انرژی در خطر


همانگونه که (آیت الله) علی خامنه ای تهدید کرد، ایران می تواند در جریان آزاد نفت از خلیج فارس دخالت کند. بهترین حالت چنین مداخله ای این است که ایران برای مدتی صادرات نفت خود را قطع کند که می تواند سبب کاهش نفت و افزایش قیمت آن شود. زیرا در حال حاضر ظرفیت اضافی برای تکمیل توقف صادرات در ایران وجود ندارد. ایران همچنین می تواند مانع تلاش های سایر کشورها برای صدور نفت یا مانع کشتی های جنگی آمریکا و متحدانش که در تلاش برای جلوگیری از چنین تهدیدی هستند، خواه از طریق اقدام نظامی مستقیم در دریا یا از طریق خرابکاری در ساحل، گردد.

چنین کارشکنی هایی به دلیل محدودیت مسیرهای صادراتی جایگزین اثر شدیدی بر بازار جهانی دارد.. تحت این شرایط، تولید اضافی سایر تولیدکنندگان برای جبران کسری و مسیر دیگر صادرات به جز تنگه هرمز ضروری است.


نیروی نظامی کافی برای حفاظت از منافع اقتصاد جهانی همچین یک ضرورت محسوب می شود. افزون بر این، ایران به نحو فعالی به دنبال توافقات همکاری انرژی با مشتریان گاز و نفت بویژه همسایگان خود است. این توافقات برای تضعیف وحدت دیپلماتیک در مقابل رفتار ایران، کمتر موثر ساختن تحریم ها و دشوار ساختن تحمیل تحریم اقتصادی طراحی شده اند. کشورهایی که با ایران تجارت می کنند هم خریداران نفت و گاز و هم تامین کنندگان، باید از دشواری های تجارت خود و این حقیقت که این حوزه یک حوزه مناسب برای تحریم یا فشار مالی تلقی می گردد، آگاه باشند.

در این منطقه، ظرفیت تولید اضافی و مسیر لوله جایگزین و افزایش ظرفیت خطوط لوله موجود باید اولویت سیاسی فوری باشد. هرچند که موقعیت تولیدکنندگان نفت امروز در قیاس با بیست سال پیش ضعیف تر است. توانایی منطقه برای رقابت با نیروی نظامی ایران بویژه به دلیل ترجیح ایران برای مبادرت به جنگ نامتقارن- استفاده از قایقهای کوچک و نظیر آن که مقابله با آنها دشوار می باشد یک نگرانی مداوم است.

به همین منظور نیازهای امنیتی در تاسیسات نفتی و گازی بی شمار و همچنین نیروگاهها، تاسیسات آب شیرین کن و تاسیسات نظامی که ممکن است مورد هدف قرار گیرند باید مرتفع گردد. با وجود اقداماتی که در این خصوص بویژه به دلیل تهدیدهای تحمیل شده بوسیله القاعده صورت گرفت، بسیاری از این تاسیسات آسیب پذیر باقی مانده اند. جامعه جهانی برای اطمینان از اینکه انبارها و ذخایر کافی نفت و محصولات تصفیه شده محفوظ بمانند نیاز به اقدام جمعی دارند.

گرچه ایالات متحده آمریکا و اروپا سیاست توسعه یافته ای برای ذخایر تجاری و رسمی دارند، اما دیگر کشورها بویژه هند و چین باید اقدامات بیشتری در این خصوص انجام دهند. تمایل به کار کردن جهت اطمینان یافتن از مسیر امن بین المللی باید بهتر از گذشته شود. در گذشته، تمایل برای پذیرش مسئولیت نهایی تامین بیمه خطرات یک سیاست سازنده بود. این سیاست دوباره باید به کار گرفته شود.

امکان تحریم های بیشتر

فشارهای بین المللی بر ایران برای تغییر رفتارهای منطقه ای آن بر روی تحریم های مالی و اقتصادی متمرکز است. اما می تواند اقدامات بیشتری در این خصوص صورت گیرد. ایران زیر فشار یک جمعیت زیاد و یک اقتصاد ناکارا است که آسیب هایی را بویژه در حوزه انرژی ایجاد کرده است. با 8/3 میلیون بشکه در روز، تولید نفت کمتر از دو سوم آن چیزی است که قبل از انقلاب اسلامی در سال 1979 که جمعیت آن نصف جمعیت 66 میلیونی کنونی آن بود، تولید می شد.

در این بین، مصرف داخلی بیش از 6/1 میلیون بشکه در روز بود که عمدتاً به خاطر یک رشته از سوبسیدهایی بود که در رابطه با اجناس از جمله بنزین داده می شد. افزایش مصرف و فقدان پالایشگاههای داخلی سبب شد که علیرغم ثروت ملی عظیم نفت، سهمیه بندی بنزین در سال 2006 به اجرا گذاشته شود. این شرایط فضایی را برای تحریمهای بین المللی بیشتر، از جمله جلوگیری از سرمایه گذاری خارجی و واردات بنزین فراهم می سازد. بدون سرمایه گذاری برای حفظ حوزه های نفتی خود، وزیر نفت ایران گفت که تولید نفت به میزان 500 هزار بشکه در روز کاهش خواهد یافت. تولید گاز، به جای این که صادر شود عمدتا برای حمایت از نرخ های جبرانی یا نرخ های سوبسیددار برای خانواده های داخلی، مجدداً در حوزه های نفتی تزریق می شود.

استفاده از سیستم های قدیمی توزیع سبب می شود در زمستان که مصرف افزایش می یابد صادرات کم شود و این امر به اندازه کافی سبب ناراحتی مشتریان خارجی می گردد. اگر قیمتهای نفت در نخستین سال های این هزاره در بشکه ای 20 تا 40 دلار باقی می ماند موقعیت اقتصادی ایران ممکن بود سبب تغییرات سیاسی شود. افزایش مداوم قیمت نفت، که به بشکه ای 100 دلار در سال 2008 رسیده است، موقعیت تهران را تقویت کرده است. بین سالهای 2003 تا 2006 عواید سالانه به سه برابر یعنی 75 میلیارد دلار رسیده است. پیش بینی کسری بالقوه نفت در آینده و همچنین افزایش تقاضای بین المللی به سبب رشد اقتصادی هند و چین، علیرغم افت اقتصادهای پیشرفته مانند آمریکا، قیمت نفت را بالا نگه داشته است.

نفت خلیج فارس احتمالا حیاتی باقی خواهد ماند

گزینه های سیاسی مانند افزایش ظرفیت یدکی و توسعه مسیرهای صادرات جایگزین در طولانی مدت باید پذیرفته شود. آژانس بین المللی انرژی موسوم به (آی.ای.ای) پیش بینی کرده است که جهان هرچه بیشتر به انرژی خاورمیانه وابسته خواهد شد. در گزارش موسوم به چشم انداز انرژی جهان، این آژانس برآورد کرد که 16 درصد از نفت مورد تقاضای جهان طی سال 2006 از تنگه هرمز عبور کرده است. این سناریو پیش بینی کرده است که در سال 2030 این نسبت به دو برابر یعنی 5/30 درصد خواهد رسید.

سوخت های جایگزین و اقدامات و حرکات مرتبط دیگر به سوی استقلال بیشتر انرژی تاثیر کمی برای آمریکا (که بر اساس وابستگی کمتر به واردات نفت تعریف شده است) خواهد داشت مگر آن که پیشرفتهای تکنولوژیکی غیر منتظره ای حادث شوند. (آژانس بین المللی انرژی در سال 2007 پیش بینی کرده است که تولید سوخت های مایعی چون بیوسوختها، 9 درصد سوختهای مایع در سال 2030 را شامل می شوند).

ایفای نقش رهبری حیاتی توسط آمریکا در حفظ و تقویت اقتصاد بین المللی جهت تضمین عبور این انرژی از خلیج فارس برای آینده قابل پیش بینی ضروری است. برای رفع نگرانی از تنگه هرمز، مسیرهای خطوط لوله جایگزین یک نیاز ضروری است. گامهای برداشته شده اکنون، مشکلات بالقوه آینده و سیاستهای دولت ایران را تعدیل خواهد کرد.

ایران از نظر تاریخی غول منطقه است اما امروز با عراق، مهد تمدن های قدیمی بین النهرین و عربستان سعودی، مهد مکانهای مقدس مکه و مدینه، برای تفوق منطقه ای در رقابت است.

نقش خلیج فارس در تامین انرژی

خلیج فارس به تنهایی مهمترین منبع نفت برای اقتصاد جهان است و از سال 1970، وقتی آمریکای شمالی بر تمام تولیدات منطقه مستولی شد، اهمیت آن افزایش یافته است. در سال 2006 کشورهای منطقه (بحرین، ایران، عراق، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی، امارات عربی متحده) 28 درصد از کل نفت جهان را تولید کردند و در عین حال 55 درصد از ذخایر نفت خام جهان را در اختیار دارند. پیش بینی اخیر برای انرژی با بیش از 30 درصد از نفت مورد تقاضای جهان که از تنگه هرمز تا سال 2030 می گذرد، بر اهمیت نفت خلیج فارس افزوده است.

گاز طبیعی نیز یکی از صادرات مهم خلیج فارس است که اهمیت آن رو به افزایش است. ایران خود به تنهایی دومین ذخایر بزرگ گاز جهان (5/15 درصد از مجموع گاز جهان. روسیه با 3/26 درصد بزرگترین ذخیره جهان را داراست.) را در اختیار دارد. اما صادرات ایران عمدتا از طریق خطوط لوله به طرف شمال به ارمنستان فرستاده می شود. ایران قصد دارد از ذخایر موجود در آبهای ساحلی خلیج فارس برای مصارف داخلی و برای تزریق مجدد به حوزه های نفتی استفاده کند. در این صورت نفت بیشتری می تواند استخراج و صادر شود. قطر، عربستان سعودی و امارات عربی متحده دارای ذخایر فوق العاده گاز( به ترتیب، 14 درصد، 9/3 درص، 3/3 درصد از مجموع ذخایر جهان) هستند. افزون بر این، قطر و امارات عربی متحده زیربناهای عظیمی ایجاد کرده اند تا خود را به صادرکنندگان مهم گاز در شکل گاز مایع طبیعی (ال.ان.جی) تبدیل کنند.

هر روز 5/3 میلیون متر مکعب گاز طبیعی از تنگه هرمز بوسیله کشتی های حمل گاز مایع به آسیا، اروپا و آمریکای شمالی ارسال می شود. در خارج از تنگه هرمز تنها عمان است که ذخایر گاز طبیعی داشته و یکی از صادرکنندگان مهم گاز مایع طبیعی است.

آسیب پذیری تنگه هرمز

قسمت عمده نفتی که از کشورهای حاشیه خلیج فارس صادر می شود از تنگه هرمز که خلیج عمان و دریای عرب را به هم متصل می کند و تحت تسلط و کنترل ایران قرار دارد عبور می کند. وزارت انرژی آمریکا برآورد کرده است 5/16 تا 17 میلیون بشکه ای که هر روز از تنگه هرمز عبور می کند، حدود 20 درصد از کل نفت مورد تقاضای جهان و 40 درصد از مجموع نفت تجارت شده دریایی است. هرگونه اختلالی در این جریان، سبب ایجاد اختلالات عمده در تامین نفت می شود.

نفتی که از این تنگه عبور می کند، که کم عرض ترین نقطه آن 34 مایل است، اصولا به مقصد ژاپن و سایر کشورهای آسیایی و همچنین آمریکا و اروپای غربی ارسال می شود. در واقع، سه چهارم نفت وارداتی ژاپن از این تنگه عبور می کند. اکثر صادرات نفت خام توسط کشتی های بزرگ نفتکش صادر می گردد که می تواند دو میلیون بشکه نفت خام را حمل کنند.

کشتی های بزرگ نفتکش برای ورود به خلیج فارس از یک کانال به عرض دو مایل به طرف شمال استفاده می کنند که از یک کانال مشابه با عرض دو مایل جدا شده است. ورودی خلیج فارس یعنی هم کانال های به طرف داخل و هم کانالهای به طرف خارج در آبهای سرزمینی عمان قرار دارند. در داخل خلیج فارس، خطوط کشتیرانی وارد آبهایی می شود که ایران ادعای مالکیت بر آنها را دارد. یعنی شمال و جنوب جزایر تنب بزرگ و کوچک که موضوع مناقشه با راس الخیمه از دوران حکومت شاه بوده است.

تهدید نظامی ایران

رهبران ایران آشکارا تهدید علیه کشتیرانی در خلیج فارس را مطرح کرده اند. سرلشکر یحیی رحیم صفوی، فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی یک سخنرانی در 25 آگوست 2007 گفت: «سیستم های موشک زمین به دریای ما اکنون می تواند به طول و عرض خلیج فارس و دریای عمان برسد. هیچ کشتی یا قایقی بدون این که زیر یک رشته موشکهای زمین به دریای ما قرار گیرد نمی تواند از خلیج فارس عبور کند.»

در 4 ژوئن 2006، در حالیکه نگرانی آمریکا از بابت برنامه هسته ای ایران افزایش یافت، رهبر عالیقدر ایران (آیت الله) علی خامنه ای این فشارها را به مقابله به مثل علیه صادرات انرژی متصل کرد و گفت: «اگر آمریکا حرکت اشتباهی علیه ایران انجام دهد انتقال انرژی به طور جدی با خطر مواجه خواهد شد و آمریکا قادر به تامین انرژی از منطقه نخواهد بود.»

طی جنگ 1988-1980 ایران و عراق، هر دو کشور عبور نفت از خلیج فارس را تهدید کردند. نیروهای ایرانی ترمینال بارگیری ساحلی عراق را در راس خلیج فارس منهدم کردند. هواپیماهای عراقی نیز تاسیسات بارگیری جزیره خارک و کشتی های در حال بارگیری را هدف قرار دادند. هنگامی که ایران تاسیسات بیشتری را به سمت پایین خلیج فارس یعنی جزایر لاوان و سیری توسعه داد، عراق آنها را نیز مورد هدف قرار داد.

سایر کشورهای خلیج فارس و جوامع بین المللی، به سرعت به این معرکه کشیده شدند. ایران در مقابله به مثل به این حملات، به یک کشتی کویتی در نزدیکی بحرین در ماه می 1984 و سه روز بعد به یک کشتی عربستانی که در آبهای سعودی بود حمله کرد.

در نوامبر 1986 کویت تقاضای رسمی خود از قدرتهای خارجی برای حفظ کشتی های خود را مطرح ساخت. در مارس 1987 ایالات متحده آمریکا به منظور حفاظت از کشتی ها پیشنهاد داد که پرچم آمریکا را بر فراز کشتی های خود برافراشته سازند. بر اساس قوانین بین المللی حمله به چنین کشتی هایی به عنوان حمله به آمریکا تلقی خواهد شد و به نیروهای آمریکایی اجازه مقابله به مثل داده می شود. در اکتبر 1987 ایالات متحده بعد از آن که کشتی کویتی که پرچم آمریکا را برافراشته بود و مورد حمله قرار گرفت به سکوی نفتی ایران حمله کرد.

در آوریل 1988، ناو محافظ یو.اس.اس ساموئل بی.رابرتز، با یک مین ایرانی برخورد کرد و به شدت آسیب دید. در مقابله به مثل با آن، نیروهای آمریکایی با عملیات موسوم به«آخوندک» که بزرگترین عملیات دریایی از زمان جنگ جهانی دوم محسوب می شد، پاسخ دادند. دو سکوی نفتی ایران که از آنها برای انجام عملیات نظامی استفاده می شد، همراه با دو کشتی ایرانی و شش ناوچه توپدار ایرانی منهدم شدند. (عراق نیز به میزان تلفات و خسارات آمریکا کمک کرد. یک موشک اگزوست از یک جنگنده بمب افکن عراقی شلیک و به یدک کش یو.اس.اس استارک در می 1987 برخورد کرد که طی آن 37 نیروی آمریکایی کشته و 21 تن دیگر مجروح شدند.)

نگرانی از بابت حمله ایران به کشتی ها در اوایل 2008 افزایش یافت و آن هنگامی بود که پنتاگون اعلام کرد که در 6 ژانویه، پنج قایق موتوری بزرگ، به سرعت حدود نیم ساعت اطراف سه کشتی آمریکایی بعد از آنکه آنها وارد آبهای خلیج فارس شدند، دور زدند. در یک نقطه، شیئی، ظاهرا یک جعبه، در مسیر یکی از کشتی ها انداخته شد. طی این رویداد یک هشدار رادیویی که از یک منبع ناشناخته پخش می شد اعلام کرد که کشتی آمریکایی منفجر خواهد شد. بعد از حادثه 6 ژانویه، مقامات آمریکا حوادث اخیر را گزارش دادند. در تاریخ 19 دسامبر 2007، یک کشتی بارانداز «وید بی آیلند» بعد از آن که قایقهای کوچک ایرانی به سرعت به آن نزدیک شدند، یک گلوله اخطار را شلیک کرد.

سه روز بعد به یدک کش «یو.اس.اس کار» که سوت کشتی را برای متقاعد کردن سه قایق کوچک ایرانی که دوتا از آنها مسلح بودند را به صدا درآورد، هشدار داده شد که منفجر خواهد شد.

حادثه دیگری در 10 آوریل 2008 هنگامی که یو.اس.اس تایفون، قایق گشت زنی ساحلی، که از مرکز به قسمت شمالی خلیج فارس در حال حرکت بود، رخ داد. این حادثه در اوایل تاریکی شب توسط قایقهای تندرو که پاسخی به کانالهای ارتباطی رادیویی نداند، رخ داد. آنها زمانی متوقف شدند که تایفون یک منور را پرتاب کرد. تهران هرگونه رویارویی را رد کرد.

در 25 آوریل، «وسترن ونچر» یک کشتی غیر نظامی که محموله نظامی برای نیروهای آمریکایی به کویت می برد، چند گلوله هشدار را برای دو قایق کوچک که به آبهای بین المللی خلیج مرکزی نزدیک می شدند، شلیک کرد.

حوادث دیگری نیز در بالای خلیج فارس نزدیک آبهای شط العرب، محل تلاقی روهای دجله و فرات، که مرز آبی میان ایران و عراق را شکل می دهند، رخ داد. در اقدامی که سبب آشفتگی دیپلماتیک تهران با لندن گردید، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در مارس 2007 پرسنل نیروی دریایی انگلیس را توقیف کردند. ایران اعلام کرد که کشتی های انگلیسی وارد آبهای ایران شده بودند. متعاقب آن لندن اعلام کرد که این آبها مورد مناقشه بودند اما نیروهای ائتلاف تحت رهبری آمریکا بدون اطلاع ایران مرز دریایی را در این آبها تعیین کردند.

نیروهای انگلیسی، ملوانان و تفنگداران، که از جمله شامل یک زن انگلیسی می شد، قبل از آزادی به تهران منتقل شدند. در ژوئن 2004 نیز هشت تن از نیروهای انگلیسی توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شط العرب دستگیر شدند.

توان نظامی ایران

تخمین زده می شود که نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شامل 20 هزار نفر و از جمله پنج هزار تفنگدار دریایی باشد. وظیفه آن دفاع ساحلی است. جدا از 50 قایق گشت زنی، تعداد 10 مورد از آنها از نوع هودونگ چینی است که می توانند موشکهای تاکتیکی زمین به زمین سی-802 ساخت چین را که بردی معادل 75 مایل دارند را حمل کنند. چهل تای دیگر، قایقهای سریع ساخت سوئد هستند که توانایی حمله موشکهای ضد تانک، تفنگ های بدون لگد، و مسلسل را دارند. برخی از آنها ساخت ایران، مبتنی بر بدنه ای از طرح اف.بی ایتالیا، یک تولید کننده معروف قایقهای مسابقه ای است که قایق گشت زنی لورویرو را همراه با اسلکت و طرحهای آن با اجازه رسمی دولت فروخت. سایر زرادخانه های موشکی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای انجام عملیات از تاسیسات ساحلی از نوع «ایچ وای-2» زمین به زمین ساخت چین با بردی معادل 25 مایل هستند. ایران این نوع موشک را طی جنگ ایران عراق 1980-1988 به خاک کویت شلیک کرده بود.

نیروی دریایی ایران بر اساس ساختار جداگانه ای از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عمل می کند گرچه این شرایط با تسلط بیشتر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تغییر خواهد کرد.

با 18 هزار پرسنل، 2600 تفنگدار دریایی و یک نیروی هوا-دریا متشکل از 2600 نفر، این نیروی دریایی از نظر تعداد بزرگتر از نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. این نیروی دریایی دارای شش زیردریایی است که سه نوع از آن قابلیت عملیات ارسال ابزار و وسایل برای غواصان را دارند. این نیروی دریایی دارای سه یدک کش است که در اصل انگلیسی است و دو ناو جنگی تندرو دارد که در اصل آمریکایی است.

140 قایق گشت زنی و رزمی و ساحلی دارد که از جمله شامل«کاتاماران» چینی پرسرعت می باشد. در آبهای خلیج فارس، چهار کشتی مین روب و 13 کشتی آبی-خاکی که سه نوع از آن قابلیت مین گذاری دارند، را در اختیار دارد.

تیپ هوا-دریا شامل سه هواپیمای گشت زنی دریایی اوریون پی-3 است که در اصل توسط ایالات متحده تهیه شدند و سه بالگرد دریایی است که می توانند برای مین گذاری و اقدامات پیشگیرانه مورد استفاده قرار گیرند.

نیروی دریایی ایران دارای پایگاههایی در بندرعباس، بوشهر، جزیره خارک، بندر خمینی، بندر ماهشهر، و خارج از تنگه هرمز- در چاه بهار است. پایگاههای نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بندرعباس، خرمشهر، جزیره لارک، ابوموسی، الفارسیه و سیری و سکوی نفتی حلول واقع است.

مقامات دفاعی آمریکا معتقدند که اگر ایران اراده کند می تواند تنگه هرمز را ببندد. در جلسه اظهاریه سنا در فوریه 2005، دریاسالار لاول ای جاکوبی از آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا گفت: «ارزیابی ما این است که ایران برای مدت کوتاهی می تواند تنگه هرمز را ببندد، به یک استراتژی چند لایه تکیه کند و عمدتاً از نیروهای دریایی، هوایی و تا حدودی زمینی استفاده کند. ایران از کره شمالی اژدر و قایقهای تندرو مسلح و زیردریایی کوچک خریداری و از این طریق امکانات خود را بهبود بخشیده است.» در جلسه اظهاریه بعدی وی گفت: «نیروی دریایی ایران می تواند با استقرار یک نیروی چند لایه از زیردریایی های دیزلی کیلو، قایقهای گشتی مجهز به موشک، مینهای دریایی و موشکهای ضد کشتی دریایی و مستقر در ساحل برای مدتی در جریان نفت خلیج فارس توقف ایجاد کند.»

ایران خود را قدرت مسلط طبیعی در خلیج فارس تلقی می کند و از هر نیروی نظامی غیر از کشورهای خلیج فارس متنفر است. این دیدگاه حملات مکرر سپاه پاسداران انقلاب علیه نیروی دریایی آمریکا را در اواخر سال 2007 و اوایل سال 2008 را توضیح می دهد. این دیدگاه همچنین در واکنش ایرانیان به خبر 2008 مبنی بر اینکه فرانسه در حال ساخت یک پایگاه دریایی در امارات عربی متحده است منعکس شده است. محمدعلی حسینی سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفت: «ما مخالف هرگونه افزایش نیروی نظامی خارجی در منطقه خلیج فارس هستیم. ما معتقدیم که چنین نیروهایی برای صلح و امنیت منطقه خوب نیستند بلکه در عوض عاملی برای کمک به ناامنی در منطقه می باشند.»

اظهارات مشابهی توسط حسین امیرعبدالهیان سفیر ایران در بحرین در سال 2007 مطرح شد. وی گفت: «شرایط منطقه در حال حاضر به سبب حضور نیروهای خارجی بسیار حساس و شکننده است. قدرتهای متکبر قصد تسلط بر امنیت، منابع انرژی و بازارهای منطقه را دارند.» وی افزود: «ایران تاکید کرده است که امنیت منطقه باید با کمک همه کشورهای منطقه تامین شود.» این فرمول شامل نیروهای فرامنطقه ای نمی شود. مهمتر از همه این که بحرین مقر فرماندهی ناوگان پنجم دریایی آمریکاست. مقامات ایرانی خواستار خروج نیروهای آمریکایی و انگلیسی از عراق و منطقه شده اند و استدلال کرده اند که حضور آنان این شرایط را پیچیده و دشوارتر کرده و سبب ناامنی بیشتر شده است.

محمود احمدی نژاد به هنگام بازدید از بغداد در مارس 2008 که برای اولین بار توسط یکی از رهبران ایران از زمان انقلاب اسلامی 1979 صورت می گرفت، گفت که حضور نیروهای خارجی در عراق، تحقیر و اهانت به منطقه است. وی گفت: «قدرتهای بزرگ نباید در امور منطقه دخالت کنند. بدون حضور نیروهای خارجی منطقه در صلح و برادری زندگی خواهد کرد.»

سایر کارتهای انرژی ایران

علاوه بر تهدیدات نظامی مستقیم ایران می تواند اقدامات ذیل را انجام دهد:

- کاهش یا توقف صادرات نفت خود به عنوان پیامد یک اقدام نظامی یا به عنوان سیاست رسمی برای اعتراض به آمریکا یا اقدام بین المللی گسترده تر.

- حمایت از خرابکاری علیه تاسیسات نفتی در سایر تولید کنندگان نفت خلیج فارس و رد هرگونه مسئولیت برای انجام چنین اقداماتی

- استفاده از اهرم های تجاری یا دیپلماتیک خود برای آسیب رساندن به جریان انرژی از کشورهای همسایه.

قطع صادرات ایران

ایران یکی از صادر کنندگان مهم است اما اقتصاد نسبتاً ضعیف آن به این معناست که هرگونه کاهش خودخواسته یا توقف کامل صادرات خود، خطرات اقتصادی و پیامدهای سیاسی داخلی را در پی خواهد داشت. ایران ممکن است امیدوار باشد که متوقف کردن صادرات خود یعنی حذف نقش 5/2 میلیون بشکه در روز در تامین انرژی جهان سبب بحران بین المللی نسبت به آنچه که آن می تواند از طریق دیپلماتیک بدست آورد، گردد. دیگر کشورها نیز تلاش می کنند از این تاکتیک پیروی کنند. هنگامی که صدام حسین رهبر عراق بود و در حالیکه تحریمهای سازمان ملل نیز جاری بود، وی از صادرات نفت در اعتراض به چند مورد، از جمله اقدامات اسرائیل علیه فلسطین، خودداری کرده بود. در آن موقع، سایر تولیدکنندگان کسری تامین نفت جهان را با تاثیر اندک بر قیمت نفت جهان جبران کردند. یک نمونه کلاسیک از این تاکتیک تصمیم سال 1973 اعضای اوپک برای عدم ارسال نفت به ایالات متحده در اعتراض به حمایت واشنگتن از اسرائیل در جنگ اکتبر 1973 بود. ایران، که در آن زمان تحت حاکمیت شاه قرار داشت، در این تحریم شرکت نکرد. در هرگونه اختلال برای روند صادرات نفت، افزایش تولید عربستان سعودی از نظر تئوریکی می تواند صادرات ایران را پوشش دهد.

ظرفیتهای تولید استفاده نشده عربستان سعودی به اقتصاد جهانی، در پی اختلالات ناشی از انقلاب 1979 ایران، کمک کرد. هر چند که قیمت نفت بسیار افزایش یافت. استفاده از چنین تاکتیکی می تواند برای صنعت نفت ایران که طی 30 سال گذشته از شوکهای متعدد آسیب دیده، ویرانگر باشد. تحت حکومت شاه، تولید نفت ایران به شش میلیون بشکه در روز رسید اما طی انقلاب اسلامی به شدت کاهش یافت و به یک میلیون بشکه در روز رسید. این شرایط بتدریج بهبود یافت اما طی جنگ 1980-1988 ایران و عراق، در همان 2 میلیون بشکه در روز باقی ماند.

از آن زمان به بعد تولید نفت ایران به چهار میلیون بشکه در روز رسید و ایران را دومین تولید کننده بزرگ نفت در اوپک تبدیل کرد.( ایران همچنین دومین صادر کننده بزرگ نفت درست قبل از امارات عربی متحده که از مجموعه تولیدات کمی برخوردار است اما بسیار کم، نفت را به مصرف داخلی می رساند، است.) در فوریه 2008، حسین نوذری وزیر نفت ایران گفت، استخراج نفت به 184/4 میلیون بشکه در روز، بالاترین سطح از سال 1979، رسیده است. سه ماه قبل در نوامبر 2007، نوذری گفته بود که تولیدات ما می تواند به 5/4 میلیون بشکه در روز طی دو سال آینده برسد اما 15 میلیارد دلار برای توسعه پروژه های جدید نیاز است. در ژوئن 2007، یکی از مقامات شرکت ملی نفت ایران گفت که حوزه های نفتی ایران دست کم نیازمند 100 میلیارد دلار سرمایه گذاری شرکتهای بین المللی طی دهه آینده برای افزایش تولید تا سقف یک میلیون بشکه در روز و رساندن آن به 5 میلیون بشکه در روز رسید. رویترز به نقل از عبدالمحمد دلپریش مدیر تولید ایران گفت که این یک «ارزیابی محافظه کارانه» است و سرمایه گذاری داخلی تنها یک چهارم از نیازهای ایران برآورده خواهد ساخت.

با این وجود، افزایش تولید، حتمی و مسلم نیست. حوزه های نفتی ایران، همانند حوزه های نفتی در نقاط دیگر، نیازمند نگهداری و سرمایه گذاری برای حفظ مقدار تولید است. در سال 2006، کاظم وزیری هامامه، گفت ایران یک افت «طبیعی» در تولید خود به 500 هزار بشکه نفت در روز داشت که ناشی از بلوغ و یا سررسید حوزه های نفتی بوده است. آنگونه که حسین کاظم پور اردبیلی تخمین زده بود،حوزه های نفتی ایران نیازمند سرمایه گذاری سالانه به ارزش یک میلیارد دلار تنها برای حفظ سطح ظرفیت کنونی آنهاست. شرکت ملی نفت ایران همواره امکانات تولید مداوم نفت ایران را مورد توجه قرار داده است اما به بکارگیری سرمایه های داخلی وابسته بوده و کمتر از تکنولوژیهای پیشرفته موجود در سایر نقاط جهان استفاده می کند.

بهبود در تولید، افزایش مداوم مصرف داخلی را که از 1979 تقریبا به دو برابر یعنی از 600 هزار بشکه در روز به 2/1 میلیون بشکه رسیده است را تا حدی جبران خواهد کرد. پالایشگاههای ایران قادر نیستند همه محصولات نفتی مورد نیاز کشور را تامین کنند و بویژه بنزین باید وارد شود.

این آسیب پذیریها گرچه به طور کامل از بین نخواهد رفت هنگامی که روزآمد شدن پالایشگاههای ایران در 2012 تکمیل شوند، مرتفع خواهند شد. انتظار می رود تقاضای بنزین به سبب افزایش تولید خودروهای داخلی افزایش یابد. این خودروهای عمدتا تحت لیسانس داخلی تولید می شوند. اما این تقاضا عمدتاً به دلیل ورود اتوبوسها و کامیونهای گاز سوز، کاهش یافته است.

ایران ذخایر ارزی عظیمی دارد، که در اواخر 2007 حدود 70 میلیارد دلار برآورد می شد، که برای تامین بودجه واردات هشت ماه کافی است. بر اساس گزارش بانک مرکزی ایران، در سال مالی 2007،مجموعه صادرات ایران حدود 75 میلیارد دلار بود و واردات فقط 49 میلیارد دلار بود. بدهیهای خارجی بالغ بر 5/23 میلیارد دلار بود که این میزان به استثنای اعتبار اسنادی مفتوحی بود که هنوز ارسال نشده بودند که با احتساب آن مجموعه، به 45 میلیارد دلار می رسید. بازپرداخت تعهدات در سالهای 2007 2008 با 4/12 میلیارد دلار که باید پرداخت شوند بسیار زیاد است اما این مقدار در 2008 2009 به 8/2 میلیارد دلار و در 2009 2010 به 2/1 میلیارد دلار و در 2010-2011 به 7/1 میلیارد دلار و در 2011 2012 به 5/4 میلیارد دلار خواهد رسید.

مطالعه ای که در این خصوص طی سال 2006 در آمریکا صورت گرفت متذکر می شود که ایران از کاهش عواید نفتی آسیب می ببیند و پیش بینی می گردد که اگر این روند ادامه یابد این درآمد در سال 2015 تقریبا محو می شود. افزایش قیمت نفت جدا از آنکه هرگونه کاهش درآمدها را جبران کرده بلکه بودجه سرمایه گذاری اضافه غیرقابل پیش بینی را برای بازسازی حوزه نفتی فراهم نموده است.

معهذا هرگونه توقف در صادرات به شدت بر اقتصاد داخلی اثر گذاشته و احتمالاً اعتراض گسترده را سبب خواهد شد. بعد از سهمیه بندی بنزین در ژوئن 2007، واردات بنزین از 200 هزار بشکه در روز به 90 هزار بشکه در روز کاهش یافت. در اوایل سال 2008، دولت ایران به امید تضعیف بازار سیاه، تصمیم به فروش رسمی بنزین جدا از سهمیه بندی و با قیمت بالاتر گرفت.

اثرات اقتصاد داخلی یکی از دلایلی است که بسیاری از ناظران می گویند؛ ایران هیچ نفعی در ایجاد اختلال در جریان انرژی که از خلیج فارس می گذرد، ندارد. در واقع ایران به نحو قابل استدلالی بیش از اهداف مورد نظر از ایجاد چنین اختلالی متاثر خواهد شد، زیرا عواید مازاد ایران، گرچه در حال حاضر بالاست، اما از کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات عربی متحده کمتر است و جمعیت زیاد ایران ممکن است پاسخ منفی به این اقدام بدهند. با 65 میلیون نفر، جمعیت ایران از مجموعه همه اعضای شورای همکاری خلیج فارس و عراق بیشتر است.

کارشنکی های مورد حمایت اما انکارپذیر ایران

واکنش نظامی احتمالی ایران به اقدام نظامی آمریکا، مقابله به مثل نامتقارن به منافع نفتی آمریکا است که شامل متحدان آمریکا در منطقه نیز خواهد بود. هم القاعده و هم دزدی دریایی مرتبط با القاعده تهدید مستقیمی در منطقه خلیج فارس و مسیرهای دریایی نزدیک آن است. تنها گزارش از حمله القاعده مربوط به نفتکش «لیمبورگ» فرانسه در اکتبر 2002 بود که در سواحل یمن و خارج از تنگه هرمز مورد هدف قرار گرفت. در این حمله یک قایق تندرو مملو از مواد منفجره مورد استفاده قرار گرفت. یکی از خدمه های لیمبورگ کشته شد و 90 هزار بشکه نفت به دریا ریخت. در آوریل 2008، یک کشتی نفتکش ژاپنی در راه ورود به بندر ینبوع عربستان سعودی بوسیله شلیک راکت که توسط یکی از پنج قایق تندروی نامشخص، که حدود یک ساعت آن را از سواحل سومالی تعقیب می کردند، هدف قرار گرفت.

در درون خلیج فارس، در فوریه 2006، تروریستهای القاعده به تاسیسات فرآوری بقیق در عربستان سعودی حمله کردند و گرچه آسیب کمی به آن رساندند اما آسیب پذیری این کارخانه را برملا ساختند. در اکتبر 2006 گزارش تهدیدآمیزی برای حمله ساحلی علیه ترمینالهای نفتی اصلی عربستان سعودی یعنی راس التنوره منتشر شد. در پی حادثه بقیق دولت عربستان سعودی تلاش مضاعفی را برای بهبود امنیت تاسیسات نفتی خود انجام داد. مقامات شرکت نفت متذکر شدند که این حادثه آسیب پذیری تاسیسات عربستان در برابر خرابکاری را برملا ساخت. بقیق و اکثر شرکتهای نفتی این کشور پادشاهی، در استان شرقی عربستان سعودی، جایی که اقلیت شیعه یعنی همکیشان ایران قرار دارند، واقع است.

در جولای 2007، عربستان سعودی شکل گیری و ایجاد یک نیروی امنیتی برای حفاظت از تاسیسات نفتی عربستان را که تحت کنترل وزارت کشور قرار دارد، اعلام نمود و به نظر می رسد که جایگزین گارد ملی عربستان سعودی گردند.

نیروی امنیتی تاسیسات نفتی عربستان، که در مجموع 35 هزار نفر را شامل می شود، زیرنظر یک سازمان بزرگ وزارت دفاع آمریکا به نام لاکهید مارتین که قبلا به حفظ زرادخانه های هسته ای جمهوریهای سابق شوروی کمک کرده بود، آموزش می بینند. تاسیسات نفتی عربستان سعودی، که به تنهایی 10 درصد از نفت روزانه جهان را تامین می کند هدفی وسوسه انگیز است.

گرچه چنین سناریویی به نظر می رسد مبالغه آمیز باشد اما آسیب پذیری شبکه نفتی به اندازه کافی واقعی است. محمد علی عزیز جعفری، فرمانده جدید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، با مطالعه نقاط ضعف و قوت نظامی آمریکا در افغانستان و عراق گفت: «جنگ نامتقارن، استراتژی ما برای مقابله با امکانات قابل ملاحظه دشمن است.» وی همچنن با حمایت از توانایی موشکی ایران افزود: «امکانات موشک بالستیک و دفاعی ما یکی از امتیازات کنونی ماست و هدف ما کسب تفوق و برتری است.»

خط مقدم انرژی: روابط دو جانبه با ایران

ایران به تلاش های خود برای توسعه روابط دو جانبه با کشورها و شرکتهای نفتی در مقابله با تلاشهای آمریکا و سایر کشورهایی که خواستار منزوی کردن ایران و فشار بر آن جهت تغییر سیاستهای هسته ای و سایر سیاستهایش هستند، افزوده است. فشار بین المللی می تواند به بهترین وجه مورد توجه قرار گیرد و آثار روشن این تاثیرات را نشان دهد. برای مثال در ماه می 2008، شرکتهای نفت و گاز اروپایی یعنی شرکت شل و رپسون اعلام کردند که به دلیل فشار آمریکا آماده امضای قراردادی با ایران به منظور اکتشاف ذخایر عظیم گاز ساحلی ایران نیستند.

مهمترین جنبه روابط دوجانبه ایران در ارتباط با گاز است. ایران با ذخایر عظیم گاز خود بعد از فدراسیون روسیه، برای چند دهه صادر کننده گاز بوده است. حتی قبل از انقلاب 1979، ایران به جمهوریهای جنوب شوروی سابق یعنی آذربایجان و ارمنستان گاز صادر می کرد و طرحهایی برای صادرات بیشتر را در نظر داشت. با این وجود، ایران یک صادر کننده معتبر نیست. در ژانویه 2008، ایران صادارت گاز به ترکیه را به علت افزایش سرما در ایران و افزایش تقاضای داخلی به مدت سه هفته قطع کرد. حتی زمانی که ایران صادرات خود را از سرگرفت، ارسال گاز کمتر از حد نرمال بود یعنی 5/1 تا 2 میلیون متر مکعب به جای 29 میلیون متر مکعب در هر روز. این مشکل صادرات با توقف ارسال گاز ترکمنستان به ایران به همان دلایل و افزایش تقاضای داخلی همزمان شد.

برای مقابله با این بحران، ترکیه مجبور شد که صادرات گاز خود به همسایه جنوبی یعنی یونان را متوقف و واردات خود را از روسیه افزایش دهد. در ژانویه 2007، ایران مشابه همین توقف صادرات گاز را انجام داد اما این توقف برای پنج روز ادامه یافت. در طولانی مدت ایران باید تغییراتی را در لوله های گاز کنونی با ترکیه ایجاد نماید یا اینکه خط دوم را احداث کند. ایجاد چنین خط لوله ای گاز شهرهای مسیر این لوله را تامین خواهد کرد.

از نظر جغرافیایی، ایران نزدیکترین مشتری ترکمنستان است اما ترکمنستان بر این باور نیست که قمیت خوبی دریافت می کند و هنوز خواستار یافتن فرصتهای صادرات به سایر جمهوریهای شوروی سابق است. رسانه های ایران اعلام کردند که ترکمنستان خواستار دو برابر شدن قیمت گازی است که به ایران صادر می کند، یعنی به میزان 140 دلار برای هر هزار متر مکعب. یک شرکت روسی تقریبا با پرداخت 130 تا 150 دلار برای هر هزار متر مکعب گاز ترکمنستان موافقت کرده است.

کلید بلندپروازی گازی ایران، حوزه عظیم گاز ساحلی پارس جنوبی در خلیج فارس است که ایران مایل است هر سال بیش از 150 میلیادر متر مکعب از این گاز را به اروپا صادر کند. در جولای 2007، ایران و ترکیه قراردادی را در خصوص همکاری انرژی امضا کردند و توافق نمودند بخشی از این حوزه را توسعه دهند. اما این عامل مشروط به تکمیل مطالعه امکانات توسط ترکیه بود.

این معامله بخشی از یک توافق بزرگتر است که شامل انتقال گاز طبیعی ایران به اروپا از طریق ترکیه، همچنین انتقال گاز از ترکمنستان به ترکیه از طریق ایران می شود. طرف اروپایی این پروژه تحت عنوان خط لوله نابوکو خوانده می شود و شامل شرکت اتریشی «او.ام.وی» می گردد.

این توافقنامه که ارزش آن 32 میلیارد دلار می باشد، در اتریش مورد انتقاد واقع شد. دولت اتریش که 5/31 درصد از شرکت او.ام.وی را در اختیار دارد اعلام کرد که نمی تواند در این قضیه دخالت کند زیرا او.ام. وی یک شرکت خصوصی است.

در مارس 2008، ایران و سوئیس قراردادی را برای صادرات گاز ایران، که از طریق خط لوله نابوکو به اروپا می رسد، امضا کردند. این توافقنامه در تهران توسط «میشیلین کالمی ری»، وزیر امور خارجه اتریش که گفت این معامله در پیروی کامل از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل می باشد، امضا شد.

جدا از صادرات گاز به اروپا از طریق خط لوله، سه طرح مختلف دیگر نیز برای صادرات گاز مایع ایران که از حوزه پارس جنوبی تولید می شود، وجود دارد. با این وجود، در اجرای آن تاخیر صورت گرفته است زیرا شرکتهای نفتی به دلیل تنش های بین المللی بر سر برنامه هسته ای ایران از سرمایه گذاری خودداری کرده اند. رویال داچ شل، توتال و رپسول مایل به انجام یک یا دو پروژه در ایران هستند.

در نوامبر 2007 ایران ادعا کرد که با یک شرکت چینی و چهار شرکت اروپایی در خصوص سه پروژه ای که تحت عنوان گاز مایع ایران نامیده می شوند، مذاکره کرده است. شرکت او.ام.وی اتریش یک توافق پارلمانی را برای سرمایه گذاری در گاز مایع ایران امضا نمود. اما این توافق تا نوامبر 2007 نهایی نشد. مقامات ایرانی اعلام کرده اند که احداث یک کارخانه با ظرفیت 10 میلیون تن در سال تا سال 2010 تکمیل خواهد شد؛ این زمانبندی غیر واقعی است حتی اگر از سال 2008 آغاز شود.

در آوریل 2008، نوذری وزیر نفت ایران به رویال داچ شل، توتال و رپسول هشدار داد که ژوئن 2008 ضرب الاجل شما برای امضای قرارداد گاز طبیعی است و این ضرب الاجل تمدید نخواهد شد. این شرکتها به علت افزایش شدید هزینه ها، سرمایه گذاری خود را به تاخیر انداخته بودند. در کنفرانس انرژی که در تهران برگزار شده بود وزیر نفت ایران به خبرنگاران گفت که این کار به جای شرکتهای خارجی به پیمانکاران داخلی واگذار خواهد شد، در حالیکه حسین نقره کار شیرازی معاون وزیر نفت گفته بود که این کار می تواند به شرکت های سوئیسی یا اتریشی واگذار گردد.

هرچند که تهدیدهای ناشی از تحریم های آمریکا بر هزینه های مالی اثر داشته است، اما وزیر نفت ایران گفت: «تهدیدها و تحریمها قدیمی، ناکارا و ضعیف برای صنعت نفت ایران هستند. شعارهای متکبرانه جهانی جایی در صنعت نفت ایران ندارد و صنعت نفت ایران هیچ نگرانی در خصوص برخورد با اهداف توسعه ای و مدیریتی ندارد.»

کشورهای غیر غربی دغدغه و نگرانی سیاسی و مالی بسیار کمتری برای معامله با ایران دارند. در فوریه 2008، شرکت بزرگ انرژی گازپروم روسیه توافق کرد که در پروژه های انرژی ایران و از جمله بخشی از حوزه پارس جنوبی و حوزه نفتی ناشناخته دیگری مشارکت کند. در همان ماه، شرکت نفت ملی ساحلی چین خاطر نشان کرد که قرار است قرار داد 16 میلیارد دلاری برای تامین حوزه گازی پارس شمالی امضا کند. گاز این منطقه قرار است به صورت گاز مایع طبیعی صادر شود. در دسامبر 2007، گروه سینوپک چین قراردادی را برای توسعه حوزه نفتی یادآوران امضا کرد. شرکت نفت ملی ساحلی چین در بورس اوراق بهادار نیویورک قراردارد. بنابراین این معامله مورد بررسی دقیق قرار خواهد گرفت که آیا قانون تحریم های آمریکا را نقض کرده است یا خیر؟

تهران همچنین به دنبال معامله گازی با همسایگان خود در خلیج فارس است. بر اساس گزارش ایران، طرح صادرات گاز ایران به امارات عربی متحده که برای برطرف کردن نیازهای داخلی و صنایع محلی و نیروگاههای برقی خود به آن نیاز دارد، به دلیل اختلاف بر سر قیمت گاز به تعویق افتاده است. این گاز از حوزه گازی سلمان که با هزینه های معادل یک میلیارد دلار ایجاد شده است تامین خواهد شد.

با این وجود، امارات عربی متحده گفته است که ایران در تکمیل تاسیسات صادرات گاز مورد نیاز تاخیر کرده است. نوذری وزیر نفت ایران در آوریل 2008 گفت که اگر به توافقی بر روی بحث گاز نرسیم ایران در تهدید خود برای استفاده از این گاز جهت مصارف داخلی جدی است. اما فقدان خط لوله گاز از این حوزه به ایران این تهدید را تضعیف می کند.

ایران همچنین مذاکراتی را برای ارسال گاز به بحرین داشته است. عبدالحسین میرزا، وزیر نفت و گاز بحرین در فوریه 2008 گفت که تا پایان امسال یک کمیته مشترک این قرارداد را امضا خواهند کرد. طی دیدار احمدی نژاد از این کشور، در نوامبر 2007، یادداشت تفاهمی برای تامین یک میلیون متر مکعب در هر روز امضا شد. ایران اعلام کرد که حوزه گاز خلیج فارس را به عنوان منبع تامین گاز بحرین تخصیص داده است. همسایگان بحرین که عضو شورای همکار خلیج فارس هستند، یعنی عربستان سعودی و قطر، تامین کنندگان منطقی برای تامین گاز برای این جزیره (بحرین) هستند. یک توافقنامه پارلمانی در سال 2001 برای تامین 500 میلیون متر مکعب گاز روزانه بین قطر و بحرین به امضا رسید اما هرگز اجرایی نشد.

کویت و عمان به طور بالقوه به تامین گاز از ایران تمایل دارند زیرا توسعه سریع نیروگاههای برقی منجر به کاهش منابع گاز داخلی شده است. خط لوله دلفین که برای کمک به قطر جهت تامین گاز ابوظبی و دبی احداث شده است بدیهی ترین راه تسهیم گاز میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس است.

در آوریل 2008، ایران و عمان معامله ای را برای توسعه مشترک حوزه گازی کیش در خلیج فارس که شرکت نفت عمان 2 میلیارد دلار سرمایه گذاری خواهد کرد را امضا کردند. پیش از این، دو کشور در خصوص توسعه حوزه هنگام، که عمان آن را بوخا غربی می نامد و در تنگه هرمز قرار دارد، گفتگو کرده بودند. در ژوئن 2007، ایران قراردادی را برای صادرات گاز به عمان امضا کرد که می تواند در داخل کشور مورد استفاده قرار گیرد یا اینکه می تواند به شکل گاز مایع طبیعی توسط عمان صادر شود.

یکی از مهمترین طرح های بلندپروازانه، خط لوله گاز ایران پاکستان هند به ارزش 4/7 میلیارد دلار است. با این وجود در فوریه 2008، این اقدام به یک رشته اختلافات میان اسلام آباد و دهلی نو تبدیل شد. هند در سپتامبر 2007 به دلیل ناکامی در توافق با پاکستان بر روی تعرفه انتقال گاز از مرزهایش از مذاکرات کنار کشید. ظرفیت این خط لوله طراحی شده 60 میلیون متر مکعب در هر روز است. ایران پیشنهاد داد که چین می تواند جایگزین هند در این پروژه شود. اخیراً، برخی گزارشها حاکی از آن بودند که هند و پاکستان از تقاضای ایران که گفت فرمول قیمت گاز باید هر سه سال عوض شود، در حالی که قبلاً روی هر هفت سال صحبت شده بود، ناراحت شدند.

این پروژه دوباره به سبب دیدار رییس جمهور احمدی نژاد از پاکستان و هند در اواخر آوریل 2008 تقویب شد.

نفت

ایران در تلاش است تا صادرات نفت خود به آسیا را افزایش دهد. آمارهای صادرات سال 2007 به چین، ژاپن و کره جنوبی 25 درصد افزایش را نشان می دهند که به 165/1 میلیون بشکه در روز رسیده است. گرچه کشورهای خاورمیانه به عنوان یک گروه، 64 درصد از نفت خود را به آسیا و 16 درصد دیگر را به اروپا ارسال می کنند اما آمار ایران نشان می دهد که این کشور 56 درصد را به آسیا و 29 درصد را اروپا صادر می کند. ایران مطالعات مربوط به امکانات را برای احداث چهار پالایشگاه با سرمایه گذاری مشترک در آسیا و یکی در سوریه را با ظرفیت مشترک 1/1 میلیون بشکه در روز انجام داده است.

تاسیسات آسیایی در چین، اندونزی، مالزی و سنگاپور خواهد بود. ایران قصد دارد که سهم مالکیت سرمایه گذاری را در این پروژه ها و همچنین تامین نفت خام آن را به عهده گیرد. صادرات نفت خام ایران از قزاقستان بر اساس ترتیبات معاوضه صورت می گیرد به این صورت که این نفت خام به عنوان قرض در پالایشگاه های شمالی ایران حفظ و مقدار مشابه از نفت خام ایران در خارج از قزاقستان فروخته می شود. نفت قزاقستان به وسیله کشتی های نفتکش به بندر نکاء آورده می شود و از آنجا به پالایشگاههای تهران و تبریز ارسال می شود. نفت ایران از حوزه های نفتی جنوب ایران از طریق خلیج فارس صادر می شود.

برق

ایران، برق را هم صادر و هم وارد می کند و در تلاش است تا محور و کانون منطقه گردد. تجارت برقی موجود با کشورهای افغانستان، آذربایجان، ارمنستان، ترکیه و ترکمنستان است. مذاکراتی نیز با دبی، عمان و پاکستان صورت گرفته است. گرجستان و عراق نیز شرکای احتمالی خواهند بود. البته نقش اعلامی تاسیسات غنی سازی نطنز، ایران را قادر می سازد تا سوخت اورانیوم را برای نیروگاههای هسته ای تامین کنند. ایران قصد دارد تا ذخایر اورانیوم خود را توسعه دهد به طوری که درجه خلوص کانی استخراج شده جهت استفاده برای نیروگاهها مناسب باشد.

اقدامات متقابل در برابر تهدیدهای ایران

اگر ایران از نیروی نظامی استفاده می کرد یا با خرابکاریهای مربوط به نفت در خلیج فارس مرتبط بود، ایالات متحده احتمالا با نیروی نظامی شدید به آن پاسخ می داد. این اقدامات احتمالی ایران نگرانی های بین المللی را افزایش می داد و احتمالا، محکومیت شورای امنیت سازمان ملل را نیز در پی داشت. می توان انتظار داشت که سازمان ملل اقدامات ایران را محکوم کند و از اقدامات متقابل شدید حمایت نماید. انتظار می رود مسئولیت چنین واکنشهایی به ایالات متحده آمریکا واگذار شود. نیروی دریایی آمریکا برای مدت طولانی آماده برای حفظ باز بودن تنگه هرمز است و اخیرا نیز با اعضای ناتو و سایر متحدان همکاری فعالانه ای داشته است. مانورهای نظامی ایران تقریبا شامل سناریوی مسدود کردن تنگه هرمز است. کارشناسان نظامی برآورد می کنند که در سایه تلاش ایران برای ایجاد اختلال در کشتی رانی، عملیات پاکسازی و ایجاد امنیت این تنگه برای آمد و شد دریایی یک ماه یک بیشتر به طول انجامد. اگر جنگی اتفاق افتد، ایران احتمالاً امید به غرق کردن یا رساندن آسیب جدی به یک کشتی جنگی مهم آمریکا دارد.

خطر معادل آن این است که یکی از تاسیسات دریایی مربوط به آمریکا هدف قرار گیرد. در همه کشورهای حاشیه خلیج فارس آمریکا نیروی نظامی مشخصی دارد هرچند که عربستان سعودی این حضور را به ماموریت آموزش نظامی در این کشور کاهش داده است. در بحرین که شیعیان بومی اکثریت را شکل داده اند، ناوگان پنجم آمریکا، مرکز فرماندهی خود را مستقر کرده است که می تواند به شدت آسیب پذیر باشد. نیروگاه ها و تاسیسات آب شیرین کن نیز می توانند مورد هدف قرار گیرند.

یکی از اهداف بالقوه آشکار برای آمریکا یا نیروهای بین المللی ظرفیت صادرات نفتی ایران است. هرچند که هدف قرار دادن آن ممکن است به بحران تامین انرژی تبدیل شود که جامعه بین المللی در تلاش برای مقابله با آن است. جزیره خارک ترمینال اصلی صادرات نفت ایران است. ایران طی جنگ 1980 -1988، به آسیب پذیری آن پی برده است. هر چند که آمریکا و همه نیروهای متحد می توانند یک پیروزی نظامی را رقم بزنند اما آن گونه که تجربه آمریکا در عراق نشان داده است، پیامدهای سیاسی آن قابل محاسبه نیست.

همچنین اشتباه تاکتیکی ارتش آمریکا می تواند اثر ناگواری بر افکار عمومی جهان داشته باشد. درست همانگونه که در سال 1988 یک موشک کروز هدایت شونده که از ناو وینسنس به یک هواپیمای غیر نظامی ایران شلیک شد و طی این حادثه 290 تن از مسافران کشته شدند.

یکی از دشواریها و مسائل بالقوه ای که می تواند در کانون نگرانی های بین المللی درباره ایران قرار گیرد، فعالیتهای هسته ای آن است. با گذشت زمان، این امر محتمل است که کشورها به نحو رو به افزایشی گمان کنند که ایران در حال توسعه سلاح های هسته ای است. اگر ایران به این توانایی دست یابد، سراسر خاورمیانه منطقه ممنوعه برای ناوهای آمریکایی و سایر کشتی های بزرگ طی این تنش خواهد بود.

این توانایی ایران می تواند به نحو موثری بر تمایل متحدان منطقه ای آمریکا- مانند بحرین، کویت، عمان، قطر و امارات عربی متحده برای پذیرش هواپیماهای آمریکایی یا سایر نیروهای نظامی آن اثر گذارد.

در نوامبر 2007، شاهزاده عبدالرحمن بن عبدالعزیز معاون وزیر دفاع عربستان سعودی در نشست اعضای شورای همکاری خلیج فارس در ریاض گفت: «به دلیل تهدیدهایی که با آن مواجه هستیم، باید بر روی توسعه نیروهای نظامی خود برای قادر ساختن آنها جهت تامین امنیت و ثبات منطقه برای منابع انرژی به شدت کار کنیم.» شاهزاده عبدالرحمن نامی از تهدید نبرد اما روشن بود که به ایران اشاره دارد: «در این خصوص شما به خوبی می دانید که باید در همسایگان استراتژیک، تغییر منبع تهدیدات، ظهور خطر تروریسم و خیزش قدرت منطقه ای موثر بنگرید.»

وی سپس در جلسه توجیهی خبرنگاران گفت: «در تاریخ کشورهای خلیج فارس هیچ تهدیدی برای تهاجم از طریق یک کشور علیه طرف دیگر مطرح نبوده است بنابراین ما انتظار داریم که همه طرفها این قالب و این روند را حفظ نمایند.»

این اظهارات شاهزاده سعودی، به جای مواضع دیپلماتیک و با ملاحظه ای که اغلب از سوی مقامات این کشور مطرح می شود تاکید جالبی بر گزینه نظامی داشت. معامله 20 میلیارد دلاری تسلیحاتی که واشنگتن متعهد به ارسال آن به کشورهای خلیج فارس در سال 2007 شد، و قسمت اعظم آن متعلق به عربستان سعودی بود، به عنوان اقدامی جهت تقویت کشورهای عربی خلیج فارس و مجبور ساختن ایران به محاسبه مجدد هزینه های گزینه های خود تفسیر و تعبیر شده است.

مسئولیت نظامی دفاع از مسیرهای صادرات نفت می تواند شامل کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و آمریکا گردد. در این راستا، اعلامیه 2008 مبنی بر اینکه فرانسه قصد دارد دو پایگاه دریایی و هوایی در شیخ نشین ابوظبی امارات عربی متحده ایجاد کند باید به عنوان یک مشارکت مفید و سازنده از سوی متحدان نگریسته شود هرچند که برخی مفسران این تصمیم را اقدامی برای تضعیف موقعیت آمریکا در خلیج فارس تلقی می کنند.

در آگوست 2007، هند اعلام کرد که در دکترین دفاعی خود تجدید نظر کرده و پیش بینی کرده که حد و اندازه دسترسی استراتژیک نیروی هوایی هند از خلیج فارس تا تنگه مالاکا امتداد می یابد. گزارش شده بود که به نیروی هوایی هند نقش اولیه را در شکل دادن به نبرد و قادر ساختن نیروهای دریای و هوایی برای انجام وظایف خودشان اعطا خواهد شد.

گرچه سهیم شدن در مسئولیت نظامی حفظ مسیر کشتی رانی خلیج فارس مهم است اما دورنمای رقابت، بویژه با چین که جهتگیری کنونی آن تضمین دسترسی به منابع نفتی است، را مطرح می سازد.

این عامل پرسش هایی را درباره نقش به سرعت در حال گسترش نیروی دریایی چین بر می انگیزد که ممکن است خواستار به عهده گرفتن حفاظت از مقدار افزایش یافته نفتی که از خلیج فارس می خرد، باشد.

یک سند دولتی چین که بیانگر سیاست دفاعی این کشور است و به تازگی منتشر شده اعلام می دارد: «مسائل امنیتی مرتبط با انرژی، منبع، امور مالی، اطلاعات و مسیرهای کشتی رانی بین المللی رو به افزایش است.»

نیاز به مسیرهای جایگزین برای صادرات

همراه با تروریسم القاعده، ایران نیز بزرگترین تهدید برای صادرات انرژی از خلیج فارس است. تنگه هرمز یک نقطه انسداد معروف و شناخته شده ای است که پیش بینی می شود ارزش آن افزایش یابد. در چشم انداز انرژی جهان که آژانس بین المللی انرژی در سال 2007 منتشر کرده آمده است، 16 درصد از نفت مورد تقاضای جهان طی سال 2006 از تنگه هرمز عبور کرده است. این گزارش پیش بینی کرده است که تولید نفت جهان از 6/84 میلیون بشکه در روز در سال 2006 به 3/116 میلیون بشکه در روز در سال 2030 برسد که نسبت نفت جهان که از تنگه هرمز عبور می کند به 5/30 درصد خواهد رسید. مشکل و چالش اصلی ابداع و اجرای مسیرهای جایگزین است. همانگونه که لاورنس ایگلس رییس بازار نفت در آژانس بین المللی انرژی گفت: «مباحث زیادی در این مسائل وجود دارد، و از منظر امنیت انرژی داشتن یک فرصتی برای نادیده گرفتن تنگه هرمز خوشایند است.»

برخی مسرهای قبلی موجود است و تاریخ نمونه ای از آنچه می توان در زمان جنگ انجام داد را ارائه می دهد. در زمان جنگ ایران و عراق (1980-1988)، عراق به منظور جایگزین کردن تاسیسات آسیب دیده و بارگیری ساحلی بی حفاظ خود، خط لوله ای را احداث کرد که قادر به انتقال 65/1 میلیون بشکه در روز از عربستان سعودی به سواحل دریای احمر بوده است. خط لوله دوم عراق، به طرف شمال از طریق ترکیه به مدیترانه بود که پس از توسعه و روزآمد شدن، ظرفیت آن به 6/1 میلیون بشکه در روز رسید. افزون بر این، یک خط لوله به طور مستقیم به سمت غرب یعنی به سوی سوریه با ظرفیت بالقوه 4/1 میلیون بشکه در روز کشیده شده است. بنابراین آنها یک ظرفیت 3/4 میلیون بشکه ای در روز را ایجاد کرده اند؛ آماری که بزرگتر از رکورد تاریخی تولید نفت عراق است.

خط لوله عراقی که از عربستان سعودی می گذرد بعد از تهاجم 1990 عراق به کویت بسته شد. عربستان در ژوئن 2001 مالکیت آن را توقیف کرد. گرچه از نظر تئوریکی، این خط لوله می تواند برای انتقال نفت خام سعودی به دریای احمر استفاده شود که در رقابت با خط لوله نفت خام شرق غرب عربستان است اما ظاهرا خط لوله عراقی که از عربستان سعودی می گذرد از سوی عربستان سعودی به عنوان بخشی از سیستم گاز اصلی برای انتقال گاز تبدیل شده است. خط لوله عراق ترکیه به عنوان یک خط مهم و عمده صادرات باقی مانده اما هدفی برای حمله بعدی توسط شورشیان است. ( مسیرهای متفاوتی ظاهرا مورد توجه قرار گرفته است).

خط لوله عراق به سوریه و عربستان از زمان حمله سال 2003 آمریکا به عراق مسدود شده است. ظرفیت آن بر اساس گزارشهای متفاوت بین 200 هزار تا 300 هزار بشکه در روز بود. هرچند که ظرفیت اولیه آن 700 هزار بشکه در روز بود. توسعه آن به 4/1 میلیون بشکه در روز که مورد نظر بود هرگز رخ نداد.

تنها مسیر اضافه شده برای ظرفیت صادرات که مورد توجه قرار گرفته، خط لوله ای است که از بندر حدیثه در عراق به بندر عقبه ی اردن در دریای احمر با ظرفیت 500 بشکه در روز می رسد.

با این وجود، این طرح در مراحل اولیه بحث و تبادل نظر قرار دارد. در سال 2007، ایران و عراق به توافقی برای احداث خط لوله نفت خام با ظرفیت 200 هزار بشکه در روز از بندر بصره تا نزدیکی آبادان برای انتقال گاز مایع دست یافتند. اما این پروژه باید به عنوان تلاش ایران جهت وابسته کردن همسایگان خود به ترتیبات انرژی به جای استقلال آنها تلقی شود.

عربستان سعودی هیچ خط لوله صادراتی ندارد که از خاک سایر کشورها بگذرد به ویژه اینکه، عربستان نفت خام خود را از حوزه شیبه که به تازگی توسعه یافته است به سمت شمال و از امارات عربی متحده درخلیج فارس نمی فرستد زیرا احتمالاً امارات عربی متحده ادعای طولانی بر این حوزه نفتی دارد. این کشور پادشاهی دو خط لوله داخلی عمده دارد که می تواند نفت خام را از خلیج فارس به دریای سرخ ارسال کند. پنج میلیون بشکه از نفت خام به بندر ینبوع برای انتقال به بازارهای اروپا فرستاده می شود.

ظرفیت عظیم این خط لوله ظاهراً منتج از نقش استراتژیک آن برای عربستان سعودی در حوادثی است که صادرات آن از طریق تنگه هرمز مسدود شود. در حقیقت، از نیمی از ظرفیت این خط لوله استفاده می شود زیرا بخش اعظم صادرات عربستان به آسیا فرستاده می شود. خط لوله انتقال دیگری نیز به موازات این خط لوله کشیده شده است که ظرفیت آن 290 هزار بشکه از گاز مایع طبیعی است. این مقدار ظرفیت در سال 2008 به 555 هزار بشکه در روز افزایش می یابد.

یکی از نخستین خطوط لوله های نفت بین المللی خط لوله ترنس عربی بود که از عربستان سعودی آغاز، از اردن و سوریه می گذشته و به سواحل مدیترانه لبنان در بندر صیدا می رسید. این خط لوله در عمل بعد از آن که اسرائیل بلندیهای جولان سوریه را در 1967 اشغال کرد، باقی ماند. بخشی از عملکرد این خط لوله عملا در سال 1984 متوقف شد اما بخشی که به اردن می رود باز باقی مانده است. هرچند عربستان سعودی این بخش را در سال 1990 در جریان حمایت اردن از عراق در جنگ خلیج فارس، مسدود کرد. ظرفیت عملیاتی این لوله حدود 50 هزار بشکه در روز است اما یک بخش از آن برای حدود 500 هزار بشکه در روز طراحی شده است.

امارات عربی متحده که تولیدات آن 5/2 میلیون بشکه در روز است در حال حاضر همه آنها را از تنگه هرمز ارسال می نماید. معهذا ظاهراً طرحی برای احداث یک خط لوله با ظرفیت 5/1 میلیون بشکه در روز در سواحل عمان به فجیره دارد. قراردادهایی در 2007 ارائه شد و پیمانکاران چینی احتمالا این خط لوله را احداث نمایند. تاریخ تکمیل آن ظاهراً 2009 باشد. طرح اصلی همچنین شامل احداث یک پالایشگاه در فجیره است اما این طرح بعد از آن که کونوکو در سال 2007 کنار کشید به تعویق افتاد.

علیرغم اینکه این طرح اقدام ناچیزی را برای کاهش خطرات صادرات در صورت بروز بحران در تنگه هرمز می تواند انجام دهد اما این کشور طرح هایی برای توسعه ظرفیت تولید خود به پنج میلیون بشکه در روز تا 2014 دارد.

کارشناسان آمریکایی در گذشته پیشنهاد کرده بودند که یک خط لوله فوری که از این شبه جزیره عبور کرده و مسیر میان راس الخیمه در امارات عربی متحده و ساحل عمان را طی می کند باید ایجاد شود.

هرچند این طرح جذاب بود اما این طرح در سال 2007 توسط عمان متوقف گردید زیرا نمی خواست خود را با ایران درگیر کند. امارات عربی متحده همچنین نقش خود را به عنوان یک صادر کننده گاز افزایش داده و طرحی برای ارسال گاز از طریق لوله به فجیره که سپس به عنوان مرکز ذخیر گاز مایع طبیعی عمل خواهد کرد، در دست اجرا دارد. این نقش در اصل برای دبی در نظر گرفته شده بود.

ظرفیت این خط لوله بوسیله استفاده از عوامل کاهش مزاحم به شدت بهبود می یابد. ترکیبات شیمیایی که چرخش متلاطم نفت را کاهش می دهند می تواند مقدار نفتی را که از طریق یک لوله می گذرد را به حداقل کاهش دهد.

عوامل کاهش مزاحم در خط لوله آلاسکا و سیستم لوله کلمبیا برای جبران زمان از دست رفته عملیات مورد استفاده واقع شد. چنین عواملی می تواند ظرفیت را تا 65 درصد افزایش دهد. تخمین زده می شود که هزینه ایجاد عوامل کاهش مزاحم برای خطوط لوله نفت 600 میلیون دلار باشد. چیز بی اهمیتی نیست فقط کمی بیش از عواید یک روز در سال 2008 است که قیمت هر بشکه 120 دلار می باشد. هزینه اساسی می تواند صرف نصب تجهیزات برای شروع عوامل کاهش مزاحم شود. این کار در زمان بروز بحران کارا خواهد بود.

سایر کشورهای خلیج فارس مانند بحرین، کویت و قطر گزینه دیگری برای صادرات نفت جز از طریق نفتکشهایی که از طریق تنگه هرمز می گذرند، ندارند. بحرین که نفت آن به نحو تعجب آوری برای اولین بار در بخش جنوبی خلیج فارس کشف شد، اکنون ذخایر کمی دارد و نفت خود را از عربستان سعودی برای پالایش ارسال می کند. کویت احتمالاً می تواند نفت خود را از عربستان سعودی به جای خلیج فارس صادر کند و هم اینکه به خط دوم لوله عراق که از عربستان می گذرد، بپیوندد و یا یک خط لوله جدید را ایجاد نماید. قطر به عنوان یکی از اعضای اوپک که بیشتر گاز صادر می کند تا نفت، از نظر تاریخی ارتباط ضعیفی با عربستان داشته و بنابراین به طور واقع بینانه در این زمان همان گزینه ها را ندارد.

خارج از خلیج فارس، پیامدهای اختلال در تامین انرژی خلیج فارس، با سیستم ذخایر ضروری آژانس بین المللی انرژی که آمریکا نیز عضو آن است، تلاقی پیدا می کند. معهذا، این ذخایر تنها می توانند به طور جزئی جایگزین تامین نفت گردند زیرا مقداری که هر روز می تواند بیرون کشیده شود، محدود است.

ذخایر نفت استراتژیک آمریکا شامل 700 میلیون بشکه است اما تنها 4/4 میلیون بشکه می تواند روزانه از آن خارج شود. این مقدار بیش از مقدار واردات آمریکا از خلیج فارس بر میزان 67/2 میلیون بشکه در روز است اما ذخایر سایر کشورها برای جایگزینی 16 میلیون بشکه ای که هر روز از تنگه هرمز می گذرد، کافی نیست.

در سایه این محدودیتها، کشورهای مصرف کننده باید اقدامات حفاظتی فوری را در کنار عرضه ذخایر نفت انجام دهند. این گزینه ها نوعا شامل تغییر در روز کاری، سهمیه بندی بنزین و افزایش مالیات می شود. آژانس بین المللی انرژی برآورد کرده است که دو میلیون بشکه در روز معادل 15 درصد نفتی که آمریکا وارد می سازد در آمریکا می تواند از طریق یک سری اقدامات اجرایی صرفه جویی شود مانند؛ اتومبیلهای چند سرنشین، به اجرا گذاشتن طرح 55 مایل سرعت در ساعت، تشویق کار در خانه اما ارتباط داشتن با دفتر یا مشتری، و دستور چهار روز کار در هفته.

توصیه های سیاسی

به فرض اینکه تهدید رهبر ایران را جدی بگیریم، تلاش های تحت رهبری آمریکا برای تغییر رفتار تهران، خطر تحریک تهران برای اقدام علیه صادرات انرژی از خلیج فارس را سبب خواهد شد. وابستگی به نفت و گاز خلیج فارس بیانگر آسیب پذیری استراتژیک برای سایر کشورهای جهان است. معهذا، نقش کلیدی انرژی در اقتصاد ایران آن را برای تهران به عنوان یک آسیب عمده مطرح می سازد و از اینرو، یک فشار عمده سبب تغییر سیاستهای آن می شود. هرگونه بحران ناگهانی می تواند سبب ایجاد یک رشته برخوردهای نظامی، اختلال در جریان ارسال انرژی و با همه احتمالات، یک تنبیه و نه ضرورتاً شکست رژیم جمهوری اسلامی گردد.

منافع آمریکا با بازی پیوسته اما آرام شطرنج بهتر حفظ خواهد شد. ایران مهره ها و موقعیت قدرتمندی دارد اما ایالات متحده باید آن را در تنگنا قرار دهد. ایالات متحده باید تلاش کند تا با همکاری کشورهای خلیج فارس جهت کاهش آسیب های مسیر صادرات، مسیرهای صادراتی دیگری غیر از تنگه هرمز را توسعه دهد. روشن ترین و بدیهی ترین مسیر، خط لوله ای از امارات عربی متحده به سواحل عمان است.

احداث یک خط لوله از عربستان سعودی به سواحل دریای احمر مناسب است. بلندپروازانه تر، این که به دلیل مشکلات بغرنج سیاسی، می توان یک خط لوله از عربستان سعودی که از عمان بگذرد و به دریای عرب برسد را احداث کرد.

ایالات متحده باید از توانایی ایران برای ایجاد اتحاد دیپلماتیک و اتحاد تجاری در حوزه نفت و گاز بکاهد. برای اکثر شرکتها و کشورها، دسترسی آسان به سیستم بانکی آمریکا یک مولفه حیاتی بین المللی است. از اینرو، تحریم های اقتصادی و مالی می تواند به نحو روشنی بر تهران یا کشورها و شرکت هایی که با آن کار می کند اثر گذارد. این سیاستها باید تقویت شوند.

توانایی تهران برای اثرگذاری بر جریان انرژی از این منطقه، باید بوسیله حفاظت بهتر از کشتی رانی و تاسیسات حیاتی که متعلق به آمریکا و متحدان آن در خلیج فارس است، محدود گردد.

دانیل یرگین، رییس موسسه تحقیقات انرژی کمبریج و برنده جایزه پولیتزر و نویسنده کتاب «جستجوی حماسی و قهرمانانه برای نفت، پول و قدرت»، به جامعه ملل هشدار داد که توجه زیادی به امنیت فیزیکی تاسیسات از تولید کننده تا مصرف کننده داشته باشند زیرا اکثر آنها بدون امنیت ساخته شده اند.

آمریکا همچنین باید با متحدان خود در سراسر جهان نه تنها برای افزایش فشار به ایران کار کند بلکه بتواند در هر حادثه ای که سبب اختلال در جریان تامین نفت گردد به طور مشترک همکاری نماید. آمریکا تقریباً به طور نزدیک با اروپا و ژاپن از طریق آژانس بین المللی انرژی کار می کند. آمریکا باید سایر وارد کنندگان کلیدی نفت بویژه چین و هند را تشویق کند تا ذخایر عظیمی را برای کمک به جبران اختلالات بالقوه تامین نفت ایجاد کنند.

برخی از این اهداف سیاسی، گرچه در حال حاضر ایران را هدف قرار داده اند اما استلزامات وسیعتر و طولانی مدت تری دارند. تداوم بحران با ایران فرصتی را برای معرفی آنها و اختلالات در تامین انرژی از خلیج فارس را در آینده ارائه می دهد. همه دنیا از این وضعیت بهره مند خواهند شد. در بررسی انرژی جهان که توسط آژانس بین المللی انرژی درسال 2007 صورت گرفت آمده است که: «اختلال در تامین انرژی سبب افزایش قیمت برای همه کشورهای مصرف کننده بدون توجه به اینکه آنها از کجا نفت خود را کسب می کنند، خواهد شد.»

نقش آمریکا جدا از تامین صرف منافع خود، رهبری است. ایالات متحده به نحو بارزی وابستگی کمتری به منابع انرژی خارجی نسبت به سایر اقتصادهای بزرگ دنیا دارد. در مقایسه با 56 درصد واردات اروپا و 80 درصد واردات ژاپن، میزان واردات آمریکا 35 درصد است. خاورمیانه تنها بخش کوچکی از نیازهای انرژی آمریکا را تامین می کند. عنصر حیاتی اقتصاد جهان و سیستم سیاسی این است که قدرت جهانی پیشرو با کمک متحدان و سایر طرفها، امنیت تجارت جهانی را در دریا و هوا حفظ نمایند. برای آن که این سیستم جواب دهد ایالات متحده ضمن آنکه باید ضامن حفظ مسیر امن کشتی ها باشد باید مانع تسلط هر قدرتی بر خلیج فارس گردد!

عنوان کتاب: انرژی در خطر (ایران، نفت و غرب)

نام نویسنده: سیمون هندرسون

مترجم: کیانوش کیاکجوری

انتشارات: باشگاه اندیشه

تاریخ انتشار: تابستان 1387

منبع: باشگاه اندیشه به نقل از سایت موسسه واشنگتن برای خاور نزدیک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد