پکن تا چه زمان چتر بین المللی ایران خواهد ماند؟


در این شماره ایران در جهان

·اداره کشور به دست احمدی نژاد، تهران را زیر فشارهای شدید اجتماعی قرار می دهد

·بگذارید تصمیم تغییر رژیم را خود ایرانی ها بگیرند

·چرا ایران نسبت به توانایی نظامی خود در مقابل آمریکا رجز خوانی می کند

از همین روزنامه در ایران در جهان

·هدف های پشت پرده مانورهای دریایی در منطقه خلیج فارس

·سخنان ضد اسرائیلی احمدی نژاد وقطار صلح

·جدایی از حقیقت

·آیا بوش ایجاد ساختار استراتژی جدیدی را از ایران آغاز می کند- الحیات

·تحرکات نظامی آمریکا در آسیای میانه و پرسش هایی در مورد احتمال حمله علیه ایران

·نقش ایران در ترغیب ترکیه برای حمله به کردستان عراق؟

·ایران منبع آن (نگرانی) نیست

·تهدیدهای پشت پرده ایران

·بره ی اسرائیلی و روباه ایرانی

·ایران پارامتر اصلی مهار هسته ای یا شورش علیه آن

·بحران اقتصادی ایران مستضعفین را تحت تاثیر خود قرار می دهد

·سازمان های ایرانی تصمیم گیرنده هسته ای کدامند و چگونه عمل می کنند

·ایران متد خود را بر منطقه تحمیل می کند...از صدور انقلاب تا صدور عمل های انجام شده و از قومی تا دینی

·چارچوب های نقش آلمان در پرونده هسته ای ایران

·سردرگمی مصر در قبال سریال عادی سازی روابط با ایران!

·ایران وحشت زده و وحشت انگیز

·یادداشت هایی در رابطه با صحنه رویارویی منطقه ای ونقش های نقش آفرینان آن

·سیزده بدر نحس در روز جهانی دروغ ، و دروغ های سفید باعث تخلیه روحی می شود

·درگیری های بصره، انگیزه های ایران و محاسبات عراق

Même journaliste

·سازمان های ایرانی تصمیم گیرنده هسته ای کدامند و چگونه عمل می کنند

·چارچوب های نقش آلمان در پرونده هسته ای ایران

مصطفی اللباد, الحیات, 31/10/2007.

روابط ایران وچین در حال حاضر بر معادله ظاهرا ساده استوار است. معامله پایاپای کالا ، خدمات وفن آوری های صنعتی چین در مقابل نفت وگاز طبیعی ایران. اما این مبادله که ظاهرا معمولی می نماید اختلاف ریشه ای با معادلات مشابه خود در میان کشورها دارد، زیرا تاثیرات مستقیمی را بر نظام بین المللی دارد.

این به آن خاطر است که چین از سال 1993 برای اولین بار در تاریخ طول و دراز خود به وارد کننده صرف انرژی تبدیل شد به نحوی که با مرور زمان به رقیب جدی ایالات متحده در صدر وارد کنندگان انرژی در جهان تبدیل شده است. این تحول اژدهای چینی تشنه به منابع انرژی ومنزوی در خاور دور را بر آن داشت تا دروازه های خاور میانه را دیر هنگام بکوبد.

بر خلاف راهبردهای روسیه برای نفوذ به معادلات منطقه که مهمترین آنها سیاست خارجی وفروش سلاح است چین از راه تجارت وتوافقنامه های عظیم وبزرگ انرژی را بعنوان منفذی برای خود می داند. اینجاست که دروازه های وسیعی برای همکاری ایرانی ـ چینی گشاده می شود آنهم به دلیل تمایل معلوم چینی ها و نیاز واضح ایرانی ها برای استفاده از چین بعنوان مرکز ثقل موازی ایالات متحده آمریکا در رویارویی های صورت گرفته در پرونده هسته ای. با توجه به نوع وساختار اقتصاد چین، ایران بعنوان چهارمین تولید کننده نفت و دومین تولید کننده گاز طبیعی در جهان برای این کشور بسیار حائز اهمیت است.

بخصوص که چینی ها تکیه کاملی بر امر صادرات و تحقق میانگین های بسیار بالای رشد و کار آفرینی برای شهروندانشان دارند و این مسئله خود یک پیش نیاز به نام انرژی دارد وچون پکن به دنبال تنوع منابع انرژی خود است مشاهده می کنیم که سعی دارد مواضع خود را در آسیای میانه هم تقویت کرده و به دنبال نفوذ در منطقه دریای خزر است. اینجاست که جغرافیایی ایران دو مزیت را به طور توامان در اختیار دارد، از سویی در جنوب به خلیج فارس مشرف است که بخش عمده ای از منابع نفتی خاورمیانه را به خود اختصاص داده است و از سوی دیگر در شمال هم تسلط قابل توجهی بر دریای خزر بسیار غنی از نظر انرژی دارد.

اینگونه بود که چین به چتر بین المللی ایران در شورای امنیت تبدیل شد وهمزمان با وسعت گرفتن بحران هسته ای، توافقنامه های بسیار پر ارزش در بخش انرژی هم بین پکن وتهران به امضا رسیدند، توافقنامه هایی که ارزش آن به حدود یکصد وبیست میلیارد دلار رسیده است ، به نحوی که می توان گفت چین تاکنون بزرگترین برنده بحران هسته ای ایران است.

ریشه های روابط چین و ایران به عمق تاریخ باز می گردد، این رابطه به زمان هان امپراطور چین باز می گردد که روابط بازرگانی ویژه ای را با دو سلسله پارتی ها وساسانیان در ایران ایجاد کرد. جاده ابریشم هم که از طریق ایران به چین متصل می شود نقش زیادی در رونق این روابط ایفاد کرد، ونوعی از رابطه تنگاتنگ در منافع اقتصادی و استراتژیک را طی چند قرن گذشته بین این دو کشور به وجود آورد.بعد از از بین رفتن اهمیت جاده ابریشم ، روابط بین دو کشور تنها جنبه تاریخی صرف گرفت.

این وضعیت در دوره جنگ سرد ادامه یافت تا هم پیمانی بین المللی برای ایران با غرب و ایالات متحده آمریکا نسبت به در نظر گرفتن موارد تاریخی در روابط با چین در ارجحیت قرار می گیرد. با پیوستن ایران در سال 1955 به پیمان سنت و برسمیت شناخته شدن تایوان توسط ایران که یک سال بعد از آن صورت گرفت، پکن تهران را با عنوان بخشی از نظام امنیتی جهان غرب شناخت.

چین ملی شدن صنعت نفت توسط محمد مصدق بین سال های 1951 تا 1953 را به رسمیت شناخت ، و از دهه شصت از قرن گذشته نفت ایران به سوی چین سرازیر شد.شاه ایران هم چندان از رویکردهای ناسیونالیستی دور نبود وسعی می کرد با عمق بخشیدن به روابط خود با چین دامنه مانور خود را افزایش دهد. از اینرو در سال 1971 جمهوری خلق چین را بعنوان تنها نماینده چین به رسمیت شناخت ، و روابط دیپلماتیک کاملی را با این کشور برقرار کرد.

ایران در دهه هفتاد میلادی و در اوج اختلافات چین و روسیه از نگاه پکن به قلعه ای برای جلوگیری از نفوذ مسکو در منطقه خلیج فارس تبدیل شد. اینجا بود که مبادلات تجاری بین دو کشور تا حد معقولی افزایش یافت و کمک های اقتصادی ایران به سوی چین سرازیر شد، بخصوص که در آن دوره بر اساس گزارش بانک جهانی چین یک کشور جهان سومی فقیر محسوب می شد. روابط چین وایران در دهه هشتاد از قرن گذشته به چهار دلیل دچار تغییر وتحول شد. این دلایل عبارتند از : گرایش های سیاسیت داخلی دنگ شیائو پنگ بود که عملیات نوسازی وانقلاب فرهنگی را آغاز کرد. همزمان با این اقدامات سیاست خارجی چین هم دستخوش تغییر شده و به سوی بهبود روابط با آمریکا پیش رفت تا آنکه به بهبود روابط کامل با واشینگتن وعادی سازی آن رسید.

در مقابل، انقلاب در ایران بازگشت مجدد نظارت گسترده دولت بر اقتصاد را تجربه کرد، نظام سیاسی جدید همچنین فضا را برای گسترش ایدئولوژی دشمنی با ایالات متحده باز کرد مسئله ای که باعث شد چهره روابط آمریکایی ـ ایرانی به کلی تغییر کند و از یک هم پیمان استراتژیک به دشمنی مستحکم تبدیل شود.

این تغییر توامان در سیاست های داخلی وخارجی در چین و ایران باعث نوعی تصادم و برخورد در اولویت های سیاسی خارجی آنها شد. این مسئله شاید یکی از دلایل مهمی باشد که چین را بر آن داشت تا در رابطه با حادثه اشغال سفارت آمریکا در تهران در سال 1979 از موضع واشینگتن جانبداری کرده و این اقدام را ناقض قوانین بین المللی اعلام کند.

پکن در شورای امنیت هم به نفع قطعنامه ای که خواستار آزادی فوری گروگان ها شده بود رای داد ، اما در آن زمان به پیش نویس قطعنامه اعمال تحریم های اقتصادی علیه تهران رای ممتنع داد. پکن همچنین با مغتنم شمردن جنگ عراق علیه ایران سعی کرد جای پای خود را از طریق صدور سلاح در ایران باقی نگه دارد. چین در این دوره سیستم موشک های بالستیک به ایران فروخت ومی توان آنرا زیر بنای تاریخی برنامه های موشکی ایران دانست.

چین در سال 1987 موشک های " سیلک ورم" (کرم ابریشم) را که ضد ناو و کشتی بود در اختیار ایران قرار داد تا این کشور از آن پس توانایی بستن تنگه هرمز را پیدا کرده و به یکی از مهمترین برگه های بازدارنده ایران تبدیل شود. ایران بعد از آن از چین سیستم های موشک های ضد ناو از نوع " سی 802" دریافت کرد، سیستم های که دارای تراکم آتش گسترده ودقت نسبی در اصابت به اهداف خود دارند. چین علاوه بر آن کمک هایی را هم در زمینه صنعت ، فن آوری و توسعه تا موشک در اختیار ایران قرار داد.

این البته سوای مشارکت متعاقب چین در زیر ساخت های صنایع موشک های شهاب 3 و شهاب 4 است. این همکاری ها باعث شد تا وزارت خزانه داری آمریکا مجازات هایی علیه شرکت های تسلیحاتی چینی که گمان می رود قطعات یدکی تولید موشک های فاتح 110 و موشک های فجر را در اختیار ایران قرار دادند اعمال کند. با وجود آن چین رتبه دوم بعد از روسیه را در زمینه صدور سلاح به ایران طی دوره 1995 تا 2005 به خود اختصاص داد. بر اساس آمارهای موجود 18 درصد از نیازهای تسلیحاتی ایران را چین تامین کرد اما چینی ها دانش فنی منحصر به فردی را در اختیار کارخانجات تسلیحاتی ایران قرار دادند.

بعد از پایان جنگ عراق علیه ایران مشکلات اقتصادی در ایران نمایان شد و با توجه به تکیه این کشور به دلارهای نفتی برای تامین هزینه واردات ضروری این مشکلات تعمیق شد. اینجا بود که چین بعنوان یک شریک تجاری احتمالی وارد صحنه شد، وبه دلیل شکست تلاش های ایران در توسعه نفوذ خود در آسیای میانه وقطع گفتگوهای انتقادی بین اتحادیه اروپا وایران سیاست های خارجی ایران بار دیگر راه شرق را به طور اعم و چین را به طور اخص در پیش گرفت.

این مسئله دقیقا در دوره ای صورت گرفت که شاهد سردی روابط بین چین و آمریکا بر اثر تحولات بحران تایوان بود که در سال های 1995 و1996 رخ داد و سایه سنگین خود را بر روابط بین این دو کشور انداخت. این بحران بازتاب مثبتی را در روابط چین وایران داشت.

ایران اکنون در تلاش است تا عضویت خود را در سازمان شانگهای (چین ، روسیه وکشورهای آسیای میانه) از ناظر به عضو رسمی با تمامی اختیارات تبدیل کند تا بتواند از آن بعنوان چتری بین المللی در مقابله با افزایش تهدیدهای ایالات متحده علیه خود استفاده کنند.

بر اساس آنچه گفته شد باید تاکیدکرد که واشینگتن از زمان پایان جنگ جهانی دوم تا کنون بعنوان یکی از عوامل تعیین کننده و پارامتر مشخص کننده میزان نزدیکی یا دوری بین پکن وتهران عمل کرده است. به بیانی دیگر به اعتقاد جون کالابریز استاد آمریکایی روابط بین الملل عنصر سوم در معادله روابط بین پکن وتهران ، واشینگن است.

چین در اندیشه های سیاسی ایران

صاحب نظران ونخبگان حاکم در تهران و پکن از منظومه معیارها وطرز تفکرات مشابهی برخوردارند به نحوی که می توان گفت چهره قربانی بودن بر آگاهی های جمعی هر دو طرف حکمرانی می کند. همچنین درک مشابهی که از حقانیت نقش تاریخی خود در قبال همسایگان خویش دارند ونیز پافشاری آنها بر استقلال خویش در مقابل طرف های خارجی که البته ارتباط تنگاتنگی در رؤیاهای مردمی خود با طمع ها ، تجاوزات وتلاش برای سلطه گری هم هست.

این تشابه در نمونه های احساسات ملی در چین و ایران بازتاب مستقیم خود را بر سیاست های خارجی هر دو کشور و تمایلی که هر دو آنها برای ایفای نقشی بارز در صحنه های بین المللی ومقابله با نظام بین المللی فعلی از خود نشان می دهند گذارده است به نحوی که آنها سعی دارند سامان مجددی به جهان سوم بدهند.

جریان ملی ـ اسلامی در ایران، اروپا را تنها یک منبع تکنولوژی مدرن برای خود می شناسد و آنرا هرگز یک شریک تجاری استراتژیک نمی داند، اندیشه های ایدئولوژیک اسلامی حاکم بر ایران، چین را بعنوان نمونه یک کشور پیشرفته و توسعه یافته قدرتمند بر می شمارد، البته برای متد خود تعدیل های شکلی نیز به مقتضای نیاز جایگزینی دمکراسی اسلامی به جای کمونیسم چینی وارد می داند و جایگاه پکن را در مخیله سیاسی ایرانی ها تا سطح یک هم پیمان احتمالی در صحنه بین المللی هم بالا می برد.

در نقطه مقابل این اندیشه تفکرات تکنوکرات های ایرانی که همچنان در مفاصل متعدد حکومتی حضور پر رنگ دارند چین وهند را تنها صادر کنندگان درجه دوم فن آوری های مدرن توصیف می کنند، وتوجه ایران به شرق را یک اشتباه استراتژیک می دانند که باعث می شود از روند پیشرفت فن آوری کشور در سطح جهان بکاهد. در عین حال منطق استراتژیک ایران ـ فعلی که البته به اجرا در نمی آید ـ این است که چین را تنها بعنوان یک هم پیمان که بتوان از وی برای استفاده از حق وتو در شورای امنیت جهت حمایت از کشور استفاده کرد، دانسته و درمقابل این خدمات طرف چینی هم از منافع اقتصادی مانند معاملات انرژی بهرمند می شود.

ایران موقعیت محوری را در پلکان اولویت های چین به خود اختصاص داده است، تراکم چند مشخصه از شاخصه های ژئوپلوتیکی گرفته تا تامین منابع انرژی همگی باعث شده است که ایران راس توجهات امنیت ملی چین را به خود اختصاص داده و حداقل این جایگاه را از سال 1993 که چین به زمره بزرگترین وارد کنندگان انرژی تبدیل شد تاکنون حفظ کند.

این مسئله زمانی اهمیت خود را بیشتر می یابد که بدانیم طی یک ربع قرن (1980-2004) میزان نیازهای چین به انرژی 230 درصد افزایش یافته است در حالیکه ایران علاوه بر دارا بودن منابع گسترده انرژی بازار بسیار خوبی برای مصرف تولیدات کارخانجات چینی محسوب می شود ومی تواند کمک شایانی به ادامه افزایش شاخص های رشد چین که نمونه اقتصاد فعلی است نماید.در کنار آنچه ذکر شد باید گفت که هم پیمانی ایران وچین به پکن این اجازه را می دهد تا وارد منطقه خاور میانه، یکی از مهمترین کانون های استراتژی جهانی شود.

این ورود به معنای پایان یافتن انزوای چین است، با نگاهی دقیق به نقشه خاورمیانه شاهد خواهیم بود که ایران تقریبا تنها هم پیمان چین در منطقه است وطرفی است که 45 درصد از نیازهای نفتی آنرا تامین می کند. همچنین از دیدگاه استراتژیست های چینی ایران می تواند سکوی احتمالی ناوگان دریایی عظیم چین در منطقه خلیج فارس (بعنوان گذرگاه آبی بسیار مهم تجاری و ژئوپلوتیکی ) باشد. این احتمالات با توجه به نزدیکی جغرافیایی چین به منطقه نسبت به (مثلا) آمریکا به واقعیت نزدیکتر می شود به شرط آنکه چین بتواند جای پایی را که ایران برایش در قلب این هلال فراهم می کند، پیدا نماید.

از منظر امنیت ملی چین، ایران دارای خصوصیت های منحصر به فردی است. جمعیت ایران تنها یک درصد از جمعیت جهان است اما در عین حال 10 درصد از ذخایر نفتی بالفعل جهان را در اختیار داشته و چهارمین تولید کننده نفت جهان است.

اما اهمیت ایران فقط به این شاخص ها نیست بلکه 16 درصد از ذخایر حتمی گاز جهان را هم از آن خود دارد و توانایی تولید 2/6 میلیون بشکه نفت را در روز هم دارا ست، از این مقدار 6/3 میلیون بشکه به مصرف داخلی رسیده و6/2 میلیون بشکه نیز روزانه صادر می شود.این مقدار می تواند بسیاری از نیازهای روز افزون اقتصاد چین را تامین کند. بر اساس این ارقام که توسط عباس ملکی پژوهشگر ایرانی تبار دانشگاه هاروارد جمع آوری شده است، ایران می تواند با این سطح تولید چهل سال دیگر هم به فعالیت خود ادامه دهد، چه اکنون 130 میلیارد بشکه ذخایر نفتی ایران تخمین زده می شود وممکن است که 500 میلیارد متر مکعب از گاز طبیعی را در سال و برای 55 سال متوالی استخراج کند. بر اساس این آمار ایران بالغ بر 27 تریلیون متر مکعب ذخایر گازی در اختیار دارد. با توجه به آنچه که گفته شد مهمترین طرح های مشترک فعلی بین چین وایران در دو طرح بزرگ و چند طرح کوچک ساخت خط لوله که شمال وجنوب ایران را به هم متصل می کند خلاصه شده است.

طرح نفتی بزرگ "یادآوران" است. توافقنامه اصولی این پروژه در سال 2004 بین دو طرف به امضا رسیده و قرار داد آن نیز در سال 2006 امضا شد. این دقیقا همان سالی است که پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت ارجاع شد و چینی ها قرار داد 100 میلیارد دلاری را که با توجه به گسترده گی وارزش آن قرارداد قرن نام گرفت با طرف ایرانی به امضا رساندند تا کار بهره برداری از این طرح نیز در با توان اولیه 150 هزار بشکه در روز در سال 2009 آغاز و به تدریج به 300 هزار بشکه افزایش یابد.

چین سهامدار عمده این طرح است و51 درصد از آنرا در اختیار دارد در حالیکه هندی ها 25 درصد را در اختیار داشته و شرکت شل هم در 20 درصد از سهام پروژه شریک شده است.

طرح مشترک بزرگ دیگر در بخش گاز طبیعی است که پروژه تولید گاز مایع از مراکز نفتی پارس جنوبی را طی 30 سال شامل می شود. ارزش این قرار داد 70 میلیارد دلار است که کار بهره برداری از آن سال 2009 آغاز می شود و توان تولید آن 270 میلیون تن در سال است.

اولویت های نفتی چین

1. کاوش برای یافتن منابع جدید نفت وگاز در خارج از مرزهای چین بخصوص در مناطقی که شاهد رقابت اقتصادی سخت جهانی نیست ـ مناطقی همچون ایران وسودان

2.تلاش برای تنوع دادن به منابع انرژی جهت افزایش دامنه مانور

3.تامین ذخایر بزرگ واستراتژیک نفتی برای مقابله با بحران های غیر مترقبه انرژی.

4.تلاش برای کاهش تقاضای منابع انرژی با استفاده ای فن آوری وفشار بر مصر کننده داخلی

5. رسیدن به بالاترین میانگین تولید ذغال سنگ داخلی ونیز استفاده از انرژی توربین های آبی.

6. ملی کردن شرکت نفت چین برای تضمین همسویی کامل سیاست های آن با برنامه های استراتژیک مربوط به تامین نیازهای روز افزون انرژی با قیمت های معقول.

با تامل به اولویت های نفتی چین می توان به نتیجه رسید که سه اولویت آنها داخلی بوده وسه اولویت دیگر خارجی است وهر سه مورد خارجی آن بر همکاری فعلی چین با ایران در زمینه انرژی تکیه دارد.

رویکرد احتمالی چین در شورای امنیت

رفتار یک دولت ونحوه رای دادن آن در مورد مساله ای خاص دقیقا بیانگر نوع رویکرد این کشور است زیرا این نوع رویکرد دقیقا بر پایه منافع مشخصی استوار بوده و رفتارهای صورت گرفته برا ی حمایت از منافع انجام می پذیرد. چین از محاصره سیاسی واقتصادی آمریکا علیه ایران کمال استفاده را برد. این مساله به وضوح در بخش انرژی کاملا مشهود است به نحوی که شرکت های نفتی چینی از بزرگترین دروازه ها وارد فعالیت های نفتی ایران شدند، همچنین اصلاحات اقتصادی که در ایران انجام گرفت وکاهش قید وبندهای بر سرمایه گذاری های خارجی وقبضه شدن قدرت توسط محافظه کاران که از دیدگاه چینی ها استقرار سیاسی معنی می دهد، باعث شد تا چارچوب منابعی برای منافع چین در ایران شکل گیرد.

علاوه بر این مساله باید تاکید کرد که ورود و بسط حضور چین در بخش انرژی ایران دقیقا با افزایش فشارهای آمریکا علیه تهران و نیاز تهران به چین بعنوان یک چتر بین المللی رابطه تنگاتنگ با یکدیگر دارند. پکن تا کنون در تصویب دو قطعنامه 1737 و1747 شورای امنیت که به طور اجماع علیه ایران به تصویب رسید رای موافق داد.

در عین حال مخالفت چینی ها وتهدید آنها به استفاده از حق وتو باعث شکست پیش نویس قطعنامه های مختلفی از سوی آمریکا شده است، چین همواره مخالفت خود را با پیش نویس قطعنامه هایی که در چارچوب بند هفتم شورای امنیت قرار می گیرند اعلام وتعداد زیادی از قطعنامه ها را هم تعدیل کرده است. چون چین تمایلی به رویارویی مستقیم با آمریکا ندارد سعی می کند صحنه را برای روس ها جهت ایفای نقشی بزرگتری در مقابله با خواسته های آمریکا در شورای امنیت باز کند.

چینی ها تلاش می کنند در این چارچوب فراکسیون مخالفی را در شورای امنیت در مقابل آمریکا ایجاد کنند و اجازه ندهند این شورا از خط قرمز که همانا انجام حمله نظامی علیه تهران است عبور کند.با این حال به دلیل موقعیت جغرافیایی چین در خاور دور این کشور نمی خواهد که پرونده هسته ای ایران باعث انزوایش شود ، بخصوص که روسیه از یک سوی از جنوب با ایران همسایه بوده و از غرب هم با اروپا مرز مشترک دارد از اینرو نمی توان این کشور را همانند چین منزوی ساخت. رویکرد رای دادن های چین متاثر از سه عامل متداخل و درعین حال متضاد با یکدیگر است.

عامل اول اصل عدم دخالت در امور داخلی کشورها ومحترم شمردن حاکمیت ملی آنان است. این اصل اخلاقی هدف سیاسی چینی ها درعدم اخلال در رسیدن انرژی از خاور دور به کشورشان را محقق ساخته و دست آخر در راستای اهداف ایران قرار می گیرد. با یک محاسبه سر انگشتی درآمدهای ایران در اکتبر جاری این کشور برای چین از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می شود، نتیجه این محاسبه رقم سه تریلیون ونیم (یعنی سه هزار وپانصد میلیارد) دلار است. این رقم عظیم یعنی همکاری بین دو کشور هنوز به نقطه اوج خود نرسیده است ومی توان با یک تصمیم سیاسی ایران رقم فعلی بالغ بر 120 میلیارد دلار را طی چند سال آینده دو برابر کند.

این مساله را هم نباید فراموش کرد که ایران تا سال 2005 حدود 14 درصد از نیازهای انرژی چین را صادر می کرد اما در اواسط سال 2006 که اولین قطعنامه شورای امنیت در اعمال تحریم های اقتصادی علیه تهران صادر شد، ایران به بزرگترین صادر کننده انرژی به چین تبدیل شد.

عامل دوم عامل مسئولیت های بین المللی چین بعنوان عضو دائم شورای امنیت است که توانمندی هسته ای هم در اختیار دارد ومنطقه است که تلاش می کند معاهده منع انتشار تسلیحات هسته ای را به اجرا بگذارد، در این بعد پکن با واشینگتن همنوا وهم عقیده است که باید ایران را از دستیابی به تسلیحات هسته ای منع کرد، این دغدغه البته با نگرانی کشورهای نفت خیز عربی نیز که تولیدات خود را به چین صادر می کنند نیز همسویی دارد. از اینرو چین خواستار خلع سلاح خاورمیانه از تسلیحات کشتار جمعی شد مساله ای که همایش گفتگوی عربی ـ چینی که سال گذشته در پکن برگزار شد نیز بر آن صحه گذارد.

عامل سوم تاثیر گذار در تصمیم گیری و رای دهی چینی ها فراهم کردن صحنه ومجال مانور بین واشینگتن وتهران است تا لحظه برتری وانتخاب یکی از آنها به طولانی ترین مدت ممکن امتداد یابد. دینگلی چن کارشناس چینی امور آمریکا معتقد است لحظه انتخاب برای چین بسیار سخت ودردناک خواهد بود، زیرا انتخاب بین منافع اقتصادی گسترده ای که با وشینگتن بعنوان قطب برتر نظامی یک قطبی جهان از یک سو ونیازش به تهیه منابع انرژی از ایران از سوی دیگر فشار بسیار زیادی را بر تصمیم گیرندگان چینی وارد خواهد کرد.

بر حس منطق تحلیلی دو سناریو را باید از لیست گزینه های چینی ها حذف کرد:

سناریوی اول اینکه پکن با حمله نظامی علیه ایران موافقت خواهد کرد وحاضر خواهد شد تامنابع نفت وگاز ایران که خود در آن ده ها میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده و تلاش می کند صدها میلیاد دلار در سال های آینده از آن سود عایدش شود، تخریب شوند.

دوم : مقابله نظامی چین با آمریکا برای حمایت از ایران است که در صورت انجام حمله نظامی علیه تهران صورت می پذیرد. این دو سناریو خارج از چارچوب منافع چینی ها قرار دارند.

از اینرو است که پکن سعی می کند مانورهای خود را در چارچوب های دیپلماتیک ادامه دهد بدون آنکه این نوع عملکردش وی را صرفا در صف واشینگتن یا تهران قرار دهد ، وتاکنون نیز این نوع رویکرد را ادامه داده است. اما با افزایش حجم بحران در پرونده هسته ای ایران لحظه تصمیم گیری و انتخاب فرا می رسد لحظه ای که پکن دیگر قادر به ادامه مانورهای خود وسیاست های دو پهلویش بین دو طرف نیست.

اینجاست که عوامل ثانوی نقش خود را در تعیین سرنوشت انتخاب چین بین اولین شریک تجاری خود یعنی واشینگتن از یک سو ومهمترین صادر کننده انرژی خود یعنی ایران تعیین کننده خواهند بود. زیرا شاید چینی ها به سوی دارفور بروند تا نشان دهند سعی در مدیریت رویارویی خود با واشینگتن ودیگر قطب های قدرت جهانی دارند، زیرا از دست رفتن امتیازهای نفتی در مناطق دیگر باعث می شود تا چینی ها بیش از پیش به گزینه ایران پایبند باشند.

در موازات با آن سیاست چین که محکوم به روابط گریز از مرکز با این مضمون که هرچه زمان بگذرد برنامه های ایران از قدرت مقاومت بیشتری برخوردار شده ومیزان حمایت چین هم به تبع آن افزایش می یابد، در سایه داده های موجود پیش بینی می شود که تهران در ماه های آینده مزایای اضافی را به چینی ها در بخش انرژی بدهد تا بتوانند بر گزینه های اصولا محدود آنها در چارچوب نیاز مبرمشان به منابع انرژی ایران تاثیر گذارتر شوند. حال که عطش چینی ها به منابع انرژی (نفت وگاز ایران) زمینه مناسب روابط دوجانبه بسیار ممتازی را بین پکن وتهران به وجود آورده ، تهران سعی دارد چین را در چارچوب برنامه ای حساب شده سیراب کند تا بتواند از آن برای تامین منافع سیاسی خود حداقل در چارچوب پرونده هسته ای سود ببرد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد