عملیات دریایی با استفاده از مین گذاری نقاط حساس و کانالها در آبهای عمیق بهره ببرد.

به رغم پرصدا بودن مین گذاری، مواجهه با این تاکتیک هنگامی که مین ها قرار داده شده باشند، مشکل است زیرا عملیات مین روبی زمانبر و پرهزینه است و می تواند با اقدامات مضاعف بی تأثیر شود.

طی درگیریهای نظامی 1987 تا 1988 نیز ایران با استفاده از قایق های کوچک مین گذاری عاشورا موفق شد در اکثر موارد از ردیابی دشمن بگریزد. طی عملیات کاشت 12 مین در مسیر "بریجتون" نیز قایق های سپاه در دیدرس کشتی های جنگی نیروی دریایی آمریکا قرار داشتند. عملیات مین گذاری می تواند با استفاده از انواع کشتی ها و قایق ها از جمله قایق های غیرنظامی نظیر لنج و قایق باری اجرا شود. این عملیات را تا زمانی که لازم باشد می توان تکرار کرد تا تلاش های دشمن برای مین روبی خنثی شود.

یک تاکتیک نامتقارن دیگر نیز یورش به کاروان بازرگانی و کشتی های جنگی در حال عبور از کریدورهای کشتیرانی مشخص است. این یورش شاید کاروان هایی از قایق های تندرو را در بر گیرد که در دماغه ها، تو رفتگی ها، لنگرگاه ها، جزایر، بنادر و اشیای مصنوعی نظیر شناورها مستقر شده اند

به هر حال، عوامل گوناگون از جمله سطح آب، سرعت باد، هوا، دید، دما، رطوبت، شوری آب و تنوع جزر و مد بر عملیات قایق های کوچک در آب کم عمق و کانال ها تأثیر می گذارند. ایرانیان با سالها تجربه عملیاتی در منطقه بی تردید از تلاش برای به کارگیری از چنین مزیت هایی صرفنظر نخواهند کرد.

نیروی دریایی ایران نیز احتمالاً بر تاکتیک یورش و حملات غافلگیرانه از ساحل یا دریا، خطوط پر رفت و آمد دریایی همچنین فنون ضربتی برای محدود کردن آزادی مانور دشمن در آبهای تعیین شده از نظر جغرافیایی اتکا خواهد کرد. نیروهای دریایی نامتعارف ایران از فنون هجومی همچنین برای مانع ایجاد کردن بر سر راه توانمندی دشمن به منظور تمرکز بر آتش استفاده خواهند کرد که این روش با بهره جستن از ترکیب حملات مستقیم، جناحی و انحرافی میسر خواهد شد. این حملات با مانورهای مارپیچی موسوم به تشکیل سم اسبی هنگام نزدیک شدن و دور زدن اهداف مورد نظر همراه است و این روش قرنها مورد استفاده در خلیج فارس بوده است.

- عوامل هواشناسی و آب شناسی

تابستان خلیج فارس از می تا اکتبر بسیار داغ و مرطوب است و در بعضی مناطق به دمای 52 درجه سانتیگراد و رطوبت 90 درصد می رسد؛ به این ترتیب، اجرای عملیات نظامی با قایق های تندرو در روز دشوار خواهد شد. بنابراین، ایران بسیاری از قایق های تندرو کوچک و بزرگ خود را به سیستم تهویه مطبوع هوا مجهز کرده است.

هوای زمستانی عموماً مطلوب است هر چند که بخش نخست این فصل اغلب با باران های سنگین همراه می شود که می تواند بستر خشک رودخانه های ساحلی را برای سیل مخرب و آسیب زدن به تأسیسات مستقر در ساحل آماده کند.

شرایط هوایی و دریایی نیز نقش کلیدی در عملیات دریایی ایفا می کنند و ساکنان جنوب ایران که بخش اعظم نیروهای دریایی بسیج و سپاه را در این منطقه شامل می شوند، انتظار می رود بهتر از نیروهای خارجی در شرایط سخت منطقه عمل کنند. هوای بد نیز بر عملکرد دستگاه های برقی کشتی های مدرن تأثیر مخرب می گذارد. در نهایت، هوای داغ و مرطوب و طوفان شن گاه به گاه نیز می تواند دید کشتی های جنگی دشمن را به طور قابل توجهی کاهش دهد.

طی دوره هایی از بهار، ماه های تابستان و قسمت هایی از پاییز نیز عملیات قایق های کوچک به دلیل وجود طوفان های فصلی خطرناک می‌شود. چنین چرخش هوایی سالانه احتمالاً بر طراحی، زمانبندی عملیات قایق های تندرو کوچک ایرانیان تأثیر خواهد گذاشت.
مشکلات در زمانبندی نیز لزوماً تحت تأثیر شاخصه های نمودار آبی صحنه عملیات قرار می گیرند. به عنوان مثال، در یک منطقه از شمال خلیج فارس نیز تلاقی جریان دریا که بر خلاف عقربه های ساعت حرکت می کند با 4 جریان کوچکتر تلاقی می یابد. در گذشته، عملیات دریایی ایران در شمال خلیج فارس بیشتر از این منطقه اجرا می شد و عملیات آینده نیز احتمالاً از همین منطقه خواهد بود.
انواع مختلفی از بادها در خلیج فارس وجود دارند که شکل موج های سطحی را تحت تأثیر قرار می دهند و بادهای فصلی بی ضرر از شمال شرقی به جنوب غربی و طوفان زمستانی قدرتمند موسوم به باد "بورا" در هرمز، بادهای منطقه ای معمولاً موازی با خط ساحلی از اوایل ژوئن تا اواسط ژوئیه، همچنین باد جنوب شرقی که رطوبت، نم و ارتفاع موج را در اواخر تابستان افزایش می دهد، شامل می شوند.این بادها همچنین مدام مسیر عوض می کنند و پیش بینی شرایط هوایی را دشوار می سازند. بادها می توانند بر عملیات زیر آب و قایق کوچک در شمال خلیج فارس تأثیر مخرب بگذارند. علاوه بر این، مه، نمک، نم و غبار صبح زود به ویژه از می تا آگوست وسعت دید را به سطح بین 2 تا 6 مایل کاهش می دهد و گاهی اوقات به اندازه فقط یک مایل دید باقی می ماند.

- عوامل اقتصادی

در حالی که بهای نفت از رکورد جهانی فراتر رفته است، تأسیسات مهم تولید این انرژی حیاتی در دریا و خشکی در جای جای این منطقه پراکنده است و هدفی آسان برای نیروهای دریایی نامتعارف به شمار می رود. دفاع از این تأسیسات نیازمند تلاش بسیار است بنابراین، ایجاد اهداف دیگر برای نیروهای ایران می تواند فریبنده باشد.

ایران درباره مقابله با آمریکا همچنین از گزینه استفاده از گروه های خفته مبارز در کشورهای عرب خلیج فارس برخوردار است تا تأسیسات نفت و گاز آنها را تخریب کند. از آنجا که تهران بر تجهیزات، تسلیحات، سوخت و دیگر مواد تأمین کننده داخلی متکی است می تواند نبرد دریایی نامتعارف را آغاز کند و برای دوره ای قابل توجه ادامه دهد.

ایران طرح های احتمالی برای کاهش و سرانجام حذف اتکا به بنزین وارداتی تا سال 2009 دارد و اگر حتی در این زمینه موفق شود هنوز به تنگه هرمز برای صدور تمامی نفت خام خود وابستگی دارد. بنابراین، بعید به نظر می رسد که ایران تلاش کند کل کشتیرانی از تنگه هرمز را در یک سناریوی درگیری محدود متوقف کند.

- عوامل انسانی و ایدئولوژیکی

عامل انسانی از نظر استدلالی نقشی مهم ایفا می کند و در جنگ نامتقارن به ویژه هنگامی که نیروها با شور و حرارت ملی گرایانه یا مذهبی انرژی بگیرند از اهمیت حیاتی برخوردار خواهند بود. جمهوری اسلامی از احساسات تاریخی ضداستعماری ساکنان سواحل جنوبی این کشور که متحمل اشغالگری متعدد نیروهای خارجی شدند نیز بهره می برد و جنگ تحمیلی عراق بر ایران نیز بر تقویت این احساسات افزوده است.

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کانون توجه مذهبی ایرانیان در خصوص جنگ نامتقارن قرار دارد که این مفهوم از 3 بخش تشکیل می شود:

1- آینده نگری سیاسی و مذهبی و اعتقاد به رهبری ایران

2- انگیزه و بازگشت پذیری در مواجهه با بداقبالی

3- فرهنگ جهاد و شهادت

قرآن کریم به رزمندگان اسلام که شرایط ایمان، دوراندیشی و صبر دارند و تلاش می کنند بر مشکلات غلبه کنند، وعده می دهد.

در واقع، رهبری ایران ایمان راسخ رزمندگان برای برتری روحی بر دشمنان را تقویت می کند و الهام می بخشد همچنان که نیروهای ایرانی در مواجهه با سربازان انگلیسی در شمال خلیج فارس عمل کردند و متعرضان را دستگیر کردند

بنابراین، فرماندهی سپاه بر بعد معنوی برای آماده سازی نیروها در جنگ نامتقارن تأکید دارد و به این منظور، برنامه ای برای تعمیق شور و حرارت انقلابی و مذهبی در میان رده های نقطه ثقل سپاه پاسداران ترتیب داده است. این برنامه بخشی از تلاش گسترده تر برای سازماندهی جنگ "علوی" -نشأت گرفته از زندگی امام علی (ع)- به شمار می رود. طرفداران این مفهوم معتقدند که با ایمان می توان پیروزی را در میدان نبرد تضمین کرد زیرا تمرکز بر وظیفه (ادای تکلیف) بیشتر از اهداف نظامی اهمیت دارد.

از دیدگاه جنگ نامتقارن در ایران، برتری ایدئولوژیکی یا معنوی جمعیت معتقدان به عنوان عاملی مهم همچون دیگر عوامل به شمار می رود؛ بنابراین، به نظریه جنگ علوی و عاشورایی اهمیت ویژه داده می شود.

یک جنبه مهم که نظریه مذکور را به جنگ نامتقارن مرتبط می سازد توجه ویژه به تهاجم روانی و غیرمادی در صحنه جنگ است. بر این اساس، حتی ایجاد واحد واکنش فرهنگی سریع برای مقابله با تهدیدات علیه ارزش های انقلاب اسلامی پیشنهاد شده است. این موضوع نشان می دهد که تهران به برتری نظامی و معنوی بر دشمنان توجه ویژه دارد.

تصمیم گیران نظامی ایران جنگ علوی را به عنوان جنگ دفاعی بر اساس ارزش های ملی و مذهبی تعریف می کنند که بر مبارزان آماده برای تسلیم جان در صورت لزوم و آنان که ظرفیت کافی معنوی برای خدمت نظامی دارند، متکی است. همان گونه که پیشتر توصیف شد، مفهوم الهام گرفته از شیعه که اغلب به نبرد عاشورایی ارتباط می یابد تا این حد از جنگ نامتقارن متفاوت است که به "علت" بیشتر از "هدف" توجه نشان می دهد.

به بیان دیگر، مبارزه صرف و انجام وظیفه در غایت خود (شهادت) یک هدف شخصی برای نیروی نظامی به شمار می رود و دستاورد نظامی در مرحله دوم اهمیت قرار دارد. سپاه این مفهوم را با اعطای نقش مهمتر به نیروهای بسیجی برای اجرای حملات ضربتی طرح های عملیاتی در خلیج فارس و دریای عمان مطابق کرده است.

فرماندهی سپاه پاسداران معتقد است که رعب انگیزترین سلاح ایران همان فرهنگ شهادت است. بنابراین، فرماندهی کنونی نیروی دریایی سپاه فاش ساخت که قصد دارد بسیج را در عملیات دریایی سپاه وارد کند و برنامه آموزشی برای تعلیم بسیجیان به منظور فعال سازی تیپ‌هایی نظیر تکاوران در نیروی دریایی سپاه راه اندازی کند

* نقش ویرانگر زیردریایی‌های ایران را نباید نادیده گرفت

در ادامه گزارش موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن درباره جنگ نامتقارن دریایی ایران آمده است: توانمندی‌های نیروهای دریایی نامتعارف ایران از شش بخش کشتی های سطحی، زیردریایی های متعارف و بسیار کوچک، موشک ها و راکت‌ها، مین‌های دریایی، هوابرد و دیگر صنایع نظامی تشکیل می شوند.

- کشتی های سطحی

هرچند که توپخانه ساحلی دوربرد و موشک های ضدکشتی ایران می تواند سطوحی از امنیت بخشهای مهم خلیج فارس را تأمین کند، کشتی‌های سطحی برای کنترل واقعی این منطقه ضروری است. ایران برای رسیدن به این منظور، قایق های کوچک و متوسط تندرو را طی دهه گذشته تولید یا تهیه کرده است تا برای عملیات احتمالی در خلیج فارس و دریای عمان آماده باشند. نیروی دریایی سپاه و نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی از این قایق ها استفاده می کنند.

ایق های سپاه از جمله طارق، ذوالقدر، ذوالجناح و یا گشتی بهمن می توانند سامانه پرتاب اژدر و موشک را حمل کنند و قابلیت استفاده در مأموریت های مین گذاری را در خط سیر کشتی های خلیج فارس دارا هستند، همچنین قایق های تندرو آذرخش و ذوالفقار 2 موشک ضدکشتی را حمل می کند.

نیروی دریایی سپاه نیز از تله راداری کنترل از راه دور یا قایق های مملو از مواد منفجره برای منحرف کردن عملیات دفاعی دشمن یا حمله به کشتی های آنها استفاده می کند.

جدیدترین قایق های ناوگان نیروی دریایی سپاه شامل قسمت های دور از دیدرس می شود. هر دو این قایق ها اژدرهای 324 میلیمتری را حمل می کنند در حالی که قایق قبلی می توانند فقط 2 موشک کوثر را حمل کند. این قایق ها طی رزمایش های اخیر نیروی دریایی ایران بسیار فعال بودند و گزارش ها حاکی از آن است که ایران شمار بیشتری از این قایق ها را در دست ساخت دارد.

ایران همچنین تعدادی زیردریایی کوچک در اختیار دارد که گفته می‌شود به اژدر کوتاه برد 324 میلیمتری مجهز هستند.

کشتی های تندرو ایرانی موسوم به تندر نیروی دریایی سپاه تنها امکان توانمندی متعارف را در مقایسه با موارد مختلف تجهیزات متعارف نیروی دریایی ارتش می دهد و چند محافظ عملیاتی و تعداد 6 قایق موشک انداز در کاروان خود دارد. هر یک از این کشتی ها نیز با وزن تقریبی 200 تن و سرعت 35 گره دریایی مجهز به پرتابگرهای دوگانه موشک های دریایی هستند.

- زیردریایی ها و اژدرها

زیردریایی کوچک غدیر ساخت ایران است و می تواند اژدرهای 533 میلیمتری را حمله کند. همچنین زیردریایی های ساحلی نهنگ که هر دو آنها هم اکنون در نیروی دریایی سپاه پاسداران و نیروی دریایی ارتش ایران وجود دارند ظاهراً برای عملیات در خلیج فارس استفاده خواهند شد.

این زیردریایی ها احتمالاً برای مین گذاری، عملیات ویژه و حملات ضدکشتی به کار می روند و بیانگر تلاش ایرانیان برای توسعه توانمندی رزمی در زیر دریا محسوب می شوند. علاوه بر این، نیروی دریایی سپاه یک شبکه پیچیده از دوربین های ویدئویی دوربرد برای روز و شب در محل های مختلف امتداد خط ساحلی نصب کرده است تا نفوذ مخفیانه را ردیابی کند و شاید حتی اطلاعات هدف مورد نظر را به زیردریایی های مورد استفاده در ارتباطات زیرآبی که توسط صنایع الکترونیک ایران توسعه یافته اند، منتقل کند.

آب برعکس هوا یک رسانای نامناسب به شمار می رود که جریان انتقال صدا را به آسانی بر هم می زند. نیروی دریایی آمریکا از انواع ابزارها برای ردیابی زیردریایی ها برخوردار است اما آب های کم عمق ساحلی و صداهای بالا عملکرد دستگاه ها را با مشکل مواجه می کند و کار ردیابی، مکان یابی و تشخیص زیردریایی ها را بسیار مشکل می سازد.

دما و شوری آب شاید ردیابی زیردریایی ها را در مناطق خاص تسهیل کند. شوری بیش از حد آب بر انتقال موج صدا تأثیر می گذارد و هر چه شوری آب بیشتر باشد امواج صدا سریعتر منتقل می شوند. بنابراین، ترکیب دمای بالا و شوری آب در یافتن راهکار برای خلیج فارس می تواند ردیابی را برای کشتی مستقر در سطح آسانتر کند.

ایران همچنین در حال آزمایش زیردریایی های بسیار کوچک سازگار با رطوبت است که به خدمه کاملاً آموزش دیده و باانگیزه نیاز دارد. این زیردریایی های کوچک نه تنها قابلیت عملیاتی بهتری را نسبت به کشتی های بزرگ دارا هستند بلکه همچنین می توانند به دکل های بدنه قایق های تیپ نهنگ برای عملیات دوربرد نصب شوند. ایران همچنین از اژدرهای دارای خدمه استفاده می کند.

حتی کشتی های به ظاهر تجاری یا مسافرتی می توانند زیر سطح آب حفره ها و تأسیساتی برای ارسال و تجدید قوای زیردریایی های کوچک داشته باشند. این ترتیبات برای عملیات راهبردی دوربرد در دریای عمان و دریای عربی مناسب است و مشابه این اقدام توسط نیروی دریایی ایتالیا در جنگ جهانی دوم در آبهای مدیترانه به کار رفت.

ایران در سالهای اخیر توانمندی خود را در بخش اژدرها بسیار توسعه داده است و گفته می شود که خط تولید دست کم 2 نوع از اژدرهای داخلی 533 و 324 میلیمتری را آغاز کرده است. اژدرهای ایرانی تا 20 کیلومتر را هدف قرار می دهند. ایران همچنین اعلام کرده است که یک اژدر ویژه برای هدف قرار دادن زیردریایی و کشتی های روی سطح آب در تنگه هرمز طراحی کرده است و گفته می شود که در اختیار نیروی دریایی ارتش ایران و نیروی دریایی سپاه است. همچنین حوت نیز یک اژدر موشکی با سرعت بالاست که 360 کیلومتر در ساعت سرعت دارد. تسلط و برتری ایران با چنین سیستمی می تواند به منزله تغییر روند بازی در خلیج فارس باشد.

- موشک ها و راکت ها

جنگ 33 روزه لبنان نشان داد که پیروزی نظامی به رغم برتری هوایی دشمن امکانپذیر است

نیروی دریایی سپاه امیدوار است با استقرار شمار بسیاری از سامانه های دفاع هوایی قابل حمل خدمه نظیر راکت های ضد بالگرد، مین ها و سامانه‌های Pantzir، Tor M-1 و YZ-3، موشکهای سطح به هوای شهاب و ثاقب و همچنین موشک های سطح به هوای میثاق 1 و 2 از آسیب پذیری در برابر حملات هوایی دشمن بکاهد.

یروی دریایی سپاه همچنین به موشک های ضدکشتی تحسین برانگیز خود افتخار می کند. ایران اصلاحات نظارتی و راهکاری بسیاری برای موشک ساحلی متحرک کرم ابریشم ایجاد کرد که مدتها نقطه قوت نیروی ضدکشتی آن به شمار می رفت و حداکثر برد 85 تا 100 کیلومتر را پوشش می داد.

ایران همچنین یک نمونه توسعه یافته راهبردی از HY-2 به نام SS-N-4 رعد یا تندر تولید کرده است. موشک رعد که در رزمایش های اوایل 2007 ایران مورد آزمایش قرار گرفت برای پرواز در سطح پایینتر از نمونه اصلی خود (HY-2G) "سیرساکر" طراحی شده است و در مرحله نهایی پرواز نیز می تواند مانورهای غیرمستقیم دهد. این موشک مجهز به سامانه ضد پیشگیری الکترونیکی دارای راهنمای فعال و غیرفعال و کلاهک به وزن 500 کیلوگرم می تواند ضربه ای مرگبار به کشتی های بزرگ وارد کند.

موشک کروز ضدکشتی نور نیز کلاهک 155 کیلوگرمی دارد. این موشک در سکوهای متحرک مناطق ساحلی و جزایر ایران ازجمله قشم مستقر شده است. موشک نور نیز ارتباط اطلاعاتی برای دریافت اطلاعات هدف از طریق سامانه راداری هوایی که توسط بالگرد یا هواپیما حمل می شود، را در بر می گیرد. ایران توانسته است موشک نور را با ناوگان بالگرد Mi-17I نیروی دریایی سپاه منطبق کند. سجیل، FL-10 و نصر 1 نیز دارای راهنمای راداری فعال و حداکثر 35 کیلومتر برد هستند.

نمونه های کوثر قابل استفاده از کامیون نیز گزارش شده است که در برخی از جزایر خلیج فارس ایران مستقر شده اند. معروفترین نوع موجود از سامانه راکت نیروی دریایی سپاه نوع 107 میلیمتری MRL است که به اشکال 10، 11، 12 و 12 مجرایی وجود دارد و برد موثری حدود هشت و نیم کیلومتر را پوشش می دهد. برخی از این راکت ها به ثابت کننده های ژیروسکوپی مجهز هستند تا در دریاهای ناآرام دقت لازم را تأمین کنند.

علاوه بر این، سامانه راکت دریایی فلق 2 که دارای 8 مجرای 333 میلیمتری است برد 10 کیلومتری را طی می کند.
ایران در سالهای اخیر از راکت های توپخانه ای فجر مستقر در ساحل برای ایفای نقش حمایت از نیروی دریایی استفاده کرده است. فجر 3 یک کلاهک 85 کیلوگرمی دارد و 43 کیلومتر را طی می کند در حالی که فجر 5 با کلاهک 170 کیلوگرمی در نهایت 70 تا 75 کیلومتر برد دارد. ایران همچنین یک نوع فجر 3 تولید می کند که می تواند کلاهکی با مهمات کمتر را تا 120 کیلومتر بفرستد همچنین یک نوع مین گذار می سازد که می تواند خطوط کشتیرانی خلیج فارس را با مین های مهارنشدنی مملو کند.

- مین های دریایی

نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با پتانسیل عالی در زمینه نبرد مین های دریایی طی جنگ تانکری به موضوع مین گذاری به عنوان یکی از مهمترین مأموریت های خود توجه دارد. این نیرو مین های دریایی مختلفی را تولید یا تهیه می کند؛ مین های مغناطیسی، صوتی و فیوزهای فشاری، مین های صدفی برای استفاده نیروهای عملیاتی ویژه، مین های توده ای و مین های کنترل از راه دور را شامل می شود.

مین های عمقی که دشوار برای ردیابی محسوب می شوند در آبهای کم عمقتر از 60 متر مناسب هستند در حالی که مین های ثابت برای آبهای عمیقتر استفاده می شوند؛ هر چند که جریان های موجود آب در تنگه هرمز به اندازه کافی قدرتمند هستند که همه چیز را به غیر از مین های کاملاً تثبیت شده تخریب کنند. حداکثر عمق تنگه هرمز 80 متر است و در خلیج فارس میان 80 تا 100 متر برآورد شده است هر چند که بیشتر راهروهای کشتیرانی عمیقتر از 35 متر نیستند.

نیروی دریایی سپاه می تواند از قایق های کوچک تندرو، زیردریایی ها و کشتی های غیرنظامی معمولی دارای خدمه برای کارهای نظامی نظیر مین گذاری در راهروهای کشتیرانی و ورودی های بنادر استفاده کند؛ در حالی که نیروهای زیر آب با کمک قایق های زودیاک ، زیردریایی ها یا بالگردهای نیروی دریایی سپاه یا نیروی دریایی ایران مستقر می شوند و می توانند مین های صدفی را به کشتی های دشمن یا تأسیسات نفتی دریایی وصل کنند.

درباره توانمندی پیشگیرانه نیروی دریایی سپاه در زمینه مین ها اطلاعات چندانی در دست نیست. نیروی دریایی سپاه ظاهراً تحقیقات قابل توجهی در این خصوص انجام داده اما توانمندی آن در این زمینه فاش نشده است.

- هوابرد

واحدهای نیروی دریایی سپاه پاسداران می توانند حمایت هوایی لازم را از هواپیماهای جنگنده Su-25 و EMB-312 توکانو سپاه همچنین فانتوم F-4 و فنسرز Su-24 نیروی هوایی ایران که مجهز به موشک های ضد کشتی نور است، انتظار داشته باشند.
نیروی دریایی سپاه می تواند یورش های چریکی شبانه یا روزانه را با نیروی زمینی عملیات ویژه صابرین و با استفاده از بالگردهای
Mi-17I مجهز به تجهیزات دید در شب اجرا کند. نیروی دریایی سپاه همچنین می تواند با استفاده از بالگردهای نور مسلح Mi-17I حملات ضد کشتی دوربرد انجام دهد.

نیروی دریایی سپاه انواع مختلف هواپیماهای بدون سرنشین تولید داخل را مستقر کرده است. ایران از اوایل 1985 کار در خصوص ساخت هواپیماهای بدون سرنشین را آغاز کرد و مدل هایی را که می توانند راکت یا بمب حمل کنند و یا مأموریت های انتحاری را برعهده گیرند، ساخته است. هواپیماهای بدون سرنشین هجومی برای مقابله با حضور چشمگیر نظامی نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس طی اواسط تا اواخر دهه 80 توسعه یافت.

تجربه مثبت جنگی با هواپیمای بدون سرنشین موجب شد ایران از توسعه و سرمایه گذاری در این صنعت حمایت کند و هم اکنون چندین نوع از این سلاح را تولید می کند. ایران در اکتبر 1997 موفق شد یک هواپیمای بدون سرنشین غیرقابل ردیابی ساخته شده از مواد ترکیبی را در رزمایش نیروی دریایی در شمال خلیج فارس آزمایش کند. جمهوری اسلامی اعلام کرد که این هواپیمای بدون سرنشین توسط ناو هواپیمابر "نیمیتس" آمریکا قابل ردیابی نیست.

- خود اتکایی

·                    نیروی دریایی نامتعارف سپاه یک سازمان تحقیقاتی خوداتکایی ابتکاری را با چندین دفتر دارد که به امر مهندسی دریایی، جنگ سطح و زیر سطح، رادار، ارتباطات و الکترونیک دریایی، جنگ الکترونیکی، مکان یابی، ردیابی، صدایابی زیر دریا، فن آوری موشکی، همچنین نقشه کشی اشتغال دارند.

توانمندی های ارتباطی دریایی سپاه مسیری طولانی را از 1986 طی کرده است که در آن زمان رادیوهای بدون کارآیی در زیر آب در میانه نبرد از کار افتادند. به عنوان مثال، امروز صنایع الکترونیک شیراز انواع وسایل ارتباطی دریایی، مکان یابی، و تجهیزات ردیابی صدا همچنین ایستگاه های اندازه گیری حمایت الکترونیکی را تولید می کند. سازمان جاهد خودکفایی نیروی دریایی سپاه همچنین تجهیزات جنگی الکترونیک را توسعه داده است تا برای کاربران سطح و زیر سطح مطابقت داشته باشد و با سامانه آمریکایی حاضر در منطقه خلیج فارس مقابله کند.

علاوه بر چشم انداز توانمندی های عملیاتی نیز نیروی دریایی سپاه همچنین یک شبکه ارتباطات فیبر نوری وسیع ایجاد کرده که توسط شرکت داخلی ساخته شده است تا در شرایط جنگی استمرار ارتباطات مطمئن را در سراسر ساحل خلیج فارس تضمین کند.

- سازمان و پایگاه‌های اصلی

آخرین گزارش ها از ایران حاکی از آن است که نیروی دریایی سپاه در حال واگذاری یا کاهش نقش امنیتی خود در دریایی خزر به نیروی دریایی ارتش است و در عوض، منابع خود را در سواحل حساس جنوب این کشور متمرکز می کند تا در آنجا نقشی مسلط تر ایفا کند و ناوگان سبک نیروی دریایی را برای فرماندهی بهتر این منطقه در اختیار گیرد.

نیروی دریایی ایران تاکتیک های دریایی متعارف را کنار می گذارد و به سوی شیوه های مورد توجه نیروی دریایی سپاه نظیر جنگ زیر سطح با استفاده از زیردریایی های کوچک پیش می رود. فرمانده نیروی دریایی ارتش اخیراً این تغییر رویه و فن آوری را یک "تجدید حیات" خواند.

نیروی دریایی سپاه پیش بینی می کند که در زمان جنگ، دشمن بالقوه تلاش خواهد کرد فرماندهی و کنترل آن را بر هم زند. این نیرو در واکنش به این اقدام یک ساختار فرماندهی غیرمتمرکز ایجاد می کند که مناطق مستقل و عملیات موضعی را در پیش گیرند. واحدهای رزمی کوچک، مستقل، متحرک و فعال نیز ساختار راهبرد دفاعی جدید "چیدمانی" تشکیل می شوند.

قایق های تندرو از ساحل مستتر شده یا محفظه ها و سایت های مخفی سرزمینی خارج خواهند شد و روی تریلرها به نقاط ساحلی حمل می شوند و دستور مأموریت دریافت می کنند مبنی بر این که به ادامه ارتباط با زنجیره فرماندهی نیاز ندارند. هر یگان از این گروه ها یک بخش از عملیات را بر عهده خواهد گرفت تا در یک درگیری نظامی بتواند تأسیسات دریایی دشمن یا آمد و شد در دریا را مورد هدف قرار دهد. نیروی دریایی سپاه در چنین شرایط جنگی انتظار می رود نظیر آنچه که در جنگ ایران و عراق رخ داد، از سوی یک پست فرماندهی فعال هدایت شود.

* موشک‌های کروز و بالستیک ایران پشتیبان قدرت دریایی آن است

در بخش پایانی گزارش موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن درباره جنگ نامتقارن دریایی ایران یادآور شده است:
ایران می‌تواند حمله‌ای یکپارچه را با استفاده از قایق‌های کنترل از راه دور مملو از مواد منفجره، قایق‌های تندرو ضربتی، نیمه زیردریایی دارای اژدر، قایق های سریع ضربتی، هواپیماهای بدون سرنشین، زیردریایی های بسیار کوچک و هجومی و همچنین آتش توپخانه و موشکی ضد کشتی از ساحل بهره جوید و از همگی آنها برای ضربه زدن به کاروان یا گروه عملیاتی آمریکایی در حال عبور از تنگه هرمز استفاده کند. شمار بسیاری از راکت ها با کلاهک های خوشه ای می تواند برای تحت الشعاع قرار دادن آتش دشمن و عملیات هوایی نیروهای آن به کار گرفته شود.

ارتش آمریکا طی مانوری که در سال 2002 به نام "چالش هزاره" برگزار کرد، به این نتیجه رسید که ناوگان دریایی کشورش با آسیب پذیری جدی در رویارویی با حملات به خوبی هماهنگ شده توسط موشک های کروز و بالستیک و همچنین قایق های تندرو ضربتی در آبهای ساحلی مواجه است و این مشکل می تواند شکست اساسی را نظیر آنچه در بندر "پرل" اتفاق افتاد، تکرار کند.
ارتش های غربی بر مفهوم جنگ "شبکه مرکزی" در محیط دریایی به ویژه بر ضد حملات ضربتی مطالعه کرده‌اند و انتظار دارند این مفهوم که از مزایای اطلاعاتی در میدان نبرد حاصل می‌شود، اگر نتواند آسیب پذیری نیروهای آنها را حذف کند، دست کم کاهش دهد.
نیروی نظامی ایران بر اساس نظریه جنگ دریایی نامتقارن تلاش کرده است برنامه مسلح کردن و تجهیز مجدد را طی دهه گذشته اجرایی کند تا در برابر حضور نظامی آمریکا در منطقه خلیج فارس توازن برقرار سازد. ایرانیان اطمینان دارند، دفاع لایه ای و متراکمی که ایجاد کرده اند همراه با تاکتیک های هجومی و نگرانی الهام گرفته از فرهنگ شهادت که ازاین کشور وجود دارد، می تواند هرگونه حمله را بر ضد خاک و منافع آن بازدارد.

در این گزارش ادعا شده است که سیاست دفاعی ایران بر بازدارندگی استوار است و علاوه بر آن تهران تأکید دارد هیچ قصدی برای حمله به کشورهای همسایه ندارد، حمله پیشگیرانه بر ضد نیروی دریایی آمریکا و نیروی دریایی عرب حوزه خلیج فارس ندارد اما تجهیزات نظامی در این منطقه تحت شرایط خاص مستثنا نمی شوند.

این مسئله که هدف غایی تهران بیرون راندن تأثیر آمریکا و غرب نه تنها از منطقه خلیج فارس بلکه از تمام خاورمیانه است، موضوعی سری نیست. رئیس جمهور ایران نیز برچیدن تمامی پایگاه های نظامی آمریکایی مستقر در همسایگی و نزدیک این کشور را خواستار شد اما در این برهه، تأکید اصلی ایران بر خلیج فارس است.

بر اساس اظهارات نماینده ولی فقیه در سپاه، زمان شکست دادن ابرقدرت ها فرا رسیده است و دریادار صفاری فرمانده نیروی دریایی سپاه در ژوئیه 2008 نیروی دریایی سپاه را حافظ نبض انرژی جهان در تنگه هرمز دانست.

هدف اصلی سپاه پاسداران از اواخر دهه 80 میلادی تضمین توان دریایی ایران در برابر تهدید آمریکا شده و از طریق جنگ لفظی، رزمایش های تبلیغ شده یا اقداماتی نظیر دستگیری سربازان انگلیسی متجاوز به حریم آبهای جمهوری اسلامی و نزدیک شدن به کشتی های جنگی آمریکایی در خلیج فارس به این هدف رسیده است. این روند با برگزاری رزمایش هایی در نوامبر 2006 برجسته شد و سپاه پاسداران بستن تنگه هرمز را با استفاده از عملیات قایق مجهز به موشک، حملات با موشک های ضد کشتی از ساحل و آتش توپخانه ای و راکتی دوربرد متمرکز تمرین کرد.

بر اساس این گزارش، رزمایش های ایران با جنگ لفظی و عملیات روانی فرماندهی سپاه همزمان شده است و این تمرین ها با توان نظامی ایران که در جنگ روانی اعلام شد، برابری می کند. در حقیقت، تلفیق تبلیغات و فعالیت دفاتر روابط عمومی بیانگر اهمیت جنگ روانی به عنوان یک عنصر مهم "قدرت نرم" ایران محسوب می شود.

قایق‌های تندرو نیروی دریایی سپاه در ششم ژانویه 2008 به سه کشتی جنگی نیروی دریایی آمریکا در حال عبور از تنگه هرمز نزدیک شدند و واکنش آمریکایی ها را سنجیدند و در دل آنان رعب و وحشت ایجاد کردند. این حادثه برای نخستین بار نبود که از سوی ایرانیان با چنین تاکتیکی اجرا می شد. این تلاش های روانی طی جنگ ایران و عراق نیز با قرار دادن اشیای مشکوک نظیر لاستیک های آتش گرفته تراکتور، جعبه های چوبی بزرگ رنگ شده و قایق های بدون سرنشین در مسیر کاروان دارای محافظان آمریکایی انجام می شد.
نیروی دریایی سپاه در اجرای بزرگترین رزمایش و پراکندگی نیرو که بیشترین شمار دستگاه های پرتاب موشک و اژدر ضدکشتی را در یک رزمایش این منطقه شامل می شد، موفقیت آمیز عمل کرد.

ایران در حال طراحی نظریه دفاع فرهنگی نامتقارن از طریق جنگ روانی به سر می برد. دفاع از فرهنگ انقلابی جمهوری اسلامی در برابر تهاجم فرهنگی غرب به منزله آموزه اساسی ایرانیان در پی پیروزی انقلاب اسلامی در 1979 محسوب می شود. دفاع فرهنگی به منزله بخش درونی جنگ نامتقارن به شمار می رود که یکی از پنج مورد آمادگی روانی برای جنگ، آمادگی برای عملیات روانی در شرایط جنگ نامتقارن، تأثیرگذاری بر افکار عمومی داخلی و بین المللی، نظارت و مقابله با فعالیت های جنگ روانی دشمن، همچنین اجرای عملیات تهاجمی روانی در سطوح گونان است.

- سناریوهای درگیری

در خصوص رویداد درگیری میان ایران و آمریکا این مسئله مطرح است که حوادث احتمالاً موجب می شوند درگیری به بخش های گوناگون منطقه خلیج فارس کشیده شود:

- اروندرود و شمال خلیج فارس

باتوجه به نبود قطعیت درباره مرزبندی ها و خط کشی های جداکننده در شمال خلیج فارس، درگیری میان نیروهای انگلیسی و آمریکایی یا دیگر نیروهای ائتلاف با یگان های سپاه احتمال عملیات با قایق در آبهای مورد مناقشه کاملاً وجود دارد. اگر چنین درگیری به تلفات انسانی یا مادی در میان ایرانیان منجر شود، ایران احتمالاً به حملات موشکی ضد کشتی و همچنین حمله به بالگردهای ائتلاف که در این منطقه عملیات می کنند، متوسل خواهد شد.

چنین اقداماتی خصومت ها را به بخش جنوبی خلیج فارس و تنگه هرمز می کشاند.

- جنوب و مرکز خلیج فارس

بلوکه کردن دریایی ایران که از سوی "ایهود اولمرت"، نخست وزیر رژیم صهیونیستی، در گفتگوهای می 2008 با مقامات آمریکایی در واشنگتن مطرح شد یا حمله به تأسیسات هسته ای جمهوری اسلامی می تواند به پاسخ ایرانیان علیه بنادر، تأسیسات بندری، تانکرها و پایانه های نفتی و دیگر تأسیسات راهبردی متعلق به کشورهای حامی یا شرکت کننده در حملات ضدایرانی منجر شود.

علاوه بر این، کانال باریک کشتیرانی میان جزیره فارسی و آبهای کم عمق جنوبی مکانی مناسب برای مین گذاری است و کانال عمیقتر و وسیعتر شرق جزیره فارسی که برای مین های ثابت مناسب به نظر نمی رسد در برابر حملات موشکی از ساحل آسیب پذیر است.
نیروهای متعارف و نامتعارف ایران در درگیری احتمالی تأسیسات نظامی آمریکا را در بحرین، قطر و دیگر کشورهای منطقه تهدید جدی خواهند کرد.

- تنگه هرمز

آمریکا در 1987 برآورد کرد، ایران می تواند تنگه هرمز را برای مدت حداکثر یک تا دو هفته مسدود کند اما توان فعلی ایران برای جلوگیری از آمد و شد در هرمز نسبت به دهه 80 بسیار افزایش یافته است. تهران اخیراً نشان داد که در پی وقوع درگیری احتمالی با آمریکا هدف آن کنترل بر تنگه هرمز خواهد بود.

ایران احتمالاً تلاش خواهد کرد تنگه هرمز را فقط در صورتی که کشتی های ایرانی اجازه عبور از این معبر نداشته باشند، ببندد. بنابراین، حتی در صورت وقوع حمله مثلاً به تأسیسات هسته ای ایران بعید به نظر می رسد که تهران بخواهد تمامی رفت و آمدهای هرمز را تا زمانی که محموله های نفتی آن از این آبراه عبور می کنند، ببندد. بلکه به نظر می رسد ایران ترجیح می دهد کنترل هرمز را با جلوگیری از عبور آزاد برای تانکرهای کشورهای حامی حمله در اختیار گیرد؛ هر چند که این اقدام می تواند به تشدید درگیری بینجامد.

- خیلج عمان و دورتر

ایران در رویارویی نظامی در خلیج فارس احتمالاً تلاش خواهد کرد حوزه عملیات را به دریای عمان و دریایی عربی بکشاند. لنگرگاه خارج از دریای عمان که پیش از ورود به این خلیج مورد استفاده تانکرهای نفتی قرار می گیرد شاید مکانی وسوسه انگیز برای مین گذاری باشد همان گونه که در جنگ ایران و عراق بود. اما باتوجه به این حقیقت که بیشتر کشتی های ایرانی برای عملیات ساحلی طراحی شده اند، عملیات در این منطقه دشوار خواهد بود. حتی یورش یا حمله اتفاقی به اهداف موجود در این آبها موجب به راه انداختن دلهره در بازارهای بیمه ای و نفتی خواهد شد.

- دریای خزر

جمهوری اسلامی تلاش می کند اکنون در این منطقه تصویری کم رنگ از خود داشته باشد زیرا سهم این کشور از دریای خزر کمتر از 15 درصد است. این کشور همچنین به روسیه در زمینه های تسلیحاتی، دانش هسته ای و مهمتر از همه حمایت سیاسی وابستگی دارد. اما با توجه به اهمیت اقتصادی منطقه برای برخورداری از انرژی و رژیم حقوقی دریای خزر که هنوز باید میان کشورهای ساحلی آن نهایی شود و پتانسیلی که برای تقویت نقش آمریکا در قفقاز ایجاد شده است، منطقه خزر به منزله نقطه مهم بالقوه باقی می ماند که نیروی دریایی سپاه انتظار می رود در صورت لزوم با استفاده از جاده، راه آهن و هوا این منطقه را حمایت کند.

با توجه به این حقیقت که تهدیدهای نشأت گرفته از منطقه خزر به مأموریت اصلی سپاه پاسداران در زمینه حفظ دستاوردها و اصول انقلاب اسلامی و نظام سیاسی ارتباط ندارد، نیروی دریایی سپاه ترجیح می دهد بر منابع خود در خلیج فارس تمرکز کند.

- نتیجه گیری

جمهوری اسلامی نظریه جامع جنگ نامتقارن را بر اساس تجربه خود در جنگ ایران و عراق همچنین مناقشات اخیر در عراق، افغانستان و لبنان توسعه داده است و در پی تلاش های خود برای توسعه توانمندی جنگ نامتقارن تقویت شده در حوزه دریایی می تواند خلیج فارس و تنگه هرمز (نقطه حساس حمل و نقل نفت در جهان) را باقوت در اختیار خود گیرد.

ایران به عنوان بخشی از این تلاش، نقش و توانمندی نیروی دریایی سپاه را توسعه داده است و این نیرو می تواند وسعت و شدت هر گونه درگیری را افزایش بخشد و همچنین قدرت ایرانیان را در این منطقه راهبردی نشان دهد. لازم به یادآوری است که نیروی دریایی سپاه در وقایع 1987 تا 1988 مراحل رشد خود را طی کرد و منابع و تجارب محدود طی دوران مقابله با نیروی دریایی آمریکا در اختیار داشت. نیروی دریایی سپاه در وضعیت کنونی خود بسیار باانگیزه، دارای تجهیزات و منابع مالی خوب همچنین قادر به اجرای نظریه منحصر به فرد جنگ دریایی نامتقارن است.

به کارگیری این نظریه در چنین منطقه حیاتی می تواند نتایج کاملاً شوک دهنده و مخرب باشد. همچنین محدودیت هایی برای تکمیل تاکتیک های نامتقارن برضد دشمن قدرتمندی نظیر آمریکا وجود داشته باشد، زیرا این کشور متخاصم از برتری های تکنولوژیکی برخوردار است و می تواند از تکنیک ها و تاکتیک های مشابه بهره جوید و شاید شیوه ای غیرقابل پیش بینی را اجرایی کند.
با این شرایط که نیروی دریایی ایران نقشی مسلط در خلیج فارس و دریای عمان برای خود فرض می کند و آمریکا نیز به دنبال بسط قدرت خود است، تنش و رویارویی بیشتر میان نیروی دریایی سپاه، نیروی دریایی آمریکا و ائتلاف متحدان واشنگتن محتمل خواهد بود.

زایش نسل جدیدی از جهادی ها در عراق

 

مبارزینی هرچه تندروتر

نوشته Vicken CHETERIAN

دسامبر ٢٠٠٨ لوموند دیپلماتیک

هزاران جنگجوی اسلامگرا که زمانی برای جنگ با آمریکا به عراق رفته بودند، امروز در سراسر خاورمیانه و اروپا و آسیای مرکزی پراکنده شده اند. در رسانه های عرب زبان این افراد را «از عراق برگشته ها» می خوانند. این نسل جدید جهادگراها که عموماً جوان و فاقد سابقه ی سیاسی هستند، امروز با ایدئولوژی جدید و تندروانه یی به میهن خود و یا کشور های دیگر باز می گردند که در شرایط طاقت فرسای جنگ عراق آبدیده شده است. سرزمین هائی که در آنها اغلب فضای سیاسی کاملا خالی است.

ترسیم سیمای این نسل جهادی کار آسانی نیست. در تابستان گذشته در ده «مجدالانجار» واقع در «دره ی بقاع» لبنان با یکی از این افراد آشنایی پیدا کردم که خود را به نام ابوطلحه معرفی می کرد. ملاقات در شرایط حساسی صورت می گرفت چرا که چند روز قبل نیرو های امنیتی موفق به کشف یک سلول وابسته به القاعده در «بَرّ الیاس» شده و شماری «از عراق برگشته ها» را دستگیر کرده بودند. ابوطلحه قبل از هرچیز روشن کرد که:«من به این جهت حاضر به ملاقات با شما شده ام که حرف های ما به گوش خوانندگان تان برسد.» او بعد توضیح داد که چگونه پس از تهاجم نظامی آمریکا به عراق، به ندای ابومصعب الزرقاوی در مبارزه با اشغالگران پاسخ مثبت داده است. البته او اولین کسی از این روستا نبود که داوطلب رفتن به عراق و مبارزه می شد. او شش ماه پس از اینکه برای افرادی که در کار بسیج داوطلبان به عراق بودند، نسبت به پیوستن به جهاد اظهار علاقه کرده بود پیامی دریافت کرد و از او درخواست شد که به گروهی بپیوندد که در آستانه ی سفر به عراق بود. به نظر وی، ابوطلحه داشت « هویت او را شناسائی و پایمردی و توان رو در رویی اش با مشکلات راه» می آزمود. او با محمل تجارت خرما، همراه با چهار نفر دیگر به سوریه رفت و یک قاچاقچی با آنها قرار گذاشت که در ازای ۳۰۰ دلار آنها را از قامِشلی ِ سوریه به بغداد برساند. اما نیروهای امنیتی سوریه سر بزنگاه روستا را محاصره کردند و گروه آنها مجبور شد به کویر بزند و پس از روزها سرگردانی، زمانی به بغداد برسد که دیگر فرصت ملاقات با رابط از دست رفته بود. گروه آنها پس از چند روز این در و آن در زدن بالاخره موفق به ملاقات با «ابو انس شامی» یکی از معاونین الزرقاوی شد. ابو انس و الزرقاوی بعدها در عملیات نظامی کشته شدند.

ابوطلحه و تعدادی از داوطلبانی که از کشور های مختلف عربی آمده بودند، مدت یکماه در خانه هایی در بغداد و فلوجه در انتظار نوبت خود برای انجام عملیات انتحاری به سر بردند. اما تعداد کاندیداها زیاد و امکانات کار محدود بود. ابوطلحه پس از یک ماه به لبنان بازگردانده شد و از او تعهد گرفته شد که افکار القاعده را تبلیغ کند و برای آنها کمک مالی بفرستد. ابوطلحه در طول مصاحبه مرتب از الزرقاوی و شجاعت و بزرگواری او یاد می کرد و می گفت، «از روز شهادت او به این سو هیچکس قادر نبوده است جای خالی او را در رهبری پر کند.» وقتی که از رابطه ی او و القاعده سئوال کردم جواب او این بود که، «القاعده یک ایدئولوژی است نه یک سازمان

شکسته شده از نظر جسمی و روحی

ورود داوطلبان عرب به عراق برای دفاع از رژیم صدام، چندماه پیش از تهاجم ارتش آمریکا در مارس 2003 آغاز شده بود. سقوط سریع رژیم عراق، به نومیدی و سرگردانی این داوطلبان انجامید و بیشتر آنانی که به کشور های خود باز گشتند از نظر جسمی و روحی شکسته شده بودند. جای داوطلبان یاد شده را بزودی موج تازه یی پر کرد که هدفشان اینبار نه دفاع از رژیم بعثی، بلکه مبارزه با نیروهای آمریکایی بود. موج جدید از اسلامیونی متشکل می شد که به ایدئولوژی جهادی-تکفیری(۱) مسلح بودند و از نسل پیشین «افغان-عرب» الهام می گرفتند. تا سال ۲۰۰۶ هزاران نفر از این افراد از عراق خارج شده و به میهن و یا یک کشور سوم باز گشتند.

نسل گذشته و جهادی های معروف به «افغان-عرب»ی که برای جنگ با شوروی ها به افغانستان رفته بودند از حمایت و تشویق برخی دولت های عربی و دولت آمریکا برخوردار بودند اما امروز رابطه ی «از عراق برگشته ها» و دولت ها پیچیدگی خاصی یافته است. برخی از دولت ها آنها را اول تشویق، و بعضی سرکوب می کنند ولی رویهم رفته اکثراً به آنها به دیده ی ترس و بی اعتمادی نگاه می کنند. بیشتر اوقات این گروه ها توسط طرف های مختلف سیاسی به بازی گرفته می شوند. رقم این افراد به هزاران می رسد و از جمله بیش از دو هزار یمنی و دو هزار تونسی و هزار اردنی یافت می شود(۲). «افغان-عرب» ها در دهه ۱۹۸۰ در کشورهای حوزه ی خلیج فارس نمایند گی های نیمه رسمی داشتند و در پروازهای خود به مقصد پاکستان و پایگاه های مجاهدین در آن کشور، از تخفیف های مخصوص برخوردار می شدند. نسل جدید جهادی از چنین امتیازاتی بهره مند نیست. و بر عکس دولت های سوریه و اردن هزاران نفر از جوانان آنها را دستگیر و به کشور های متبوع بازگردانده که به زندانی شدن شان انجامیده است. از این افراد ۹۰۰ نفر در زندانهای تونس و ۴۰۰ نفر در زندان های الجزایر به سر می برند. برخی منابع غیر رسمی تعداد این افراد را در عربستان سعودی حدود ۲۰۰۰، در یمن ۲۰۰۰ و در اردن به حدود ۱۰۰۰ نفر تخمین می زنند(۳). سازمان سَلَفی-الجزایری «الجماعت السلفیه الدعوت و القتال» که از چند سال پیش در حال نزول بود به نام جهاد در عراق دوباره آغاز به عضوگیری کرد و توانست به شاخه القاعده در «مغرب» تبدیل شود .(۴). در مقایسه با «افغان-عرب» ها شمار این مبارزین خیلی بیشتر است. بر اساس یک تخمین، شمار عرب داوطلبانی که در سالهای دهه ۸۰ در افغانستان بر علیه شوروی می جنگیدند بین ۱۰ تا ۱۵ هزار نفر بود. اینان در جبهه هایی کسب تجربه می کردند که سرنوشت آن از مدتها پیش مشخص شده بود.

جنبش جهادی تا روزی که آمریکا به عراق حمله کرد عموماً در حاشیه ی ارزش ها و آمال و کشمکش های درونی جهان عرب قرار می گرفت. جنبشی که از «اخوان المسلمین» الهام می گرفت و در سالهای ۱۹۸۰ در افغانستان آبدیده شده بود، در طول سالهای ۱۹۹۰ در بوسنی و تاجیکستان به جهاد خود ادامه داد و در سال ۱۹۹۵ دوازده نفر از آنها به رهبری ابن الخطّاب (نام واقعی او سامر الصوالم و دارای ملیت عربستان سعودی) وارد چچنی شدند. با وجود این، افغانستان و بوسنی و چچنی از نظر جهان اسلامی-عربی چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر نمادین، فرعی و در حاشیه باقی می ماند.

بحث در مورد نقش جنبش جهادی و فاصله گرفتن آنان از درگیری اعراب و اسرائیل و مبارزات اصلی جهان عربی-اسلامی، به دوران اشغال افغانستان توسط شوروی بر می گردد. «عبدالله عزام» رهبر و تئوریسین « افغان-عرب» ها و پیشوای فکری اسامه بن لادن خود اهل فلسطین بود و همیشه در این باره مورد سئوال قرار می گرفت که چرا به جای جهاد در افغانستان در خود سرزمین فلسطین به مبارزه نمی پردازد. «عبدالله اناس»(نام واقعی او بودجما بونوا) یار و داماد او که ساکن لندن است در اینباره توضیح می داد:«بارها در حضور خود من در این مورد از دکتر عزام سئوال شد. جواب او هر بار این بود که، هرچند که فلسطین سرزمین من است اما رژیم های عرب و جنبش های چپ، مبارزه در راه آن را برای ما قدغن ساخته اند. برای ما امکان انتخاب میان جهاد در راه فلسطین و یا در راه افغانستان وجود نداشت. هر زمان که امکان جهاد برای جوانان ما فراهم می شد که بروند به بوسنی، بروند به چچنی، آنها هم به بوسنی و چچنی می رفتند. این برخورد حاصل یک استراتژی و تصمیم قبلی نبود و شرایط خارجی آن را بوجود می آورد

بر سر مسئله ی فلسطین میان ابومصعب الزرقاوی و پیشوای فکری او ابو محمد مقدیسی، اختلاف شدید در گرفته بود. این دو در سال ۱۹۹۹ مشمول بخشودگی و آزادی از زندان های اردن شده بودند. الزرقاوی ابتدا به افغانستان و سپس به عراق رفت اما مقدیسی که متولد نابلُس در فلسطین است معتقد بود که جهادی ها از نظر مبارزاتی باید روی مسئله ی اصلی یعنی رهایی فلسطین متمرکز شوند.

برای درک ذهنیت جهادی ها، لازم است به دو نکته ی دیگر توجه کنیم. اول اینکه سفر به یک سرزمین خارجی برای یک جهادی، به معنای همان «هجرت»ی است که از نظر تاریخی و سیر اسلام و آغاز تقویم آن از اهمیت فراوان برخوردار است. به همین دلیل چنین سفری، از نظر یک جهادی، تجربه یی عرفانی تلقی می شود مشابه آنچه پیغمبر و اصحاب او از سر گذرانده بودند. بسیاری از جهادی ها واژه ی «مهاجر» را به آخر نام جنگی خود اضافه می کنند مانند ابوحمزه مهاجر، جانشین الزرقاوی در عراق. دومین نکته، اعتقاد به اسطوره ی انهدام امپراطوری توسط یک تعداد انگشت شمار جوان مسلح به سلاح های سبک است مانند ارتش اسلام در قرن هفتم که امپراطوری ایران را شکست داد. بسیاری از افغان-عرب ها بر این اعتقادند که مبارزه ی آنها نه تنها به شکست ارتش شوروی انجامیده بلکه باعث فروپاشی کمونیسم نیز شده است. امروز نیز یک افسانه ی قوی مشابه شایع است که، این الزرقاوی و سی نفر از یاران اولیه ی او بوده اند که با به راه انداختن یک مقاومت همه جانبه و پر هزینه باعث شکست پروژه ی آمریکا در عراق و منطقه گشته اند.

گروه الزرقاوی که در حاشیه جنبش افغان-عرب قرار داشت و به جریان غالب جنبش جهادی حاضر مبدل شد. هواداران الزرقاوی، برخلاف گروه هایی مانند القاعده که عموماً از سعودی ها و یمنی ها و مصری ها متشکل می شدند، بیشتر اردنی و سوری و فلسطینی بودند(۵).

الزرقاوی در سفر دوم خود به افغانستان، اردوگاه خود را در هرات و قسمت غربی افغانستان و به دور از پایگاه های مانوس جهادی های عرب (در جلال آباد و قندهار) بنا نهاد. این فرد اردنی هرچند که با بن لادن و ظواهری همکاری هایی می کرد اما گروه خود را «التوحید والجهاد» نام داده بود و به حفظ استقلال خود از القاعده ادامه می داد: هدف او از برنامه ی افغانستان، آماده سازی شبکه ی خود برای بازگشت به اردن بود. او به همین دلیل بود که در ایران و کردستان عراق روابط و خانه های امن مهیا ساخته بود و قبل از حمله ی نظامی آمریکا به عراق، در کردستان مستقر شده بود. و همین امر او را مناسب ترین افراد برای بسیج مبارزین اسلامی در جنگ با نیروهای آمریکایی ساخته بود و او در پر کردن خلاء رهبری رژیم بعثی نقشی اساسی بازی کرد. الزرقاوی در حقیقت جهاد مقدس را از مرزها و حاشیه های جهان اسلامی به بین النهرین یعنی پر منزلت ترین سرزمین اسلامی، پایتخت سلسله عباسی(۷۵۰- ۱۲۵۸ میلادی)، و باشکوه ترین یادگار تمدن اسلامی منتقل ساخته بود.

مقامات نظامی آمریکا دائماً اصرار ورزیدند که همین حضور زرقاوی در عراق را بعنوان سند همکاری رژیم صدام و القاعده به همه بقبولانند اما نهایتاً اقرار کردند که میان الزرقاوی و رژیم صدام حسین هیچ رابطه یی وجود نداشته است. رابطه ی میان الزرقاوی و القاعده پیچیدگی خاصی داشت. الزرقاوی گروه خود را مستقل از بن لادن می دانست و برخی مسایل باعث جدایی این دو گروه از یکدیگر می شد: الزرقاوی از موضع نرم القاعده در قبال برخی کشور های عربی و از جمله عربستان انتقاد می کرد، و از دخالت در اختلافات داخلی افغانستان و جنگیدن در صفوف طالبان خودداری کرد. زرقاوی در عراق یک جنگ تمام عیار علیه شیعیانبه استثنای هواداران مقتدی صدراعلام کرده بود و قتل محمد باقر حکیم در یک عملیات انتحاری، توسط یاسین جراد پدر زن (دوم) الزرقاوی صورت گرفته بود(۶). قابل توجه است که القاعده مسئولیت قتل حکیم را تکذیب کرد که خود به وجود شکاف هایی میان این دو گروه دلالت می نمود. به هر حال الزرقاوی شهرت رهبری مقاومت جهادی ها علیه اشغالگران آمریکایی را برای خود تثبیت کرد و گفته می شود که در اواخر اکتبر ۲۰۰۴ با بن لادن اعلام بیعت کرد.

بر علیه ترسو ها و عوامل بیگانه

بدین ترتیب صفوف ایدئولوژیکی نسل جدید جهادی در مکتبی شکل گرفت که به مراتب افراطی تر از طرز فکر افغان-عرب ها و القاعده یی های بر آمده از آن بود. بعلاوه شرایط جنگ عراق و سرکوب جهادی ها در کشورهای اسلامی و عربی قابل مقایسه با شرایط سالهای ۱۹۸۰ نبود. بدین معنی که آموزش ها و تجربه ی مبارزاتی نسل جدید بسیار سخت تر از گذشته بود و جهان بینی خشن آنان انعکاس همین شرایط بود. در سال ۲۰۰۲ زمانی که الزرقاوی به عراق رسید در اطراف او بیش از تعداد انگشت شماری هوادار یافت نمی شد. دقیقاً به دنبال حمله ی آمریکا به عراق بود که صدها و یا به عبارتی هزاران نفر داوطلب از کشور های عربی و اسلامی به آن کشور سرازیر شدند تا علیه اشغال یک سرزمین اسلامی بدست آمریکا بجنگند. همین ها نسل الزرقاوی به شمار می آیند.

«نسل الزرقاوی» باعث ایجاد شکاف نوینی در جنبش جهادی گشته است. این نسل که تندرو تر و جنگجو تر از گذشته است، شتاب فراوانی در انجام عملیات نظامی نشان می دهد و مبارزه اش بیش از هر چیز بر تاکتیک های ایجاد وحشت استوار است. فعالیت های آنان همانطور که وضعیت یمن نشان می دهد منشاء بی ثباتی های نوع تازه یی شده است.

یمن در پناه دادن به جهادی ها تاریخی طولانی دارد. جنگجویان یمنی در میان افغان-عرب ها مقام برجسته یی داشتند و تعداد آنها را حتی تا ۳۰۰۰ نفر تخمین می زدند(۷). به دنبال عقب نشینی شوروی از افغانستان، از آنجا که بازگشت افغان-عرب ها به کشورهای متبوع خود مسائل زیادی به همراه می آورد، مقامات یمنی نه تنها پذیرای یمنی-افغانی ها، بلکه جهادی های سایر کشور ها نیز شدند. هرچند که یمن شمالی و جنوبی در سال ۱۹۹۰ به یکدیگر ملحق شده بودند اما تناقض های میان علی عبدالله صالح و به اصطلاح «شرکای» سوسیالیست او در جنوب، کاملاً آشکار بود. افغان-عرب ها ابتدا برای ترور رهبران سوسیالیست مورد استفاده قرار گرفتند و بعد در سال ۱۹۹۴ در جریان جنگ داخلی نقش مهمی در سرکوب جدایی طلبان جنوب بازی کردند. یمن سرزمین اجدادی بن لادن نیز محسوب می شود. پدر بن لادن در منطقه ی حضر موت در جنوب شرقی یمن متولد شده و بعدها به عربستان سعودی مهاجرت کرده و از راه بازرگانی به ثروت رسیده بود.

به دنبال حمله ی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به آمریکا، کشور یمن شدیداً زیر فشار قرار گرفت. یمن از نظر مقامات آمریکایی نقش یکی از پایگاه های لجستیکی جهادی ها را بازی می کرد. به گفته ی یکی از کارشناسان شبکه های جهادی در صنعا، «هیچ عملیاتی از سوی القاعده صورت نگرفته بوده است که به نحوی به یمن مربوط نشده باشد: یا پول و اسلحه در آنجا رد و بدل شده، یا یکی از شرکای جرم یمنی بوده، و یا یکی از عوامل آن از این کشور گذر کرده است.» تا مدتها ترس این می رفت که آمریکا به خاک یمن حمله کند. در همین شرایط بود که صالح به واشنگتن پرواز کرد و در راه «جنگ با ترور» قول همکاری داد. در عین حال برخورد مقامات یمنی با جنبش جهادی چند جانبه بود(۸): آنها هرچند که پس از ۱۱ سپتامبر عده ی زیادی از جهادی ها و از جمله سید امام الشریف مصری معروف به دکتر فضل (۹) را دستگیر کردند اما به تحمل سایر جهادی ها ادامه دادند.

مقامات یمنی از جمله پروژه ی گفت و گو با زندانیان فعال جهادی ترتیب دادند. مبتکر این پروژه حمود الهتار قاضی سابق دادگستری و وزیر کنونی وزارت اوقاف یمن بود. او به من گفت:«پروژه ی گفت و گو از اصول سیاست رسمی یمن در جنگ با تروریسم به شمار می آید.» و ادامه داد، «ما دریافته بودیم که پراتیک سازمان های تروریستی بر ایدئولوژی استوار است، و تنها با یک ایده می توان به جنگ یک ایده ی دیگر رفت. توسل به زور در افغانستان و عراق، نتوانست برای آنها صلح و ثبات به همراه بیاورد. بینش القاعده بر دو چیز استوار است: تکفیر رژیم های عرب و جنگ با خارجی ها. ما در گفت و گو های خود با آنها روشن می کنیم که اولا دولت یمن یک دولت قانونی است و دوم اینکه تفاوت های عقیدتی و یا میزان دینداری فرد به خودی خود برای مبارزه کافی نیست.» هدف پروژه ی گفت و گو تصحیح این ذهنیت ها با استناد به مذهب بود.» الهتار می گفت که پروژه ی گفت و گو در اواخر سال ۲۰۰۵ متوقف شد و دلیل آن فشارهای دولتی بود که بکار گرفتن روش های دیگری علیه تروریسم را دنبال می کرد. او اضافه می کرد که این پروسه شامل حال افغان-عرب ها می شد نه از عراق برگشته ها. بزرگترین دستاورد پروژه ی گفت و گو «حفظ آرامش و ثبات» در یمن بود.

با اینهمه اخیراً صداهای اعتراضی فراوانی علیه یمن و سیاست «جنگ با ترور» آن بلند شده است که واشنگتن در صدر همه قرار می گیرد. مقامات آمریکایی از آزادی جمال بَدَوی به شدت خشمگین بودند. این شخص که گفته می شد از طراحان حمله به ناو جنگی کُل است در اکتبر سال ۲۰۰۷ از زندان آزاد شد. هر چند بعداً به زندان بازگردانده شد اما دولت آمریکا هنوز به دنبال استرداد اوست. یکی دیگر از عوامل اختلاف میان این آمریکا و یمن، فرار موفقیت آمیز ۲۳ عضو القاعده از یکی از زندان های مستحکم یمن در فوریه سال ۲۰۰۶ بود که گویا با همکاری نگهبانان زندان صورت گرفته بود. ناصر الوحیشی که گویا «امیر» جدید القاعده در یمن است یکی از همین فراریان بود.

دولت آمریکا یمن را متهم به سهل انگاری در مبارزه با جهادی ها می کند و ناخشنودی خود را از عدم دستگیری اعضای بالای القاعده و مصادره ی اموال آنها نشان داده است. واشنگتن مقامات بالای دولت صنعا را مظنون به همکاری و حمایت از القاعده و جنبش سَلَفی-جهادی می داند. یکی از موارد اختلاف شدید میان امریکا و یمن وضعیت شیخ عبدالمجید زیندانی است. گفته می شود که شیخ عبدالمجید از کسانی بوده است که در دوران جهاد افغانستان روی بن لادن تاثیر گذاشته است. او امروز مدیریت دانشگاه اسلامی الایمان در پایتخت یمن را به عهده دارد و در عین حالی که با مقامات یمنی روابط نزدیک دارد رهبر حزب مخالف «الاصلاح» نیز هست. نام این شیخ هم در لیست افراد مورد درخواست استرداد آمریکاست و هم در لیست اسامی «کمیته ی تحریم القاعده و طالبان» شورای امنیت سازمان ملل. شیخ عبدالمجید با اینهمه از حمایت وسیع اتحادیه قبایل شمال کشور، سَلَفی ها، و مقامات یمنی (به رغم رهبری یک حزب مخالف دولت) برخوردارست.

ناصر البحری (ابوجندل محافظ سابق بن لادن) به دنبال حمله یی که سال گذشته در یمن به توریست های اسپانیائی شده بود مسئولیت آنرا بعهده «نسل جدید»ی گذاشت که از سازمان اصلی بریده است: «استراتژی شیخ اسامه بن لادن این نیست . . . نسل جدید دیگر نسل بن لادن به شمار نمی آید. نسل ابو مصعب الزرقاوی است که با القاعده تفاوت دارد هرچند که نام آن از سوی برخی گروه ها مورد استفاده قرار می گیرد. این ها نسل عراق و جوانانی هستند که برای جهاد به آن کشور رفته اند. این یک نسل بی تجربه است که به بیراهه می رود و در راه های غلطی بسیج شده است. این نسل، قدیمی ها را ترسو و عامل بیگانه و مخالف خود می داند.(۱۰)» سعیدالجمحی کارشناس سیاسی و مولف کتابی درباره ی القاعده(۱۱) نیز بر همین عقیده است: «سر دولت با عناصر القاعده گرم است و از نسل جدید غافل است

گفته می شود که خمپاره اندازی های اخیر به برخی هدف های غربی در صنعا، کار یک گروه جوانتر جهادی است که خود را «کتائب الجُندُ الیَمَن»(۱۲) می خواند. این گروه بر دولت فشار وارد می آورد که اسلامیست ها را از زندان آزاد کرده، به همکاری امنیتی با غرب خاتمه داده، و جهادی هایی را که مایل به رفتن به خارج و به عراق و افغانستان و سومالی هستند آزاد بگذارد، در غیر اینصورت منافع خارجی ها را در یمن مورد هدف قرار خواهد داد. این نسل از شخص الزرقاوی الهام می گیرد نه از نسل گذشته ی القاعده. ظهور این دسته و فعالیت های آنان تهدیدی علیه پیمان پشت پرده میان مقامات یمنی و فعالین القاعده بشمار می آید. این موافقت نامه بطور خلاصه دست القاعده را، در ازای ترک عملیات نظامی در خاک یمن، در تامین نیاز های لُجیستیکی جهادی ها در کشور های دیگر باز می گذارد.

مقامات یمن در دو جبهه احتیاج به حمایت جنبش جهادی دارند. در درجه اول برای مقابله با رشد نارضایتی در جنوب کشور که بخشی از مردم در آنجا حسرت استقلالی را می خورند که با اتحاد کشور در سال ۹۰ ۱۹ پایان یافت. و در درجه دوم برای مقابله با اعتراضات قبایل زیدیه در شمال (از سال ۲۰۰۴ به این سو) .

اگر خلا سیاسی در یمن، لبنان و مناطق دیگر ادامه یابد جوانان جهادی می توانند رهبران سیاسی و مذهبی جدیدی پیدا کنند و شکل های سازمان دهی نوینی بیابند.

 

سرگشتگی مبارزین در لبنان

برای لبنان نیز این تهدید وجود دارد که تبدیل به پایگاه لُجستیکی جهادی ها گردد برای عملیات در یکی از کشورهائی که در آن « جنگ مقدس » جریان دارد(۱) . لبنان نیز مانند یمن، الجزایر، یا افغانستان کشور بی ثباتی به شمار می آید که از میان خاکستر های یک جنگ داخلی طولانی (۱۹۷۵-۱۹۹۰)، اشغال جنوب آن تا سال ۲۰۰۰ توسط اسراییل، و جنگ خونین میان اسراییل و حزب الله در سال ۲۰۰۶ بیرون آمده است. همین اتفاق اخیر بود که لبنان را به مرکز توجه گروه های جهادی تبدیل کرد. در طول جنگ تابستان ۲۰۰۶ جهادی هایی که در گفت و گو های اینترنتی (chat) شرکت می کردند بهت زده قادر به موضعگیری در این باره نبودند: آنها از یکسو شیعیان را خائنینی تلقی می کردند که در عراق با اشغالگران همکاری می کنند و از سوی دیگر شیعیان لبنانی را مبارزانی می دیدند که پیروزمندانه علیه اسراییل ایستاده اند. آنچه بیشتر به سرگشتگی آنها می افزود این احساس بود که مبارزین سُنی مجاز به شرکت در مبارزه یی (با اسراییل) نیستند که رهبری مطلق آن به دست یک حزب با حامیان علوی ِ سوری (۲) و شیعه ی ایرانی است.

چند ماه پس از جنگ ژوئیه ی ۲۰۰۶ بود که اولین جهادی ها بطور علنی در لبنان ظاهر شدند. در نوامبر سال ۲۰۰۶ گروهی به نام «فتح الاسلام» در جریان یک کودتای بدون خونریزی اداره ی اردوگاه نهر البارد نزدیک تریپولی را به دست گرفت. جریان ظهور و سقوط فتح الاسلام، تحولات سیاسی ایدئولوژیک و تهدیدات امنیتی خاورمیانه یی را نشان می دهد که پس از اشغال نظامی عراق توسط آمریکا، ثبات خود را از دست داده است.

رهبر فتح الاسلام شخصی به نام شاکر الابسی یکی از کادر های الفتح بود که در سال ۱۹۸۳ از یاسر عرفات جدا شد و سازمان تندرو تر هوادار سوریه را به نام فتح الانتفاضه بنیاد نهاد که توسط ابو موسی و ابو خالد العمله رهبری می شد. الابسی پس از حمله ی آمریکا به عراق به آن کشور رفت و در آنجا به شبکه ی الزرقاوی پیوست و به جرم قتل یک دیپلومات آمریکایی در عمان به اعدام محکوم شد. الابسی به دنبال گرفتن کنترل اردوگاه نهر البارد اعلام کرد: «ما گروهی را بنیاد نهاده ایم متشکل از بهترین جوانان و کسانی که به اسلام و به حق مبارزه برای بازگشت به فلسطین اعتقاد دارند(۳).» الابسی در راه رسیدن به این اهداف از کمک های مالی، اسلحه ای، و داوطلبان جهادی یی که از سایر کشور های عربی می آمدند برخوردار می شد. با اینحال در عرض چند ماه به دلایلی که تاکنون نامعلوم مانده است میان آنان و ارتش لبنان برخورد نظامی پیش آمد. نتیجه ی نبرد های سنگین سه ماهه، خرابی اردوگاه محل سکونت سی هزار فلسطینی و مرگ شماری از سربازان لبنانی و جنگجویان جهادی بود.

دلایل فراوانی هست که نشان می دهد که به رغم برخورد نظامی ارتش و جهادی ها در لبنان در سال گذشته، نه تنها نفوذ آنها کم نشده بلکه افزایش نیز پیدا کرده است. یکی از دلایل این امر به تاریخ طولانی اردوگاه های فلسطینی مربوط است. از اولین سالهای دهه ی ۱۹۹۰ حضور سازمانهای مانوس فلسطینی از نظایر الفتح و جبهه آزادیبخش فلسطین در اردوگاههای لبنان رو به کاهش نهاده و همین امر به نزول شرایط اقتصادی-اجتماعی، خلاء امنیتی، و ظهور انبوهی از گروه های جهادی از جمله جُندالشام و اُثبات الانصار(۴) منجر شده است. دوازده اردوگاه موجود در لبنان بر اساس پیمان ۱۹۶۹ قاهره، خارج از دسترس نیروهای انتظامی قرار دارند. برخورد های میان گروه های جهادی یی که در بخش های شمالی اردوگاه عین الحلوه نزدیک شهر صیدا در جنوب لبنان موضع گرفته اند، اخیراً افزایش یافته و گزارش می رسد که تعداد داوطلبان خارجی در این اردوگاه بیشتر شده است (۵). تحولات اخیری که به دنبال برخورد های ماه مه ۲۰۰۸ لبنان میان طرفداران دولت (عموماً سُنی های هوادار جنبش المستقبل به رهبری حریری) و حزب الله صورت گرفته، اوضاع خطرناکی به دنبال آورده است. این برخوردها باعث تحرک توده های سُنی لبنان شد و پیروزی حزب الله و ورود میلیشیای آنها به محلات سُنی نشین بیروت از یکسو(۶)، و رهبری ناتوان سازمان حریری از سوی دیگر، به ناخشنودی های آنان دامن زد. خلاء ایجاد شده ی کنونی می تواند مورد بهره برداری رهبران سَلَفی و تقویت سازمانی آنها و حتی ارائه ی آلترناتبوی در رهبری منجر شود(۷). رشد بیسابقه ی جریان های جهادی سَلَفی بیش از هرجا در دومین شهر بزرگ لبنان یعنی تریپولی احساس می شد. نفوذ حریری در این شهر سابقه ی چندانی نداشت و این شهر در گذشته (در دهه های ۱۹۸۰ ) توسط یک گروه سَلَفی به رهبری شیخ سعید شعبان و حزب حرکت التوحید الاسلامی اداره شده بود. صفوف سازمانی طرفدار حریری وارد برخورد های میان محله های سُنی و علوی تریپولی نشدند و جوانان سُنی بطور خودجوش به خیابان ها ریختند. چنانچه جریان سیاسی حاضر و خلاء امنیتی در لبنان و یمن و نقاط دیگر تداوم پیدا کند بزودی همین جوانانی که اینگونه به خیابان ها می ریزند رهبران تازه و انگیزه بخشان و سازمان بندی خود را پیدا خواهند کرد.

جنگ با ترور؟

حتی اگر فرض را هم بر این بگذاریم که هدف آمریکا از حمله به عراق واقعاً سرکوب تروریسم گروه های جهادی بوده، و موقتاً از تردید های درست و آنچه که به عکس آن دلالت می کند صرفنظر کنیم، بازهم جنگ آمریکا نتیجه ی معکوس به بار آورده است. این جنگ یک نسل کامل از جوانان عرب را سیاسی و رادیکالیزه کرد و زمینه یی فراهم آورد که هزاران هزار از آنها در سخت ترین شرایط آموزشی تجربه اندوزی کنند. شمار افراد حاضر این جریان قابل مقایسه با افغان-عرب ها و نسل قدیم تر جهادی هایی است که القاعده را در میان خود پرورده بود. برداشت اینان از سیاست در رابطه ی تنگاتنگ با تجربه ی آنان از عراق است و عملیات وحشیانه و خشونت آمیز را نه تنها قابل توجیه بلکه با اهمیت ترین نمود عمل سیاسی تلقی می کنند. وزن یک نسل جوان خشمگین در لبنان و یمن و حتی الجزایر بر شانه ها احساس می شود و ما بزودی مظاهر آن را در سرمقاله ها و اخبار ملاحظه خواهیم کرد.