بزرگترین خریداران سلاح قرن ۲۱


چندی پیش موسسه تحقیقات صلح بین المللی استکهلم در کشور سوئد در پژوهشی مفصل پیرامون مسئله واردات هنگفت تسلیحات به منطقه خاورمیانه اعلام داشت که میزان خریدهای تسلیحاتی در کشورهای عربی منطقه خاورمیانه در چهار سال گذشته یعنی از سال ۲۰۰۴ تا سال ۲۰۰۸ بالغ بر ۳۸ درصد افزایش داشته است. بنا به پژوهش این موسسه معتبر بین المللی، امارات متحده عربی به عنوان بزرگترین خریدار سلاح خاورمیانه (مقام سوم جهانی بعد از چین و هند) و ایالات آمریکا و فرانسه نیز به عنوان بزرگترین صادرکنندگان سلاح به این منطقه بحرانی به شمار می روند و هم اکنون این منطقه را باید به عنوان بازار اول تسلیحات در سراسر جهان لقب داد.


مسئله رقابت تسلیحاتی در منطقه خاورمیانه در شرایط کنونی به یکی از مهم ترین مسائلی تبدیل شده است که نگاه های رسانه های خبری و افکار عمومی جهانی را به خود جلب کرده است. در ماه های اخیر کشورهای منطقه خاورمیانه قراردادهای تسلیحاتی کلانی را با هزینه های سرسام آور با کشورهای بزرگ تولید کننده سلاح به امضا رساندند که موجبات نگرانی های جدیدی را برای ساکنان منطقه خاورمیانه و دیگر نقاط جهان به وجود آورده است. بحثی که در این نوشتار بدان پرداخته می شود، تحلیلی است بر فرایند رقابت تسلیحاتی در خاورمیانه و علل و عوامل موثر بر این پدیده که در آن سعی شده است با نگاهی انتقادی نسبت به پیامد های این مسئله هشدار داده شود.
رقابت تسلیحاتی در خاورمیانه در حالی اوج گرفته است که کشورهای این منطقه از پتانسیل های بالایی برای قرار گرفتن در مسیر همگرایی برخوردار می باشند و به واسطه اشتراکات فراوانی که در میان آن ها وجود دارد، قادرند بسیاری از چالش ها و نابسامانی های موجود در منطقه را ازپیش رو بردارند. اما این که چرا کشورهای این منطقه به سمت و سوی تسلیحاتی شدن، آن هم به شکل کنونی حرکت می کنند، نیاز به تامل دارد.
کالین گری یکی از صاحب نظران مسائل استراتژی و تسلیحات در یکی از کتاب های خود تحت عنوان "سلاح جنگ افروز نیست "، بزرگ ترین علت بروز یک رقابت تسلیحاتی را میان دو یا چند کشور در مسئله ای تحت عنوان خصومت سیاسی، تحلیل و ارزیابی می کند. از دیدگاه این صاحب نظر خصومت سیاسی عبارت است از هر چیزی که روابط کشورها را با یکدیگر از حالت عادی خارج و به گونه ای متشنج و بحرانی نماید. بروز بحران در روابط دو طرف یکی از پیامدهایی را که در پی خواهد داشت، این است که گرایش طرفین بحران را به نظامی گری افزایش خواهد داد. از دیدگاه کالین گری خصومت های سیاسی در واقع بازتاب چالش ها و مشکلاتی است که در روابط دو یا چند کشور ممکن است وجود داشته باشند. مسائلی مانند مشکلات ارضی و مرزی، چالش های ایدئولوژیک، مسائل قومیتی، نژادی، فرهنگی و... هر کدام و هریک می توانند به خصومت های سیاسی منجر شوند و در نتیجه کشورهای درگیر در این خصومت را به کنش و واکنش وادار نمایند.
اگر دیدگاه این صاحب نظر را در مورد خصومت سیاسی به عنوان علل و عوامل بروز رقابت تسلیحاتی در جهان بپذیریم، تا حد زیادی می توانیم بروز علل و عوامل رقابت تسلیحاتی را در منطقه خاورمیانه تحلیل و ارزیابی دهیم، چرا که خاورمیانه در شرایط کنونی با خصومت های سیاسی فراوانی دست به گریبان است که هر کدام و هریک باعث شده اند فضای سیاسی و امنیتی خاورمیانه به این سمت و سو کشانیده شود. به عنوان مثال در هیچ نقطه ای از دنیای کنونی به اندازه خاورمیانه چالش های ارضی و مرزی وجود ندارد، عراق در تمامی مرزهای خود به استنای مرز مشترک خود با اردن با چالش مواجه است و حتی یک چالش ارضی با ایران، پای این کشور را به جنگی هشت ساله باز کرد. دیگر کشورهای منطقه مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، سوریه، اردن، قطر، کویت، مصر، بحرین، یمن، عمان، جمهوری اسلامی ایران، لبنان، مخصوصا فلسطین اشغالی و... هرکدام و هریک با کشورهای همجوار خود با چالش ها و ادعاهای ارضی و مرزی متعددی مواجهند که بعد از سال های طولانی کماکان به طور لاینحل باقی مانده اند. از منظر ایدئولوژیک خاورمیانه به یکی از متنوع ترین عرصه های برخورد ایدئولوژی های مختلف تبدیل شده است. جریان های ایدئولوژیک فراوانی به چشم می خورند که امروزه از تاثیرگذارترین عوامل در عرصه های سیاسی و حکومتی منطقه خاورمیانه به شمار می آیند. گروه ها و جریان هایی با صبغه های اسلام گرایانه، ملی گرایانه، چپ گرا و... با رویکردهای بنیادگرایانه، افراطی، میانه رو و... در کشورهای منطقه حضور فعالانه ای دارند که مسائل سیاسی و حکومتی را در این جوامع به طور محسوسی تحت الشعاع خود قرار می دهند.
به هرحال مسائلی مانند آن چه که در سطور فوق بدان ها اشاره شد، می توانند به اوج گیری رقابت های تسلیحاتی در خاورمیانه منجر شوند، اما نمی توان این علل و عوامل را به عنوان علل و عوامل اصلی و درجه اول عرصه رقابت تسلیحاتی در خاورمیانه عنوان کرد. اگر بخواهیم به علل اصلی بروز بحران در منطقه نگاهی داشته باشیم، باید از علل و عواملی یاد کنیم که از خارج از مرزهای منطقه خاورمیانه نشآت می گیرند. سیاست های سیاسی، اقتصادی، امنیتی، فرهنگی و نظامی ابرقدرت های غربی (مخصوصا ایالات متحده در پنجاه سال گذشته)، در شرایط کنونی اساسی ترین عاملی است که باعث شده است خاورمیانه به این سمت و سو کشانیده شود. بسیاری از چالش های ارضی و مرزی خاورمیانه میراثی است که کشورهای استعماری قرن بیستم برای منطقه از خود به جا گذاشته اند. ریشه بسیاری از چالش های ایدئولوژیکی، قومیتی، نژادی و فرهنگی خاورمیانه نیز به عملکرد قدرت های استعماری نامربوط نیست. حمایت های فوق العاده انگلیسی ها و غربی ها از جریان هایی مانند وهابیت، صهیونیسم و بسیاری از جریان های تبشیری و سکولار باعث شده است که خصومت های سیاسی فراوانی در منطقه تولید شوند و برای سالیان متمادی فضای منطقه را متشنج و بحرانی نمایند؛ بحران هایی که کماکان فعال هستند و خاورمیانه را هر روز با چالش های جدیدتری مواجه می نمایند. بارزترین و بزرگترین مثالی که در این راستا می توان از آن یاد کرد، در حمایت های فراوانی است که غرب و ایالات متحده از رژیم اسرائیل در دستور کار خود قرار داده است. رژیمی که رویای مالکیت منطقه ای به وسعت نیل تا فرات را در سر می پروراند و تا کنون فقط به زور نظامی توانسته اند برای خود ماهیتی به وجود بیاورد. اسرائیل در شرایط کنونی به موتور محرک رقابت تسلیحاتی در خاورمیانه تبدیل شده است. اتخاذ سیاست های نظامی گرایانه، عدم پایبندی به قوانین بین المللی، داشتن بیش از ۲۰۰ کلاهک هسته ای، داشتن بالاترین سرانه نظامی در جهان و... همه و همه به گونه ای دست به دست هم داده اند و دیگر کشورهای منطقه را به واکنش واداشته است. چرا که اکثر قریب به اتفاق کشورهای خاورمیانه به گونه ای اسرائیل را نوعی تهدید برای خود به شمار می آورند و محال است در شرایط کنونی از ناحیه آن احساس خطر نکنند.
سوای از مسئله اسرائیل، یکی دیگر از مسائلی که باعث شده است فرایند رقابت تسلیحاتی در منطقه خاورمیانه به مرحله فعلی برسد، وجود رژیم های دیکتاتوری است که بدین وسیله در صدد حفظ قدرت بر آمده اند و سفره های عظیم نفت نیز در راستای تحقق این امر آن ها را یاری می کنند. اکثر رژیم های خاورمیانه در شرایط کنونی به گونه ای با بحران مشروعیت در مواجهه اند و در این میان کشورهای عربی منطقه خلیج فارس بیش از سایرین با این بحران دست به گریبان شده اند. ماهیت این کشورها و نظام های سیاسی به گونه ای است که توسل به ارتش و نظامی گری جزء ذاتی آن ها محسوب می شود، اما این نکته را نباید از یاد برد که این رژیم ها عمدتا با کمک کشورهای غربی در کشورهای منطقه به قدرت رسیده اند و هم اکنون نیز از متحدان اصلی آمریکا در خاورمیانه به شمار می روند و دارای روابط سیاسی و اقتصادی بالایی با قدرت های غربی برقرار کرده اند. از سوی دیگر سیاست فروش تسلیحات به این رژیم ها همواره در دستور کار نظام های سیاسی غربی قرار داشته است.
بسیاری از صاحب نظران مسائل خاورمیانه بر این باورند که رقابت تسلیحاتی جاری در خاورمیانه پیامدهای وخیمی را درکوتاه مدت و بلندمدت برای منطقه و جهان در پی خواهد داشت. اولین پیامد منفی این فرایند را می توان در به تعویق افتادن فرایند های توسعه سیاسی در خاورمیانه عنوان کرد، هر چه ر‍‍‍‍‍‍ژیم های دیکتاتور کنونی خاورمیانه به تسلیحات بیشتری مجهز شوند به همان اندازه باید از به نتیجه رسیدن تلاش های اصلاح طلبانه در منطقه ناامید شد. به عبارتی دیگر با وجود رژیم های سیاسی کنونی که بر منطقه حاکم اند، نمی توان چندان به حل مشکلات و رفع چالش ها و نابسامانی های موجود در منطقه امیدوار بود.
دیگر پیامد منفی رقابت تسلیحاتی در خاورمیانه که بیشتراز همه متوجه خود جهان غرب نیز می باشد، این است که با مجهز شدن این کشورهای دیکتاتوری به سلاح های پیشرفته، دیگر نمی توان همانند گذشته از آن ها توقع همکاری و اطاعت داشت. اگر زمانی آمریکایی ها بخواهند مثلا یک رژیم دیکتاتوری مانند عربستان سعودی را از حکومت بر عربستان ساقط نمایند،در صورت تداوم فروش این سلاح های پیشرفته به این کشور دیگر به سادگی نخواهند توانست دولت ریاض را سرنگون کنند. آمریکایی ها و غربی ها با فروش تجهیزات مدرنی که در طول سال های اخیر به طور گسترده ای در اختیار کشورهای خاورمیانه قرار داده اند، این کشورها را به انبارهایی از تسلیحات و مهمات تبدیل کرده اند که قادرند تحرکات نظامی وسیعی را در منطقه از خود به نمایش بگذارند.

نویسنده: سید محمد رضا - موسوی
منبع: سایت - باشگاه اندیشه