خطوط قرمز امنیتی در رژیم صهیونیستی
مروری بر جنگهای گذشته رژیم صهیونیستی و
حساسیتهای امنیتی ابراز شده ازسوی این رژیم، نشانگر خطوط قرمز امنیتی
متعددی است که عبور از آنها موجببرخورد جدی، تشدید خطر جنگ و نزدیک شدن به
آن اعلام شده که تحت عناوین زیرطبقهبندی شدهاست :
1ـ بههم خوردن موازنه نظامی در منطقه به
نفع اعراب (موازنه نظامی همیشه باید بهنفع رژیم صهیونیستی باشد); مانند
جنگ 1956 که در اثر خرید تجهیزات جدیدنظامی توسط ناصر از چکسلواکی به وجود
آمد و همچنین استقرار موشکهای سامـ 6 سوریه در کوهستان جنین لبنان که
موجب اقدام نظامی و بمباران هوایی رژیمصهیونیستی در 1981 شد.
2ـ اتحاد سیاسی ـ نظامی چند کشور عربی که به
مرحله اقدام نظامی نزدیک شده باشد;مانند جنگ 1967 که در اثر اتحاد مصر،
سوریه و اردن، و تصمیم جدی آنکشورها برای مقابله با رژیم صهیونیستی به
وجود آمد.
3ـ تهدید شدید اقتصادی از سوی اعراب که به
تنگناهای حاد امنیتی رژیمصهیونیستی منجر شود; مانند ملی کردن کانال سوئز و
بستن تنگه تیران بر رویکشتیرانی تجاری بازرگانی رژیم صهیونیستی توسط مصر
که به جنگ 1956انجامید و همچنین تحریمنفتی اعراب علیه غرب ورژیمصهیونیستی
که به جنگ1973 منجر شد.
4ـ تهدید امنیتی شدید نسبت به زندگی عادی
شهروندان رژیم صهیونیستی و اختلالدر روند جامعه; مانند انفجار اتوبوس در
جاده ساحلی توسط فدائیان فلسطینی کهمنجر به عملیات لیطانی در 1978 شد. همچنین
گلولهباران توپخانهای و موشکیساف در 82 که موجب جنگ لبنان گردید و
اقدامات چریکی و نظامی حزباللهلبنان که به ترتیب موجب عملیات پتسویه
حسابپ در جنوب لبنان در 1993 وعملیات خوشههای خشم (جنگ 16 روزه) در جنوب
لبنان و بقاع و بیروت در1996 گردید.
5ـ تهدید شدید سیاسی نسبت به اهداف و منافع
حیاتی رژیم صهیونیستی ; مانندعدم پذیرش گفت وگوهای یکجانبه صلح از سوی
لبنان و فشارها و عملیاتنظامی 1983 و 1986 رژیم صهیونیستی برعلیه لبنان و
همچنین عدم پذیرشنیروهای شورشی آنتوان لحد به عنوان نیروی نظامی در
ارتش لبنان که موجبعملیات انهدام تأسیسات زیربنایی بیروت توسط رژیم
صهیونیستی در 1999گردید. و یا حمله هوایی 8 فوریه 2000 رژیم صهیونیستی علیه
نیروگاههای برقلبنان که درپی ترور عقل هاشم، مرد شماره 2 ارتش آنتوان لحد
اتفاق افتاد.
6ـ تهدید موجودیت کشور و یهودیان; مانند جنگ
استقلال در 1948.
7ـ تهدید قسمتیاز خاک کشور، در سرزمینهای
اشغالی 1948 و 1967 ; مانند جنگ1973.
8ـ امکان دستیابی کشورهای عربی و ایران به
سلاحهای هستهای و کشتار جمعی;مانند بمباران نیروگاه هستهای اسیراک عراق
در 1981.
9ـ اعلان و ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی چه
در بخشی از سرزمین رژیمصهیونیستی و چه در همسایگی آن.
د : رژیم صهیونیستی چه سطحی از خشونت را بهکار
میگیرد؟
رژیم صهیونیستی چه سطحی از خشونت را به کار
میگیرد و چگونه از نیروی نظامیخود استفاده میکند؟ آیا دست به یک جنگ
گسترده خواهد زد و یا عملیات محدودی رابه اجرا درمیآورد؟ یک جنگ فرسایشی
درازمدت را سامان میدهد و یا به یک اقدامنظامی ضربهای روی میآورد؟
سطح اقدام به نوع نگاه تصمیمگیران به
امنیت ملی و درک آنان از تهدیدات وفرصتهای به وجود آمده برمیگردد.
هر کشور بسته به فهمی که از فضای امنیتی
خویش دارد و با تکیه بر توانمندیهایانسانی، اقتصادی و تکنولوژیک خویش، جنگ
آیندهای را که در آن درگیر میشود،ترسیم کرده و دکترین مقابله و سطح
درگیری خود را در آن مشخص میسازد. به سخندیگر دکترین مشخص میکند که یک
کشور در چه زمان، در کجا و در چه سطحی باید ازقدرت نظامی خود بهره جوید.
«سیاست خارجی در میان بافتی از آرا و افکار
سیاسی مربوط به امنیت ملی به وجودمیآید. سیاستهای امنیتی رژیم صهیونیستی
نیز موضوع نقدها و نظرات مختلف هردوجناح بازها و کبوترها است و بههیچوجه
نیز نمیتوان میان آرای افراطی و معتدلدر مورد مسائل امنیتی توازن به وجود
آورد. یعنی نمیتوان میان تمایل به زیادهروی دربهکارگیری نیروی نظامی و
تأکید به ملاحظات سیاسی این بهکارگیری تعادلی ایجاد کرد.همانگونه که این
موضوع در گذشته نیز وقتی نظام سیاسی در رژیم صهیونیستی از سویمرکزیتی
سیاسی رهبری میشد وجود داشت، مانند زمان لوی اشکول در سال 1967 وزمان
گلدامایر در سال 1973.» (دان هور و وتیز; 277)
تفکر امنیتی رژیم صهیونیستی در دهه آخر قرن
بیستم با توسعه مقاومت ملی واسلامی در لبنان و عقبنشینی ناگزیر او از جنوب
لبنان و نیز خیزش انتفاضه درسرزمینهای اشغالی وارد مرحله جدیدی شد.
گرچه با فروپاشی شوروی، تهدید نظامی متعارف
از سوی اعراب کاهش یافت ولیتهدید مردمی در اثر بینتیجه بودن مذاکرات صلح
قوت گرفت. انتفاضه اول در 1987 درسرزمینهای اشغالی 1967 (نوار غزه و کرانه
باختری) و انتفاضه دوم در 1999 و 2000در سرزمینهای اشغالی 1948 (بیتالمقدس)،
یکبار دیگر تفکر امنیتی رژیمصهیونیستی را به چالش جدیدی فراخواند. انتفاضه
اساسا یک مبارزه و نافرمانی مدنیبود و خشونت محدودی داشت و از سوی گروههای
اجتماعی مختلف حمایت میشد.این سطح از تهدید و خشونت، راهحلهای دیگری میطلبید
و یک ارتش تا دندان مسلح وآماده برای آرامسازی اوضاع، به کار نمیآمد،
خاصه انتفاضه دوم بیتالمقدس که درونکشور رژیم صهیونیستی رخ میداد و
برای اولین بار در تاریخ پیدایش رژیم صهیونیستی،تهدید را از بیرون به درون
آن کشور منتقل کرده بود. (ONeill; 511)
الزامات و محدودیتهای جنگی رژیم صهیونیستی
رژیم صهیونیستی در بهکارگیری خشونت در
بالاترین سطح خود (جنگ همهجانبه ودرازمدت) از تنگناهای فراوانی رنج میبرد
که تحت عنوان الزامات و محدودیتهایجنگی رژیم صهیونیستی از آن سخن خواهیم
گفت.
1ـ رژیم صهیونیستی کشور کوچکی است و خصوصیات
جغرافیایی آن برای دفاعمناسب نیست. تا قبل از سال 1967 هیچ نقطهای در
این کشور وجود نداشت که بیشاز 50 مایل از مرکز کشور فاصله داشته باشد (Creveld; 119).
به همین علت ارتش رژیمصهیونیستی همیشه به صورت آفندی عمل میکند
وجغرافیای کشور اجازه یک دفاعانعطافپذیر و قابل عقبنشینی را نمیدهد (صبری
جریس و احمد خلیفه، 1977، ص 277).
2ـ از نظر نیروی انسانی و ترکیب جمعیتی و
منابع اقتصادی، رژیم صهیونیستی نسبتبه اعراب توان کمتری دارد و نمیتواند
برای مدت زیادی به بسیج نظامی نیروهایخود دست بزند. همین تفاوت در نیروی
انسانی و منابع اقتصادی به طور نظری بهبعضی از کشورهای عربی اجازه میدهد
که استراتژی جنگ درازمدت را برگزینند.(همان، ص 289)
تلاشی که این کشور از جهت نیروی انسانی و
منابع اقتصادی در زمینه دفاعیانجام میدهد، حتی اگر کمکهای عظیم آمریکا را
طی دهه گذشته درنظر نگیریم،از هر کشور دیگری بیشتر است. حدود 4 درصد از
جمعیت رژیم صهیونیستی درمقایسه با 1 درصد در آمریکا و 1/4 درصد در شوروی،
همواره مشغول خدمتنظامی هستند. رژیم صهیونیستی با جمعیتی کمتر از 4 میلیون
نفر و تولید خالصملی کمتر از نیمی از تولید ناخالص پیشرفتهترین کشورهای
غربی، تعداد تانکهاییبرابر با تانکهای موجود انگلستان و فرانسه دارد.
در رژیم صهیونیستی حتی در زمان صلح نیز منابع
ملی تحت فشار هستند. ازسال 1974 به بعد هر سال حدود 35 درصد تولید ناخالص
ملی جهت دفاعمصرف شده، که به تورمی حدود صددرصد انجامیدهاست. خسارتهای
انسانی ازآن جهت که به مختل شدن و یا نابودی زندگی منجر میشود و یا بهسادگی
سبب ازدست رفتن مشاغل میشود نیز عظیم است. بهطور واضح در فشاری که ملتمیتواند
تحمل کند، محدودیتی وجود دارد، ولی نمیتوان محاسبهای عقلانیدرمورد نقطه
گسست برای همه زمانهای ممکن به دست داد (Creveld; 118).
3ـ نیاز به سرعت نیز، به علت کوچک بودن
زیربنای جمعیتی و اقتصادی رژیمصهیونیستی است. دوسوم از نیروهای دفاعی
رژیم صهیونیستی از نیروهای ذخیرهتشکیل میشوند. این بدان معنی است که
کشور در موقعیتی نیست که واردجنگهای طولانی شود. برای آن که بتوان در جنگ
مقاومت کرد باید اندازه آن نسبتاکوچک باشد و اگر به طور دقیق محدود نباشد،
نمیتوان آن را ادامه داد. از نیاز بهسرعت چند نتیجهگیری دیگر هم حاصل میشود.
وسوسه قوی و دائمی برایپیشدستی وجود دارد. این کار به سهم خود نیازمند یک
دکترین جنگی بسیارتهاجمی و متحرک هم در سطح عملیاتی و هم در سطح تاکتیکی
است، و ایندرحالی است که هدف استراتژیک رژیم صهیونیستی باید انهدام
نیروهای دشمندر میدان جنگ باشد و نه این که ساختار کشور خود را با فرسایش
روبهرو سازد.
4ـ امکان مداخله دولتهای بزرگ به طور منفرد و
یا جمعی برای توقف جنگ قبل ازاین که رژیم صهیونیستی بتواند به اهداف
محدود خود دست یابد و یا موفق بهشکست و هزیمت دشمن شود، همیشه وجود دارد.
از دیدگاه اورشلیم تمامیجهان کم و بیش علیه آن کشور اقدام میکنند. رژیم
صهیونیستی هیچگاه به عضویتیک بلوک یا ائتلاف بینالمللی درنیامدهاست.
دوستان رژیم صهیونیستی هرکه باشندهمیشه منافع خویش را در خاورمیانه دنبال
میکنند، منافعی که همیشه با منافع رژیمصهیونیستی مطابقت ندارد (Creveld; 118).
همانطور که تجربه به رژیم صهیونیستیثابت کردهاست کشورهای قدرتمند شکست
کامل و بیش از حد اعراب را تحملنخواهند کرد (Ibid.; 126). رژیم
صهیونیستی به سبب مداخله آمریکا و شوروی ازپیروزی کامل و تمامعیار در جبهه
جنگ کانال سوئز در سال 1956 محروم شد. طولدرگیری به هردو ابرقدرت زمان
کافی برای تأمل نسبت به واکنشهایشان را میدهد وآنها را توانا میسازد که
از عمل انجام شده سریع رژیم صهیونیستی جلوگیری کنند(ONeill; 517).
احتمال زیاد دخالت ابرقدرتها برای ممانعت از
ادامه اقدامات خصومتآمیز،رژیم صهیونیستی را وادار میکند که به تحقق قطعی
یک پیروزی نظامی در سطحعملیاتی بپردازد. دستاورد یک پیروزی نظامی قاطع و
روشن بهنحوی که هیچگونهامتیاز سیاسی برای دشمن در پایان جنگ نداشتهباشد،
با اقدام به هجوم نظامیممکن میشود. این اقدام به هجوم، همچنین با
طبیعت و ویژگی نیروی نظامی رژیمصهیونیستی هماهنگی دارد، چرا که این نیرو
به جای تکیه بر کمیت، به کیفیتمیپردازد و سعی دارد آن را به زبان
عملیاتی از طریق بهرهگیری از مزایای نسبینیروی انسانی و تکنولوژیک خود به
دست آورد (Creveld;
124).
5ـ ساختار نیرویی ارتش رژیم صهیونیستی را
نیروهای احتیاط تشکیل میدهند (70درصد)، و تنها 30 درصد آن به نیروهای ثابت
و دائمی و سربازان وظیفه اختصاصدارد. بنابراین توان نظامی رژیم صهیونیستی
در کاملترین شکل خود به طور اصلیبر دوش نیروهای احتیاط است که انتظار
دارند تنها بهطور موقت خدمت کنند.افزون بر این، صحنه جنگ بیش از چند ساعت
از منازل مسکونی آن فاصله ندارد(صبری جریس و احمد خلیفه; 288). این
الزامات در سطح استراتژی و سیاسی موجبمیشود که کشور با سرعت هرچه تمامتر
جنگها را از طریق اقدام تهاجمی در سطحعملیاتی به پایان برساند، و این که
رژیم صهیونیستی تاحد زیادی بر شأن فراگیرنیروهای احتیاط تکیه میکند، میطلبد
که در زمان صلح بهطور جدی به شیوههایزندگی اجتماعی خود بنا به دلایل
سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی بازگشت کند(همان; 287).
6ـ علاوه بر ضعف رژیم صهیونیستی در به دست
آوردن پیروزی کامل بر ارتشهایعرب، به سبب محدودیتهای بینالمللی و نیاز
غرب به نفت و جریان آن، وهمچنین فشار آمریکا برای پیشرفت مذاکرات صلح
خاورمیانه، نیروهای دفاعیرژیم صهیونیستی در صورت طولانی شدن جنگ، متحمل
تلفات سنگین خواهندشد که از نظر افکار عمومی خود غیرقابل پذیرش است.
محاصره بیروت در ژوئن و ژوئیه 1982 مجددا نشان
داد که جنگهای رژیمصهیونیستی باید کوتاه باشند تا مفید واقع شوند. بهطور
یقین این برداشت وجوددارد که این جنگها همچنین باید منافع بسیار محدودی
را نیز دربرداشتهباشند; لذانیاز به یک پیروزی نظامی و روشن به معنی آن
است که باید بهسرعت در خاکدشمن صورت گیرد.
7ـ ضرورت وارد ساختن ضربه غافلگیرکننده و فلجسازنده،
بهطورعمده بابهکارگیری نیروی هوایی میسر است. همچنین اصل انتقال نبرد
به سرزمین دشمندر سریعترین زمان ممکن همراه با از بین بردن توانمندی
نیروهای او از طریقبهکارگیری همین نیرو ممکن میشود. این اصول در جنگهای
1956 و 11967نتیجهبخش بود ولی به دلیل ملاحظات سیاسی در جنگ 1973 بهکار
نرفت. درجنگ 1982 نیز نیروهای رژیم صهیونیستی بهطور نسبی توانستند آن را
اجرا کنند(سیاست و حکومت رژیم صهیونیستی; 1377).
8ـ در رژیم صهیونیستی همیشه مناقشهای پیرامون
مدت زمان ضروری برای جنگهاوجود داشتهاست. در این میان حمله سینا نسبت به
جنگ شش روزه بیشتر موردبحث و مناقشه بودهاست و عملیات صلح برای الجلیل
نیز کمتر مورد مناقشه قرارگرفت تا این که این عملیات به اهدافی ورای هدف
بازدارندگی اعلام شدهاشکشیده شد (صبری جریس و احمد خلیفه; 273).
اما برای پاسخ نهایی به این که رژیم
صهیونیستی در چه سطحی از خشونت، دست بهآن میزند، باید متغیرهای زیر را
مورد بررسی قرار داد (پنج متغیر اول برای شناختتهدید، و هفت متغیر بعدی
برای پاسخ مناسب) :
1ـ سطح تهدید (متوجه امنیت اساسی است یا
امنیت جاری);
2ـ ماهیت تهدید (نظامی است یا سیاسی یا
اقتصادی یا امنیتی);
3ـ حجم تهدید (پرشدت است یا ضعیف);
4ـ عامل تهدید (فردی است یا جمعی). فردی نیز
آیا یک کشور است، یا یک سازماناست، یا مردم;
5ـ کانون تهدید (بیرونی است یا درونی);
6ـ هزینه اقدام (بالاست یا پایین);
7ـ حاکمیت سیاسی جامعه (با تندروهاست یا معتدلها);
8ـ چهرههای سیاسی حاکم (از محبوبیت مردمی
برخوردارند (کاریزما) و یاتکنوکرات و بوروکرات هستند);
9ـ شرایط جامعه (حاد و بحرانی است و یا آرام و
عادی);
10ـ هیأت دولت (بهصورت حزبی ویکدست تشکیلشده
ویا بهشکل ائتلافی است);
11ـ آمریکا (آیا موافق است یا مخالف);
12ـ شرایط منطقهای و جهانی (آیا آماده بهرهبرداری
است و فرصت مناسبی را بهوجود آورده یا خیر).
با توجه به دلایل فوق بهطور خلاصه میتوان
گفت: قبح بینالمللی جنگ، افکارعمومی حساس، شکافهای سیاسی عمیق، روند
مذاکرات صلح، استفاده ازتکنولوژیهای پیشرفته نظامی، پایینآمدن سطح تهدید
از امنیت اساسی به امنیت جاری،ترس از برانگیخته شدن افکار عمومی اعراب،
بالابودن هزینههای جنگی و ناکارآمدیآن، و توسل به شیوههای سیاسی و
دیپلماسی موجب شدهاست که رژیم صهیونیستی بهاقدامات محدود نظامی دست
بزند و از راهاندازی جنگهای متعارف و زمانبر، خوداریکند، و در این میان به
اقدامات نظامی محدود که توسط نیروی هوایی بهطور ضربتی وسریع انجام میگیرد،
روی آورد.
ملاحظات کلی و جمعبندی
در بخش آخر این مقاله لازم است به
توانمندیها و آسیبهای نظام تصمیمگیری امنیتی ـ دفاعی رژیم صهیونیستی به
صورت گذرا اشاره کرده و پاسخهای این نظام تصمیمگیریرا با نقاط ضعف خود
مورد بررسی قرار داد، و در نهایت نگاهی به ملاحظات امنیتی ایننظام تصمیمگیری
و نتیجهگیری از آن داشت و بررسی تفصیلی و موشکافانه آنها را بهفرصتی دیگر
موکول کرد.
توانمندیهای نظام تصمیمگیری رژیم صهیونیستی
در کنار محدودیتها و الزامات ذکر شده، رژیم
صهیونیستی از توانمندیهای نظامیخاصی برخوردار است که آنها را در طول زمان
و بر اثر تجارب جنگی فراوان به دستآوردهاست. این توانمندیها عبارتاند از
:
1ـ بلوغ جنگی و توان مدیریت بحران بهخاطر
جنگهای متعدد;
2ـ یک مکتب دفاعی بومی شده براساس
توانمندیهای درونی;
3ـ فرهنگ استراتژیکی ـ امنیتی بالای مسئولان
و نخبگان و مردم;
4ـ سلطه و هیمنه سیاستهای دفاعی ـ امنیتی بر
سایر سیاستها;
5ـ جایگاه مهم نظامیان در ساختار سیاسی و هرم
تصمیمگیری;
6ـ ارتش نیرومند و مجهز، آموزش دیده و پایکار;
7ـ توان تولید تجهیزات نظامی پیشرفته و
خودکفایی نسبی;
8ـ توان هستهای و ایجاد بازدارندگی استراتژیک;
9ـ تمرکز تصمیمگیری، خاصه در شرایط حساس و
اضطراری;
10ـ تعهدات استراتژیکی آمریکا و پشتگرمی
امنیتی رژیم صهیونیستی;
11ـ توانمندیهای بالای اطلاعاتی، دیپلماسی و
حقوقی.
آسیبهای نظام تصمیمگیری رژیم صهیونیستی
نظام تصمیمگیری رژیم صهیونیستی علاوه بر
توانمندیهای ویژه خویش، از آسیبهایمتعددی نیز رنج میبرد. پویایی محیط
امنیتی کشور، فهرست آسیبها را متحول ساختهولی در مجموع میتوان به ضعفهای
زیر اشاره داشت :
1ـ کاهش ضریب تهدیدات امنیتی و پایین آمدن
دغدغهها و نگرانیهای امنیتی;
2ـ فقدان شخصیتهای کاریزما و روی کار آمدن
چهرههای بوروکرات و تکنوکرات;
3ـ حضور و نفوذ آمریکا در اعمال سیاستهای خود بر
رژیم صهیونیستی (آمریکا برایرژیم صهیونیستی هم یک فرصت است (در سطح
استراتژیک) و هم یک تهدید(در سطح تاکتیک));
4ـ عدم یکپارچگی داخلی، وقوع شورشهای مردمی
و مخالفتهای مدنی خاصه ازسوی اعراب ساکن رژیم صهیونیستی;
5ـ افراط و تفریط در حوزه تلقیات امنیتی (عدم
تعادل امنیتی); حساسیتهای شدیدامنیتی از یکسو و کرختی و بیحسی امنیتی از
سوی دیگر.
6ـ عدم عمق استراتژیک و دفاعپذیر سرزمینی;
7ـ عدم توانمندی برای یک جنگ درازمدت و
فرسایشی;
8ـ ناتوانی برای مقابله مؤثر با شورشهای داخلی
(انتفاضه);
9ـ پیروزیهای با اکثریت ضعیف انتخاباتی و لزوم
ائتلافی بودن کابینهها خاصه درپست وزارت دفاع;
10ـ دورشدن سیستم نظامی از تجربه جنگهای
متعارف (آخرین جنگ حدود 20سال پیش اتفاق افتاده است);
11ـ تکیه بیش از اندازه سازمان ارتش به
نیروهای احتیاط (ذخیره).
پاسخ نظام تصمیمگیری به آسیبها
رژیم صهیونیستی توانسته است بعضی از آسیبهای
ساختاری و محتوایی نظامتصمیمگیری خویش را اصلاح کند ولی بعضی از نقاط ضعف
آن همچنان حل ناشدهباقی مانده است. باید توجه داشت که پاسخهای ساختاری
و عملکردی زیر در عین اینکه میتواند بعضی از نقاط ضعف آن سیستم را برطرف
کند، ولی در بطن خود مشکلاتجدیدی را میآفریند که محتاج بازنگری مجدد است
:
1ـ انتخابات مستقیم نخستوزیری توسط مردم و نه
از سوی نمایندگان مجلس;
2ـ تشکیل کابینه امنیتی با حضور تعداد محدودی
از وزرا و مسئولان امنیتی(آشپزخانه کابینه);
3ـ انتخاب راهکار اقدامات نظامی ضربهای به
جای جنگهای متعارف;
4ـ تمرکز تصمیمگیری در دست نخستوزیر در مواقع
اضطراری;
5ـ آمادگیهمیشگیسازماننظامی (چهسیستمثابتودائمیوچهسیستمذخیرهواحتیاط);
6ـ تکیهبر اکثریت بهجای تکیهبر اجماععمومی
درتصمیمگیریهایحساس هیأتدولت;
7ـ تکیه بر تکنولوژیهای پیشرفته نظامی و قدرت
هستهای;
8ـ تأسیس شورای عالی امنیت ملی از 1999 به
بعد;
9ـ یک سیستم کارآمد نیروهای احتیاط، و بسیج آن
در 72 ساعت.
نتیجهگیری
بنابراین پردازش، جمعبندی و تحلیل مباحث
مقاله را میتوان چنین آورد که ; رژیمصهیونیستی در شرایط زیر راحتتر و روانتر
به یک تصمیم جنگی میرسد :
1ـ سه ضلع مثلث امنیتی رژیم صهیونیستی همنظر
باشند (همگرایی). نخستوزیر،وزیر دفاع و رئیس ستاد مشترک;
2ـ هیأت دولت به صورت حزبی و یکدست، بدون
ائتلاف با احزاب رقیب تشکیلشدهباشد;
3ـ نخستوزیر و وزیر دفاع از سوابق نظامی و
تجارب جنگی موفق برخوردار باشند;
4ـ نخستوزیر از محبوبیت زیادی در جامعه
برخوردار باشد (کاریزما) و با آرایفراوان به پیروزی انتخاباتی رسیده باشد;
5ـ شرایط داخلی جامعه، بحرانی باشد;
6ـ ماهیت تهدید از صبغه نظامی برخوردار باشد;
7ـ افکار عمومی جامعه متمایل به جنگ باشد;
8ـ روند مذاکرات صلح مطابق دلخواه رژیم
صهیونیستی و خواستههای امنیتی آننباشد;
9ـ رژیمهای تندرو و افراطی در کشورهای عربی
روی کار آمده باشند;
10ـ خواستههای امنیتی تصمیمگیران از سقف به
سمت کف آنها متمایل باشد(حداقلها);
11ـ عملیات به صورت یک اقدام نظامی ضربهای
و یا حداکثر به صورت یک عملیاتمحدود نظامی باشد;
12ـ جنگ به صورت یک اقدام معقول اقتصادی و
مبتنی بر تحلیل هزینه ـ فایده باشد;
13ـ جنگ به صورت یک اقدام انتقامی و تدافعی،
و حداکثر یک اقدام پیشگیرانه وبازدارنده باشد;
14ـ یکفرصتداخلی، منطقهای، وجهانیمناسببرای
بهرهبرداری بهوجود آمدهباشد;
15ـ آمریکا با اقدام رژیم صهیونیستی مخالف
نباشد;
16ـ راههای سیاسی دیپلماتیک قبل از اتخاذ
آخرین راهحل (اقدام نظامی) پیمودهشدهباشد;
17ـ جنگی که مطابق با دکترین نظامی رژیم
صهیونیستی باشد، یعنی عوامل بایسته ومختصه آن، چنین ـ ضربه اول و جنگ
هجومی; در زمین دشمن ; رویارویی با اولیندشمن تهدیدآمیزتر; پیروی از رویکرد
غیرمستقیم; کوتاهمدت; با امکان دستیابیبه اهداف سیاسی قبل از مداخله
قدرتها; غافلگیرانه; سریع و ویرانکننده; ابتدانیروی هوایی، سپس تانکها و
در انتها نیروهای پیاده; احتمال صددرصد پیروزی;ابتکار عمل در تمام مراحل
عملیاتی; تلفات و ضایعات اندک انسانی و اقتصادی;اهداف از پیش تعیینشده و
روشن; دامنه آن قابل کنترل ـ در آن فراهم آید.
منابع فارسی
ـ حسینی، حسین (1372); سیاست دفاعی : چارچوبی
برای تحلیل; مجلهسیاست دفاعی; سال اول; شماره اول; ص 50.
ـ خوشوقت، محمدحسین (1375); تجزیه و تحلیل
تصمیمگیری در سیاستخارجی; تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، چاپ
اول.
ـ سریعالقلم، محمود (تابستان 1374); پتبیین
مبانی سیاست خارجی عراقپ;فصلنامه خاورمیانه; سال دوم; شماره 2; شماره
مسلسل 5.
ـ سیاست و حکومت رژیم صهیونیستی (1377); مؤسسه
مطالعات فلسطینی،ترجمه مرکز مطالعات و تحقیقات اندیشهسازان نور; چاپ اول;
انتشارات مرکزاسناد انقلاب اسلامی.
ـ ناصر هادیان (بهار 1374); پماهیت غیرمدنی
دولت اسرائیلپ; فصلنامه مطالعاتخاورمیانه; سال دوم; شماره 1.
المأخذ العربیه
ـ دان هور و وتیز (1988). پحرب اسرائیل فی
لبنان: نمازج جدیده من التفکرالاستراتیجی و العلاقات المدینه ـ العسکریهپ.
فی، المجتمع الاسرائیلی و مؤسسهالعسکریه. ترجمه اللواء ماجد سعید. دمشق:
الطبعه الاولی، دارطلاس للدراسات والترجمه و النشر.
ـ صبری جریس و احمد خلیفه (1977). دلیل
اسرائیل العام.. مؤسسه الدراساتالفلسطینیه. الطبعه الثالثه. بیروت.
ـ جاد، عماد (1991). پالعسکریون و النظام
السیاسی الاسرائیلپ. الفکرالاستراتیجی العربی. شماره 38.
English
Reference
- ONeill، Bard E. (1989). "Israel"، in، Douglas J. Murray and Paul Viotti، eds.،"The Defense Policies of Nations، 2nd، ed.، (Baltimore
: The Johns HopkinsUniversity Press، 1989).
- Van Creveld، Martin. "The Making of Israels
Security"، in، Edward Luttwak،"Defense
Planning in Less Industrialized، The Middle East and South Asia"،Edited by
Stephanie G. Numan (Toronto : Lexington Books، 1984).
- Van Creveld، Martin. "The Defense Planning in Israel"، Edward
Luttwak.