درس‌های روسیه از جنگ گرجستان


آثار آن بر برنامه‌های اصلاحات نظامی

برنامه اصلاحات نظامی روسیه نتیجه جنگ گرجستان است. با این وجود، درس‌های آموخته شده ممکن است تنها منجر به تغییراتی ناچیز در کل برنامه‌های اصلاحات نظامی گردد. رویکرد مزبور به خودی خود رویکرد مختلط است. برخی از ژنرال‌های روسی معتقدند که جنگ فرصتی برای ارزیابی ناکارآمدی‌ها و کمبودهای نیروهای نظامی روسیه پدید آورد؛ از تجهیزات گرفته تا فرماندهی و کنترل تاکتیکی در این مقوله جای می‌گیرد؛ اما این در حالی است که سایرین پیروزی سریع نیروی نظامی متعارف بر ارتش آموزش‌دیده آمریکا و ناتو را مطرح نموده‌اند. این مسائل می‌بایست توسط طراحان نظامی غربی به دقت مورد بررسی قرار بگیرد تا محاسبه‌های لازم در خصوص چگونگی کمک به بازسازی نیروهای مسلح گرجستان در سال‌های آتی انجام پذیرد.

 

ادامه مطلب ...

استراتژی های تشنج زا


بازی «بزرگان» در اوستیا

نوشته Jean RADVANYI لوموند دیپلماتیک

در نزاع روسیه- گرجستان در قفقاز چهره ای دوگانه به نمایش درآمده است. رئیس جمهور گرجستان، میخائیل ساکاشویلی که مشاوران آمریکایی پیرامونش جمع شده اند، در استراتژی راندن روسیه به حاشیه که از سال ١٩٩١ سازمان پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) در پیش گرفته مشارکت می کند. کرملین هم با شدت عمل واکنش نشان داده سعی می کند به دوران بی خیالی پایان دهد. اما داستان این مناقشه بس قدیمی است و از گذشته پر تلاطمی در منطقه حکایت دارد

مردم گرجی و اوستیایی بیشترشان مسیحی ارتودکس هستند و از دیربازمناسبات تنگاتنگی میان آنها برقرار بوده است به عنوان نمونه، در دوران حکومت شوروی، ازدواج های مختلط در اوستیای جنوبی امری رایج به شمار می آمد. با این حال، هر بار که یک بازنگری بزرگ تاریخی رخ می داد و در هنگامی که ناسیونالیسم گرجی که بسیار ادغام گرا و تمرکز گرا است عرصه بروز همه جانبه می یافت، برخوردهای خونینی این دو جامعه را به جان هم می انداخت. در ١٩٢٠، با اعلام نخستین جمهوری مستقل گرجستان و سپس در ١٩٩١-١٩٩٢ در زمان ریاست جمهوری زویاد گامساخوردیا و ادوارد شوارنادزه مداخله خونبار ارتش گرجستان در تسخینوالی پایتخت اوستیای جنوبی، قربانیان بسیاری بر جای گذاشت و سیل پناهندگان به سوی اوستیای شمالی کنونی و روسیه سرازیر شد. بی تردید روسیه نیز هر بار از این شراره های ملی گرایانه، در جهت تضعیف مقامات تفلیس، بهره برداری کرده و به آنها دامن زده و به حمایت از جنبش های اوستیای جنوبی (و نیز ابخازی) که حاکمیت گرجستان را زیر سوال می برند پرداخته است

به نظر می رسید با امضای یک آتش بس، در ژوئن ١٩٩٢ در داگومیس روسیه، احتمال حل مسالمت آمیز مناقشه افزایش یافته باشد. اوستیای جنوبی از میدان نفوذ تفلیس بیرون می ماند اما در داخل این ناحیه، یک رشته روستای گرجی نشین محفوظ باقی می ماندند. نیروهای میانجی که زیر لوای جامعه دولت های مستقل (CEI) در نظر گرفته شده بود از سه بخش تشکیل می شد (روس، اوستیایی و گرجی). اما تنش ها به زودی حدت گرفت.

ارگنتی Ergneti در حومه شهر تسخینوالی واقع است؛ یک «حفره سیاه» در موقعیتی استراتژیک روی گذرگاه اصلی میان روسیه و گرجستان (از طریق تونل روکسکی) و شاهد گسترش مهم ترین بازار قاچاق در قفقاز جنوبی؛ محل مبادله کالاهای عمدتا روس و ترک و سود اندوزی فرادستان فاسد، چه اوستی، چه گرجی. کمی بعد، مسکو به ساکنان منطقه جدایی خواه گذرنامه های روسی پیشنهاد کرده وضعیتی بی سابقه پدید می آورد. تفلیس هم متقابلا بی توازنی کمیسیون چهار جانبه ای را که برای گفت و گو در باره وضعیت منطقه ایجاد شده، شامل: روسها، گرجی ها، اوست های شمالی و جنوبی و در نتیجه سه موافق به نفع اوست ها، محکوم می کند.

رئیس جمهور میخائیل ساکاشویلی، به محض رسیدن به قدرت، در ژانویه ٢٠٠٤، عزم خود را در پس گرفتن حاکمیت کامل بر این دو منطقه جدایی خواه اوستیای جنوبی و ابخازی ابراز می دارد. پیروزی در اجارستان و اخراج آسان و بی دردسر حاکم محلی اصلان اباشیدزه که بدون اعتراض مسکو صورت گرفت، قصدش را در رسیدن به مقصود راسخ تر کرد. با این همه و به رغم فشارهای متعدد اقتصادی و سیاسی (تشدید کنترل و تعطیلی بازار ارگنتی، کمک فزاینده به روستاییان گرجی، انتصاب یک رئیس جمهور «بدل» طرفدار گرجستان در اوستیای جنوبی در نوامبر ٢٠٠٦، آقای دیمیتری ساناکوئف، در برابر رئیس جمهور جدایی خواه هوادار روس، ادوارد کوکوئیتی) دو مناقشه در وضعیت «انجماد» باقی ماندند.

از تحریم شراب تا اقدام مسلحانه

تفلیس با پافشاری روز افزون خواستار مداخله واشنگتن و بروکسل بوده و در این میان جایگزینی کلاه آبی های روس توسط نیروهای سازمان امنیت و هماهنگی در اروپا (OSCE) و سازمان پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) یا سازمان ملل شده است. با این حال، گزینه نظامی که توسط برخی صاحب منصبان گرجی، به رغم هشدارهای غرب، عنوان شده منتفی نیست.

تلاش ها در جهت مدرنیزه کرده ارتش گرجستان با کمک های ایالات متحده و ترکیه و بر اساس هنجارهای ناتو شتاب گرفته است. ناظران در برابر تاسیس پایگاه های جدید و مدرن نظامی در سناکی و گوری که در مجاورت دو منطقه جدایی طلب قرار دارند ابراز نگرانی می کنند. در سال ٢٠٠٦ خانم بنیتا فررو والدنر کمیسر اروپا در روابط خارجی، با ابراز نگرانی در باره هزینه های گزاف امور دفاعی سه دولت بزرگ جنوب قفقاز و واکنش هایی که به دنبال می آورند جنجال آفرید. اما او دل مشغولی بسیاری از دولت های اروپایی در قبال افزایش تنش ها را بیان می کرد.

در مرحله آخر، منازعات افزایش یافت: انتخابات مورد اعتراض در ژانویه ٢٠٠٨، پرتاب خمپاره و تک تیراندازی بین روستاهای گرجی و اوستی (شامل حمله به کاروان آقای سانوکوئف در ژوییه). اما حمله گسترده ای که عصر ٨ اوت ٢٠٠٨ علیه شهر تسخینوالی (با تلفات بسیار در میان غیر نظامیان) و علیه پایگاه های کلاه آبی های روس وابسته به نیروهای میانجی از جنس دیگری بود. رئیس جمهور گرجستان با پر بها دادن به کمک هایی که متحد امریکایی می توانست در اختیارش بگذارد، تصور تصرف برق آسای این پایتخت کوچک روستایی را در سر داشت. و فکر می کرد از این راه بتواند با کاربرد زور و با عدم مداخله روس ها، حاکمیت گرجستان بر منطقه را تثبیت نماید. و ما می دانیم که این محاسبات تا چه میزان غلط از آب در آمد.

مسکو تمامیت ارضی گرجستان را همیشه به رسمیت شناخته (متون پایه جامعه کشورهای مستقل آشکارا بر خدشه ناپذیری مرزهای به ارث رسیده از اتحاد شوروی تاکید گذاشته اند)، اما مدام منقشات محلی را مستمسک قرار داده تا بر همسایه گرجی خود فشار بیاورد و مانعی در برابر گزینش اتلانتیسم گرایی این کشور قرار دهد. این راهبرد تا کنون کاملا بی نتیجه بوده و همواره شاهد تیرگی روز افزون روابط بین دو کشور در محیطی افترا آمیز از هر دو سو بوده ایم. هر فشاری از سوی کرملین (مانند تهدید به مداخله نظامی در مرز چچن، حمله های هوایی، حذف تحریم در آبخازی) نزدیکی بیشتر تفلیس به واشنگتن را در پی داشته است. به تشویق آمریکا در ١٩٩٧ اتحادیه ای از دولت های جامعه کشورهای مستقل پدید آمد که منتقد موضع مسکو در سرزمین های جدایی خواه بود: گوام (GUAM اختصار کشورهای عضو یعنی گرجستان، اوکراین، آذرببایجان و مولداوی). در ٢٠٠٢، ایالات متحده نخستین مشاورهای نظامی خود را به گرجستان گسیل می کند و در همین حال این کشور به حلقه ای کلیدی در انتقال هیدروکربورها از دریای خزر به سوی غرب تبدیل می شود

بحران روسیه- گرجستان زمانی حدت می گیرد که پس از دستگیری همراه با جنجال رسانه ای ٤ افسر روس در سپتامبر ٢٠٠٦ توسط ساکاشویلی، روسیه، به تلافی، کارزاری علیه گرجستان به راه انداخته و دست به تحریم شراب گرجستان که مهم ترین صادرات این کشور را تشکیل می دهد می زند. کرملین مخالفت آشکار خود با گسترش ناتو و ورود اوکراین و گرجستان در آن را اعلام می کند. آقای ولادیمیر پوتین در سخنرانی خود در مونیخ بی پرده به حاکمان امریکا هشدار می دهد. به گمان او، اینان از ضعف درازمدت روسیه در پی سقوط اتحاد شوروی بهره برده و نقشه جغرافیای منطقه را در جهت پس-گرد (“rolling-back”) نفوذش دوباره ترسیم می کنند. روس ها کاری را که آمریکا هرگز در مرزهای خود تحمل نکرده، انجامش را در مرزهای خود از سوی واشنگتن نخواهند پذیرفت. اقداماتی چون طرح سپر ضد موشکی، و فشارهای آمریکا در اجلاس سران بخارست درآوریل ٢٠٠٨ در جهت تسریع عضویت گرجسان در ناتو اعمالی تحریک آمیز به شمار می آیند.

با این اوضاع، اقدام نظامی گرجستان در اوستیای جنوبی بهانه ای غیر منتظره در اختیار کرملین قرار داد تا ابتکار عمل را به دست بگیرد. غیر از حمایت از کلاه آبی های خود و ساکنان اوستیای جنوبی، ارتش روسیه موفق شد در عرض چند روز مجموعه تاسیسات نظامی جدید گرجستان را منهدم و تسلط خود بر دو منطقه جدایی خواه را قوام ببخشد. پنتاگون به رغم موضع گیری های رسمی اش نمی توانست در جریان برنامه مداخله آقای ساکاشویلی نبوده باشد و ممناعتی در این امر ایجاد نکرده است. مسئولیت های روسیه را نادیده نمی گیریم اما حادثه غمبار گرجستان را بیشتر از دیدگاه بن بست استراتژی آمریکا می باید دید؛ سیاست مقابله ای که روسیه را به چالش می کشد و منافع این کشور را حتی در « کشور های بیگانه نزدیک» به خودش انکار می کند.

صف آرایی واشنگتن در کنار تفلیس اروپاییان را به صف اول کشانده تا شرایط مساعدی برای برقراری آتش بس فراهم نمایند و فراتر از آن از طریق مذاکره راه حل سیاسی معقولی برای این «مناقشات یخ زده» پیدا کنند. اما سرسختی اختلافات وظیفه ای دشوار پیش روی اتحادیه اروپا می گذارد. در حالی که تعدادی از اعضای جدید این اتحادیه (لهستان و کشورهای بالتیک) فعالانه از خواست آقای ساکاشویلی مبنی بر پیوستن هر چه زودتر به ناتو و اتحادیه اروپا پشتیبانی می کنند و به تندی مداخله نظامی روسیه را مورد انتقاد قرار داده اند، تعدادی دیگر نگرانی هایشان را نسبت به فشارهای آمریکا در جهت شتاب بخشیدن به فرایند پیوستن گرجستان به ناتو پنهان نمی کنند. آنها ضمن حساس بودن در مورد اهمیت تاریخی مناسبات اروپا با مسکو، آن هم نه فقط در مورد انرژی، احتیاط بیشتری به خرج می دهند و به عقب نشینی هم زمان نیروهای گرجستان و روس به سوی مواضع قبلی شان فرا می خوانند.

اما آن چه بیش از همه به پیشنهادهای اروپا آسیب می رساند، پیشینه کوسوو است. استقلالی که به رغم هشدارهای روس ها به اهالی کوسوو داده شد پیشینه ای فراهم کرد که بی تردید در دیگر مناطق جهان به آن استناد خواهد شد حتی جدا از موضع گیری های مسکو، چه طور می توان انتظار داشت که اوست های جنوبی، ابخازها و وارمنی های قره باغ علیا به آن استناد نکنند؟

تاکید اروپا بر این نکته که نمونه کوسوو کاملا منحصر به فرد است چندان قانع کننده به نظر نمی رسد. حتی متن هایی که در چارچوب سیاست همسایگی اروپا (PEV) به امضا رسیده نیز دچار عدم انسجام عجیبی هستند. از سویی طرح های عمل با گرجستان و آذربایجان به امضا رسیده که تمامیت اراضی را به عنوان یک ارزش بنیادین به نحوی بارز برجسته کرده (بند ٤.٢) اما در مورد ارمنستان (بند ١) به عکس بر خود مختاری خلق ها پا می فشارد و این نشانه آشکار تردیدهای اروپا بر سر مساله حساس مناقشات قفقاز جنوبی است.

در سال ٢٠٠٦ ، نماینده عالی سیاست خارجی امنیت جمعی اتحادیه اروپا، آقای خاویر سولانا در مورد ملت های ابخازی و اوستیا خاطر نشان می کرد که : «آنها می باید برای باقی ماندن در گرجستان تمایل نشان دهند و به این منظور گرجستان باید تلاش کند تا چنین شود.» اقدام نظامی تفلیس علیه تسخینوالی چشم انداز ادغام مجدد و سریع اوستیای جنوبی زیر چتر گرجستان را پس رانده و کار میانجی گری اروپا را دشوارتر می سازد. با تغییر اوضاع در میدان، گفت و گو نیز سخت تر شده است. بنا به اخبار ناقصی که مطبوعات گرد آورده اند، در اثر نبردهای ماه اوت، روستاهای گرجی نشین بالای تسخینوالی کاملا خالی شده اند و توازن قوا در سطح محلی عمیقا به هم خورده است

پوتین نخست وزیر روسیه در سفری به پایتخت اوستیای شمالی، ولادی کافکاز، در ٩ اوت ٢٠٠٨، و با تکیه بر آمار قربانیان غیر نظامی تسخینوالی که صحت آن غیر قابل تصدیق است (طبق منابع روس، نزدیک به دو هزار کشته) از «نسل کشی» علیه مردم اوستیا سخن گفت ، صفتی بی شک مبالغه آمیز علی رغم خشونت بمباران هایی که صورت گرفت. او گفت: «رئیس جمهور ساکاشویلی ضربه ای مهلک به تمامیت ارضی گرجستان وارد کرده است و این یک تهدید آشکار به پشتیبانی روس ها از استقلال دو منطقه جدایی خواه به شمار می آید.

جا دارد در مورد تامین منافع مسکو، چنانچه این راه حل به فرجام برسد، شک کنیم. چنین عاقبی از سوی همه گرجی ها به عنوان یک مصیبت عظیم تلقی خواهد شد و به امکانات عادی سازی روابط بین دو کشور صدمه خواهد زد. چه بسا در نهایت به بی ثباتی سرتاسر قفقاز منجر شود و ناگزیر بازتاب هایی در خود روسیه، در خرده جمهوری های شمال رشته کوه، از داغستان گرفته تا کاراچائو-چرکسی داشته باشد.

از طرف دیگر امروزه هیچ نیروی سیاسی در گرجستان یافت نمی شود که با بازگشت قیمومیت روس بر این کشور موافق باشد. در این شرایط تنها اروپاییان می توانند یک راه حل سیاسی ارائه دهند که برای گرجستان یک استقلال واقعی در داخل مرزهایی که در سطح بین المللی به رسمیت شناخته شده اند تضمین کند. در این راستا چندین پیشنهاد تا کنون ارائه شده است، مانند پذیرش وضعیت یک دولت بی طرف و غیر نظامی در چارچوب PEV تا این کشور بتواند از بن بستی که استراتژی رودررویی آمریکا در آن قرارش داده خارج شود.

 

گرجستان: پنج روزی که قفقاز را تکان داد


نوشته Vicken CHETERIAN

آوریل ٢٠٠٩

لوموند دیپلماتیک

در چند صد متری مرکز شهر گوری،‌ جایی که هنوز مجسمه‌ی بزرگی از ژوزف استالین سرپاست، نانا برواَشویلی یک زن ۴۶ ساله و دو فرزند او، به همراه چهار خانواده‌ی آواره‌ی دیگر یکی از کلاس های سابق یک مدرسه‌ی ابتدایی را اشغال کرده‌اند. روستای سابق او اِرِدوی، تنها چند کیلومتر آنسوتر در داخل مرز اوستیای جنوبی قرار گرفته است. برواَشویلی ده خود را که در سه کیلومتری تسخینوالی پایتخت اوستیای جنوبی واقع است، دو روز پیش از آغاز جنگ ترک کرده بود. او در حال حاضر قادر به بازگشت به روستای خود نیست چون از یکسو خانه‌اش سوخته است و از سوی دیگر به او گفته می شود، «در صورتی می توانی برگردی که اول پاسپورت روسی بگیری.» او می گوید، «هیچکدام از ما قبول نمی کند. ما گُرجی هستیم!» با اینهمه برواَشویلی هیچگونه دشمنی‌یی با اوستیایی ها حس نمی کند و رابطه‌ی نزدیک او با روستاییان دیگر شاهدی بر این مدعاست. آخرین باری که او به تسخینوالی رفته بود روز پنجم اوت ۲۰۰۸ یعنی دو روز پیش از آغاز جنگ، و برای فروش محصولات کشاورزی خود نظیر خیار و گوجه و خرید مایحتاج روزانه خود بود. هرچند که روستای او زیر کنترل پلیس گرجستان و در وسط روستاهای اوستیایی بود اما از آرامش برخوردار بود تا روزی که جنگ آغاز شد. برواَشویلی به رغم رنج ها و مشکلات خود، تاکید می کند که اوستیایی ها مانند همروستایی های گرجی او آدم های خوبی هستند و به آینده‌یی توام با صلح و امنیت امید بسته است.

به دنبال جنگ گمان می رفت که احساسات ضد اوستیایی و از آن بدتر ضد روسی بروز نماید اما چنین نشد. در خیابان های تفلیس هنوز هم زبان روسی به گوش می رسد خصوصاً در محلات و میان اقلیت هایی که روسی همیشه زبان اصلی آنان بشمار می آمده است. برخلاف سالهای آخر حیات روسیه شوروی، و دوره‌یی که تحرکات و نزاع های میان قومی به جنگ های شدید در همه جا و از جمله اوستیا منجر شد، امروز در گرجستان هیچگونه تحرک قومی مشاهده نمی شود. مبارزات امروز ماهیت متفاوتی پیدا کرده و درگیری ها به فرمان رهبران سیاسی آغاز می شود. به این دلیل بحث «جنگ را کدام طرف آغاز کرد» از بار سیاسی سنگینی برخوردارست.

جنگ را کدام طرف آغاز کرد؟

هنوز که هنوز است اسرار جنگ پنج روزه‌یی که شب ۷ اوت ۲۰۰۸ آغاز شد عموماً مخفی باقی مانده است. چه عاملی باعث شد که گرجستان با وجودی که برایش ریسک درگیری با نیروهای روسی‌ِ مورد تایید سازمان ملل وجود داشت، نیرو های خود را به تسخینوالی گسیل دارد؟ چرا بیشتر پایتخت های غربی و خصوصاً آمریکا تلاش نکردند از نابودی بالقوه‌ی یکی از متحدین خود و از بروز یک سرشکستگی دیگر برای آمریکا، و آسیب به چهره‌ی جهانی آن جلوگیری کنند؟ در سال ۲۰۰۸ آرایش نیرو های روسیه و گرجستان در اطراف اوستیا، و از آن پیشتر در آبخازیا بقدر کافی چشمگیر بود که نسبت به درگیری های آتی هشدار داده باشد. در گذشته، حداقل در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶ آمریکا با دخالت های خود مانع حمله‌ی گرجستان به اوستیای جنوبی شده بود تا جاییکه ایراکی اُکرواشویلی وزیر دفاع جنگ طلب گرجستان را که قول داده بود کریسمس سال ۲۰۰۷ را در مرکز اوستیای جنوبی جشن بگیرد، برکنار کرده بودند. این بار چه شده بود؟

از الکساندر لومایا، ریاست شورای امنیت گرجستان و مشاور میخائیل ساآکشویلی رئیس جمهور سئوال کردم کجای کار عیب کرده بود؟ او جواب داد تبلیغ رسانه های غربی و انداختن مسئولیت آغاز جنگ به گردن گرجستان نادرست بود: «جنگ روسیه بر خلاف ادعای آن کشور برای دفاع از اتباع خود نبود. هدف از آن نه اوستیای جنوبی بود و نه حتی خود گرجستان؛ هدف قدرت نمایی و ترسیم نقشه‌ی تازه‌ی اروپا بودلومایا می گفت گرجستان تا پیش از جنگ ماه اوت آماده‌ی مذاکره در خصوص تمام موارد مورد مناقشه‌ی دو کشور بود. «ما به همتایان روسی خود گفته بودیم که حاضریم درباره‌ی هرچیزی مذاکره کنیم بجز استقلال و تمامیت ارضی خود.» چه کسی جنگ را آغاز کرد؟ برخلاف آنچه رسانه های غربی منتشر می ساختند و اینکه گویا جنگ با حمله‌ی گرجستان به تسخینوالی آغاز شده و روسیه مجبور به نشان دادن عکس‌العمل شدید گشته، لومایا بر موضع رسمی گرجستان اصرار می ورزد: «روس ها تعداد زیادی از نیروهای خود را در روز ۷ اوت با بیش از ۱۵۰ کامیون از راه تونل رُکی و از سوی کوههای قفقاز روسیه به اوستیای جنوبی بسیج کرده بودند و همین گرجستان را به دفاع از مرزهای خود واداشت

با این وجود، این تئوری که گرجی ها با قصد دفاع از خود دست به حمله زده اند، با توالی اتفاقات و آنچه توسط رسانه ها گزارش شده همخوانی ندارد. من در اکتبر ۲۰۰۸ چند روز پس از عقب نشینی نیروهای روسی از «خط جداسازی»، از روستای اِرگنِتی بین راه گوری و تسخینوالی، در دو کیلومتری جنوب مرکز اوستیا دیدن کردم. بیشتر خانه های روستا نابود و از داخل-شاید پس از غارت شدن- به آتش کشیده شده بودند. تنها بر یکی از خانه ها آثار اصابت گلوله و انفجار یافت می شد. برداشت بیننده این بود که هیچگونه جنگی در این روستا صورت نگرفته است. اگر نیروهای گرجی میخواستند از خاک خود در مقابل نیروهای روسی دفاع کنند، از این روستا بهتر جایی پیدا نمی شد.

گرجستان در پایان جنگ از برخوردهای دوستانه‌ی رسانه های غربی برخوردار شد. با وجودی که به گزارش رسانه های غربی این گرجستان بود که جنگ را آغاز کرده بود، با اینحال سه روز بیشتر طول نکشید که ارتش آن بکلی از هم بپاشد و ارتش روسیه بسرعت بسوی مرکز گرجستان پیشروی نماید و با اشغال شهر گوری کشور را به دو قسمت کرده و علاوه بر آن شهر های غربی زوگدیدی و پوتی و سِناکی را نیز اشغال کند. ترس از این وجود داشت که یکان های ویژه‌ی ارتش روسیه وارد تفلیس شده و رهبران آن کشور را بازداشت کنند. در واقع اگر مسکو تصمیم به چنین عملیاتی می گرفت با هیچ مانع نظامی‌یی مواجه نمی شد. تحت همین شرایط بود که رسانه هایی که اوضاع روز را گزارش می کردند به گرجستان بعنوان قربانی بالقوه نگاه می کردند و نسبت به آن کشور لحن همدردانه‌یی داشتند.

اما به محض اینکه نیروهای روسیه مرزهای رسمی گرجستان را ترک کرده و به مرزهای کشورداری دوران شوروی در اوستیای جنوبی و آبخازیا عقب نشینی کردند خصلت گزارش ها تغیییر کرد و این سئوال که چرا گرجستان دست به حمله زد مطرح شد. دلایل ارائه شده از سوی گرجستان حس کنجکاوی رسانه ها را تسکین نبخشید و اخیراً بهمنی از انعکاسات منفی بر سر آن کشور فرود آمده است. نیویورک تایمز با رجوع به برداشت های دو نفر از ناظران نظامی OSCE ادعاهای گرجستان را زیر سئوال برده و بر مسئولیت گرجستان در حمله به مرکز اوستیای جنوبی مجددا تاکید کرده است: «نیروهای بی تجربه‌ی گرجی در روز ۷ اوت مرکز دور افتاده‌ی استان جدایی طلب را مورد حمله قرار داده و مردم غیر نظامی و نیروهای روسی حافظ صلح و ناظران غیر مسلح را زیر باران بی امان توپ و خمپاره گرفتند.» مقاما‌ت گرجی بارها و بارها اعلام کردند که هدف آنها از این عملیات دفاع از روستاهایی بوده که هدف آتش نیروهای روسی قرار گرفته بوده اند. با اینحال چنانچه گزارش نیویورک تایمز نشان داده است، ناظران نظامی OSCE که گزارش های محرمانه‌ ی خود را به دیپلومات های غربی در تفلیس رسانده‌اند تاکید کرده‌اند که خود شاهد چنین چیزی نبوده اند.

بدنبال جنگ اصلی، این سئوال که «چه کسی جنگ را اول بار آغاز کرد» باعث یک درگیری تازه شد. مجلس گرجستان زیر فشار رهبران جناح مخالف دست به تشکیل جلسات حقیقت یابی و روشن کردن عوامل آغازگر جنگ زد. حتی جامعه اروپا کمیسیونی به سرپرستی هایدی تاگلیاوینی دیپلومات ورزیده‌ی سویسی به منظور بررسی ریشه ها و شرایط رشد این نزاع تشکیل داده است. اما این یافته ها صرفنظر از نتیجه گیری های خود، از نظر سیاسی خارج از موضوع تلقی می شوند. گزارش این کمیسیون تا نوامبر ۲۰۰۹ منتشر خواهد شد، در حالیکه قدرت های بزرگ جهانی یعنی روسیه و آمریکا و جامعه اروپا مواضع خود را نسبت به جنگ و پیامد های آن مشخص کرده، و سازمان های جهانی مسئول، ناتوانی خود را در حل این نزاع کم و بیش آشکار ساخته‌اند: قدرت های بزرگ علیرغم حجم بالای هشدار های خود در طول سال ۲۰۰۸، زمینه‌ی مقابله با اوجگیری این اختلافات را فراهم نکردند. در کنفرانس کشور های امدادگر که در ۲۲ اکتبر ۲۰۰۸ در بروکسل تشکیل شد،‌ قول یک کمک ۳.۴۴ میلیارد یورویی به گرجستان داده شد که نشانه‌ی حمایت شدید اروپا و آمریکا از آن کشور محسوب می شد. هدف از این کمک ها یکی بازسازی کشور و بهبود بخشیدن به خدمات اجتماعی و دیگری ایجاد ثبات مالی و جلوگیری از سقوط اقتصادی‌ی ناشی از جنگ بود. چنین کمک هایی از آنجا ضروری بنظر می رسید که می توانست از سقوط بیشتر وضعیت اقتصادی و ریختن نیرو های مخالف به خیابان های تفلیس جلوگیری بعمل آورد.

 

اپوزیسیون گرجستان و جنگ

نینو بورجانادزه سخنگوی مجلس گرجستان می گوید، «جنگی که در اوستیای جنوبی در گرفت نقطه‌ی اوج توطئه‌یی بود که از مدتها پیش در روسیه نطفه بسته بود. مسئله در اینجاست که ما را دولت خودی به این دام کشاند.» او اضافه کرد که حل مسئله‌ی اوستیا و آبخازیا به آینده نگری و یک راه حل غیر نظامی نیاز دارد که از توان دولت فعلی خارج است. بورجانادزه در ۱۸ اوت خواستار تشکیل کمیسیون تحقیق درباره‌‌ی علل جنگ و روشن شدن مسائل مربوطه شد. او در آوریل ۲۰۰۸ اعلام کرد که به دلیل اختلاف نظر با حزب حاکم بر سر لیست اسامی شرکت کنندگان در انتخابات ماه مه، از شرکت در انتخابات خودداری خواهد کرد. از آن روز به بعد اختلاف میان او و ساآکشویلی شدت بیشتری یافت تا روزی که او در نوامبر ۲۰۰۸ تشکیل یک حزب مخالف تازه را اعلام کرد.

آیا این جدایی اپوزیسیون گرجستان را مصمم تر خواهد ساخت؟ آیا دولت ساآکشویلی روزهای آخر حیات خود را می گذراند؟ نمیتوان با قاطعیت گفت. مخالفین دیگر دولت در پیوستن به بورجانادزه تردید نشان داده و هنوز فراموش نکرده‌اند که او در روزهایی که مقامات دولتی و وزارت کشور به سرکوب اپوزیسیون و گرفتن ایستگاه تلویزیون ایمدی و شکستن وسایل آن در روز ۷ نوامبر ۲۰۰۷ دست زده بودند با آنها در یک صف قرار داشت. حقیقت اینست که با اینکه در پاییز سال ۲۰۰۷ احزاب مخالف دولت موفق به بسیج هزاران نفر از مردم ناراضی از سیر اصلاحات اجتماعی و اقتصادی شدند اما ضعف اپوزیسیون و تاکتیک های موفقیت آمیز ساآکشویلی جلوی این حرکت ها را گرفت. ساآکشویلی در پاسخ به تقاضای اپوزیسیون برای انتخابات تازه‌ی مجلس،‌ اول در ژانویه ۲۰۰۸ انتخابات ریاست جمهوری به راه انداخت که در آن ۵۲٪ آرا را بدست آورد. هرچند که اپوزیسیون به نتیجه‌ی انتخابات اعتراض کرد و خواستار برگزاری دور دوم آن شد اما دیگر کار از کار گذشته بود. این پیروزی در ماه مه ۲۰۰۸ با پیروزی مجدد حزب حاکم و بدست آوردن اکثریت برتر مجلس تکمیل شد. نیرو های اپوزیسیون قدرت سرنگونی دولت حاضر و یا حتی تاثیر گذاشتن بر روند های سیاسی را ندارند مگر آنکه غرب حمایت خود را از ساآکشیویلی متوقف ساخته و یا یک سقوط اقتصادی چشمگیر مردم را به خیابان ها بکشاند.

 

قدرت های بزرگ و نزاع های جزئی

در مارس ۲۰۰۷ یکی از مراکز دفاع از حقوق بشر تفلیس دست به یک فراخوان همگانی بنام «پوزش» زد که مخاطب آن مردم آبخازیا بخاطر حمله‌ی سال ۱۹۹۲ گرجستان به آن ناحیه بود. این از اولین ابتکارات از نوع خود بشمار می آمد که در آن یک سازمان غیر دولتی( اِن-جی-اُو ) گرجی در موقعیتی که زمینه یک خونریزی دیگر بخوبی آماده بود، نقش گرجستان را در شروع یک برخورد نظامی در ۱۵ سال پیش به بحث همگانی می گذاشت. این فراخوان از آنجا پر اهمیت بود که یادآور یک نکته مهم بود و آن اینکه سنگ بنای تفاهم میان دو ملت منوط به درک گرجستان از تهدید های خود نسبت به آبخازیا و هراس هایی است که در رابطه با امر حیات و مرگ و زندگی ملی، در مردم آن ایجاد کرده است. خبرگان سیاسی گرجستان نگرانی های منطقی اوستیایی ها و آبخازی ها را عموماً نادیده می گرفتند. آبخازی ها علیرغم پیروزی خود در سال ۱۹۹۳، به شدت آسیب پذیر بوده و جمعیت آنها در خاک آبخاز به بیش از ۹۴ هزار نفر نمی رسد. هراس آبخازی ها همیشه از این بوده است که طولانی شدن جنگ به نابودی کامل آنها بیانجامد.

هراس اوستیای جنوبی در مورد موجودیت خود آنی تر بود و در جنگ گذشته، برخلاف آبخازیا تصفیه نژادی و اخراج گرجی ها صورت نگرفته بود. این امر باعث امیدواری بود چرا که به دنبال امضای قرارداد صلح، رابطه‌ی اقوام مختلف با یکدیگر بسرعت رو به آرامی نهاد. زمانی که ساآکشویلی قدرت را بدست گرفت، علیرغم محاصره‌ی اقتصادی جمهوری جدایی طلب بطور علنی، و نبود مذاکرات جدی صلح بین آنها، یک رابطه‌ی عادی میان اوستیایی ها و گرجی ها برقرار بود. با از سر گرفته شدن فشارهای سیاسی و نظامی بر اوستیا در سال ۲۰۰۴، با هدف بازگرداندن آن به زیر کنترل گرجستان، حساسیت موضع اوستیا بیش از پیش روشن شد: تسخینوالی و ۳۰۰۰۰ نفر ساکنین آن از سوی شمال و جنوب و مشرق با روستاهای گرجی نشینی محاصره شده بود که در کنترل پلیس گرجستان بودند. تاسیس یک پادگان نظامی تازه در شهر گوری در نیم ساعتی شهر تسخینوالی تهدیدی دائمی برای ساکنین شهر اخیر محسوب می شد.

تفاوت های فاحشی میان اوستیای جنوبی و آبخازیا وجود دارد. اوستیای جنوبی یک منطقه‌ی فقیر کوهستانی است که فاقد ارزش استراتژیک بوده و برخلاف آبخازیا نه به سواحل دریای سیاه راه دارد و نه از زمینه‌ ای برای صنایع کشاورزی و توریستی برخوردار است. همین عوامل این منطقه را بشدت وابسته به کمک های روسیه ساخته و به همین دلیل بارها خواستار پیوستن به فدراسیون روسیه گشته است. حتی مقامات امنیتی و سیاسی اوستیای جنوبی نیز توسط کرملین تعیین می شوند که به عنوان نمونه می توان نخست وزیر اصلان بیک بولاتسف را نام برد که در گذشته مدیریت اداره‌ی مالیات اوستیای شمالی(عضو فدراسیون روسیه) را بر عهده داشت. آبخازیا از سوی مقابل همیشه استقلال خود را حفظ کرده و برخلاف رهبریت اوستیا هرگز مایل نبوده است به روسیه بپیوندد.

شناسایی رسمی استقلای اوستیای جنوبی و آبخازیا توسط روسیه، امنیت اوستیای جنوبی را در کوتاه مدت تضمین خواهد کرد اما مشکلات اساسی را نه تنها از میان نخواهد برد بلکه بارز تر نیز خواهد ساخت. جنگ اوت گذشته به نابودی اقلیت گرجی در اوستیای جنوبی انجامید؛ روستاهای آنان تخریب و به آتش کشیده شد و بیش از ۱۵ هزار نفر از آنان آواره‌ی گرجستان شدند. اوستیای جنوبی از نظر جغرافیایی در جنوب کوههای قفقاز واقع شده و خطوط ارتباطی آن از دره های گرجستان می گذرد. چنین است گستره‌ی طبیعی اوستیای جنوبی، و بریده شدن آن از بقیه‌ی گرجستان و مرتبط ساختن آن با روسیه خلاف وضعیت طبیعی سرزمین عمل کرده و حفظ و تداوم مصنوعی این وضعیت با بحران های شدید همراه خواهد بود.

این منطقه در مقابل درگیری های تازه مصونیت ندارد. از یکسو ارتش روسیه در نظر دارد پادگان های جدیدی در اوستیای جنوبی و آبخازیا بنا کند، و از سوی دیگر گرجستان با تجربه‌یی که از درگیری های اخیر بدست آورده است تصمیم به بازسازی ارتش خود و مجهز کردن آن به سلاح های ضد تانک و موشک های ضد هوایی گرفته است. این جنگ تهدیدات نظامی گرجستان را افزایش داده است. تا به امروز استان های جدایی طلب معضل گرجستان تلقی می شدند و این کشور تنها در سال ۲۰۰۸ بود که با کشوری مانند روسیه درگیر می شد. این جنگ باعث شد که روسیه نیرو ها و پایگاه های نظامی خود را تنها یکسال پس از عقب نشینی از پایگاه های باتومی و آخالکالاکی، به قلب گرجستان بازگرداند. رونالد ماگنوم سرهنگ بازنشسته‌ی آمریکایی، که در سه سال گذشته در تفلیس مستقر بوده است می گوید، «تا قبل از جنگ ماه اوت گرجستان قادر بود با بستن تونل روکی و سد کردن راه کازبکی، از نیمه‌ی شرقی خاک خود دفاع کند.» این سرهنگ که نظارت بر «برنامه‌ی اصلاح ارتش گرجستان» را به عهده دارد ادامه می دهد، «اما حالا یک بادکنک بزرگ(اوستیای جنوبی) و یک پادگان نظامی روسی افتاده است درست در قلب کشور

ماکسیم گونجیا، معاون وزیر خارجه‌ی گرجستان نگران ادامه‌ی درگیری های در مقیاس کوچک است. او می گوید نیروهای گرجی هم در گذشته و هم در حال حاضر به داخل خاک آبخازیا نفوذ کرده و سعی در برهم زدن ثبات آن دارند. علاوه بر این داتو شنگلیا اخیراً به منظور احیای مجدد سازمان خود، از زندان گرجستان آزاد شده است. شنگلیا رهبر یک گروه چریکی به نام «برادران جنگلی» بود که توسط وزارت کشور گرجستان حمایت می شد و در منطقه‌ی گالی در آبخازیای جنوبی دست به عملیات نظامی می زد. سازمان های شبه نظامی اینچنینی، در سال ۲۰۰۴ و با سر کار آمدن ساآکشویلی منحل شدند. اما گزارش هایی در دست است که نشان می دهد که برخی از چریک های سابق فعالیت های خود را از اوایل سال ۲۰۰۸ بار دیگر از سر گرفته‌اند.

جنگ اوت ۲۰۰۸ در گرجستان به هیچ رو باعث بروز «جنگ سرد تازه» ای نخواهد شد اما این کشور آشکارا به میدانی تبدیل شده است که برخی از قدرت های بزرگ حدود پیشروی ها و قابلیت های نظامی خود را به آزمایش می گذارند.

 

مسابقه تسلیحاتی در قفقاز


نوشته Vicken CHETERIAN

ژوئیه ٢٠٠٧

لوموند دیپلماتیک

در اوایل ماه مه ، وزیر دفاع گرجستان ، آقای داوید کزرا آشیوی( David Kezerachvili) با اعلام یک افزایش اساسی در بودجه نظامی سال ٢٠٠٧ سرو صدا به پا کرد: بودجه نظامی می بایست از ٥١٣ میلیون به ٩٥٧ میلیون لاری ( معادل ٤٢٨ میلیون یورو) افزایش یابد در حالی که رقم کل بودجه در سال ٢٠٠٧ معادل ٧/٣ میلیارد لاری است. هزینه های نظامی کشور بر اساس آمارهای رسمی از زمان « انقلاب گل رز » در سال ٢٠٠٣، ١٠ برابر و شاید بیشتر شده اند. تبیلیسی همچنین اعلام داشته که در هفته های آینده نیروهایش درعراق را با اعزام ٨٠٠ تا ٢٠٠٠ سرباز جدید تقویت خواهد کرد امری که این نیروها را به سومین ارتش اشغالگر تحت فرمان نیروهای امریکائی تبدیل خواهد کرد. از سال ٢٠٠١ گرجستان از ایالات متحده کمک نظامی به شکل تجهیزات و آموزش دریافت می کند.

چنین هزینه های نظامی به چه دلیل است ؟ کشور عملا ارتش نداشت و اگر میخواهد سریعا به ناتو بپیوندد که رسما یکی از الویت هایش است می بایست تلاش های جدی نماید. متخصصین نظامی از اینکه اکثریت افسران آموزش دیده توسط امریکائی ها ، ارتش را ترک کرده شکایت دارند .این امر اغلب به دلیل کمبود مسکن و سطح پائین حقوق انجام گرفته است. افزایش بودجه می باید ازجمله صرف ساختن مسکن و افزایش حقوق کارمندان شود.

چنین افزایش بودجه ای هدف های دیگری را نیز دنبال میکند. ارتش گرجستان اخیرا ساختمان یک پایگاه را در سناکی (Sénaki) در نزدیکی آبخازی(Abkhazie) که می تواند تا ٣٠٠٠ سرباز را در خود جای دهد به پایان رسانده و پایگاه دیگری در دست ساختمان در گوری(Gori) دارد ، در فاصله نیم ساعتی پایتخت اوستی جنوبی یعنی شهر تسخین والی(Tskhinvali) . ارتش همچنین مبالغ بسیاری برای خرید توپ و تانک از اوکرائین و یا سلاحهای کهنه دیگر کشورهای اروپای شرقی که اخیرا به ناتو پیوسته و می خواهند خود را ازشر سلاحهای زمان شوروی خلاص کنند، هزینه می کند. به دیگر سخن هرچند این سلاحها با استاندارهای پیمان آتلانتیک شمالی همخوانی ندارند اما می تواند در درگیری های آینده در اوستی جنوبی و آبخازی که یک جانبه استقلال خود را اعلام داشته اند به کار گرفته شوند.

هزینه های نظامی آذربایجان نیز افزایش چشمگیری داشته اند و از ١٣٥ میلیون دلار در سال ٢٠٠٣ به بیش از ٨٧١ میلیون دلار در سال ٢٠٠٧ رسیده اند. با توجه به سرازیر شدن دلار های نفتی از زمان گشایش خط لوله ای که باکو را به سیهان در ترکیه وصل میکند، رئیس جمهور وعده داده که میزان هزینه های نظامی را به سطح کل بودجه ارمنستان برساند. باکو همچنین خود را به هواپیماهای جنگنده ، تانک و موشک اندازهای متفاوت مجهز کرده است. آذربایجان از سال ٢٠٠٣ مرتب تاکید کرده که اگر نتیجه مذاکرات با یروان راضی کننده نباشد و خود را مجبور به رها کردن منطقه قره باغ علیا و شش منطقه آذربایجانی حول آن( که اکنون تحت کنترل ارمنستان قرار دارند) ببیند ، بازور این مناطق را پس خواهد گرفت.

ارمنستان نیز سعی بر دنبال کردن آهنگ این مسابقه تسلیحاتی دارد. هزینه های نظامی آن بیش از دو برابر گشته و از ١٠٠ میلیون دلار در سال ٢٠٠٥ به ٢١٠ میلیون دلار در ٢٠٠٧ رسیده است . ارمنستان از نیروهای نظامی قره باغ علیا حمایت مالی میکند و با آنها همکاری نظامی دارد. این جمهوری کوچک گمنام با ١٥٠ هزار سکنه به ارتشی با ٢٠ هزار سرباز مجهز است و هزینه مهمی را صرف ساختن یک خط دفاع زمینی سوم می کند.

و بالاخره اینکه در این منطقه سه پایگاه روسی نیز وجود دارد : در گورمی( ارمنستان)، باتومی و اکهال کالکی( گرجستان) که در حال تخلیه است به اضاف یک سیستم مهم رادار در گابالا(آذربایجان). ایالات متحده به نوبه خود همکاری های نظامی را با این سه کشور و بویژه گرجستان افزایش داده اند. دولتمردان تبیلیسی حتی آمادگی خود را برای نصب سکوها ی سپر دفاع موشکی امریکا در خاک خود اعلام داشته اند ، امری که خشم مسکو را به دنبال داشت: روسیه تهدید کرد که خود را از توافق در مورد نیروهای نظامی غیر اتمی در اروپا (FCE) کنار خواهد کشید، امری که می تواند ضربه ای اساسی برای کنترل این سلاحها در اروپا باشد.

این گسترش سریع تسلیحات می تواند در رهبران گرجستان تصور دروغین قدرتمند بودن را بوجود آورد. از زمان فروپاشی بلوک شوروی، قفقاز پنج جنگ به خود دیده است که اثرات دردناکی بر زندگی عادی میلیون ها انسان داشته اند. اما آنچنان که وقایع اخیرخاورمیانه و آسیای مرکزی نشان داده اند، آغاز یک جنگ بسیار ساده تر از پایان دادن به آن است