تاریخچه و سیر پیدایش و تحول جنگ روانى

نویسنده ا ع س ساصد   

بـراسـاس اطـلاعـات مـوجـود در مـنـابـع تـاریـخـى ، جـنـگ روانـى از کهنسال ترین زمان تمدن بشرى مورد استفاده واقع مى شده است . لاین برگر استفاده از وحشت و هـراس تـوسـط کـیـدون در جـدال هـاى او در بـرابـر مـیـدیـانـیـت هـا (Midianies) حـوالى سـال 1254 قـبل از میلاد ذکر مى کند

تـاریـخ بـشـرى بـا شـروع جـنـگ هـاى ابـتـدایـى ، شـبـه نـظـامـى و کـنـش هـاى متقابل خصومت آمیز میان افراد شروع شده است . تقریبا تمام تمدن هاى جدید زاییده جنگ و همچنیناضمحلال تمامى تمدن هاى معروف قبلى ، بر اثر جنگ بوده است .
ایـن پـدیـده بـا تـحـولات اقـتـصـادى ، اجـتـمـاعى ، تکنولوژیکى و نیز دگرگونى در شرایط ایدئولوژیک و سیاسى ، انگیزه ها، اهداف و اشکال مختلفى همراه بوده است . بنابراین ، سخن از جنگ روانى مضمون جدیدى براى اندیشه اى قدیمى بوده که فرایند پرفراز و نشیب و پیچیده اى دارد. ایـن فـرایـنـد مـوظـف اسـت به طور دائم از تجاربى که در مقیاس فراملّى و بین المللى گرد هم مى آید نیرو بگیرد و در جهانى که در گیرودار انقلاب ها و تحولات عظیم علمى و فنى و اطـلاعـاتـى و فرهنگى و معنوى ، مى باشد هر آینه این فرایند پیچیده تر مى شود. کوشش و تـلاش در زمـیـنه شناساندن جنگ روانى و تحولات آن براساس شواهد تاریخى و اسناد موجود نـیـازمـند یک مؤ سسه تحقیقاتى با امکانات فراوان است .

ادوار جنگ روانى

جنگ روانى را از نظر تاریخى مى توان به سه دوره تقسیم نمود:
-
جنگ روانى در عصر باستان ؛
-
جنگ روانى در عصر میانه ؛
-
جنگ روانى در عصر جدید.
این سه دوره به ترتیب زیر مورد بحث قرار مى گیرد.
1
ـ 1 ـ جنگ روانى در عصر باستان

بـراسـاس اطـلاعـات مـوجـود در مـنـابـع تـاریـخـى ، جـنـگ روانـى از کهنسال ترین زمان تمدن بشرى مورد استفاده واقع مى شده است . لاین برگر استفاده از وحشت و هـراس تـوسـط کـیـدون در جـدال هـاى او در بـرابـر مـیـدیـانـیـت هـا (Midianies) حـوالى سـال 1254 قـبل از میلاد ذکر مى کند. استفاده از (اسب تراوا) توسط یونانیان براى تصرف تراوا، یکى از مشهورترین نمونه هاى تاریخى این شیوه مى باشد.
سون تزو، متفکر ارتش چین در سال 500 قبل از میلاد مسیح ، در کتاب خود با نام (هنر جنگ ) مى گوید:
(
در جـنـگ هـا با استفاده از صداى طبل ها و افراشتن پرچم ها و متاءثر کردن اذهان نیروهاى دشمن بـا اسـتـفـاده از جـاسـوسـان بـایـد آنـچـنـان وضـعـیـتـى را بـه وجـود آورد که موجب شکست دشمن گردد.)
وى همچنین در مورد دستیابى به اطلاعات به هنگام جنگ مى گوید:
(
اگـر از نـیـروى دشـمـن و از نـیـروى خـودى اطلاع کافى داشته باشى ، صدها جنگ نباید ترا بـتـرسـانـد. اگـر خـودى را بـشـنـاسـى امـا دشـمـن را نـشـنـاسـى ، در مقابل هر پیروزى یک شکست را متحمل خواهى شد. اگرنه خودى و نه دشمن را بشناسى ، یک احمق بیش نیستى و در هر جنگى شکست خواهى خورد.)
اندرزهاى (سون تزو) پس از قرن ها هنوز هم در جنگ هاى روانى عصر حاضر به کار مى رود؛ زیرا انجام جنگ روانى در تمامى سطوح به اطلاعات نیازمند است . این (اطلاعات به سه منظور در جنگ روانى مورد استفاده قرار مى گیرد:
الف ) بـراى ایـن کـه بـرنـامـه ریـزان بـتـوانـنـد طـرح هـاى واقـعـى و قابل اجرا را براساس نقطه ضعف هاى روانى هدف مورد نظر تدوین نمایند؛
ب ) بـراى تـهـیـه موادى که برنامه ریزان باید در تهیه محصولات تبلیغاتى از آنها استفاده کنند؛
ج ) بـراى ایـنـکـه بـرنامه ریزان بتوانند میزان تاءثیر عملیات تبلیغاتى قبلى را ارزیابى کنند.)
کـوتـیـلیـا، نـویـسـنـده هـنـدى ، در کـتـاب خـود بـه نـام (آرتـا سـاسـتـرا) کـه بـیـن سال هاى 321 تا 296 قبل از میلاد منتشر ساخت مى نویسد:
(
منجمین و کیهان شناسان با توجه به حرکت اختران آسمانى باید چنان روحیه اى در نظامیان و لشـکـریـان پـادشـاه بـه وجـود آورنـد کـه فـکـر هـرگـونـه احـتـمـال شکستى را در ذهن آنان از بین ببرند و جاى هیچ گونه شک و تردیدى در مورد پیروزى نـهـایـى آنـهـا بـاقـى نـگـذارد. هـمـچـنـیـن وى تـوصـیـه مـى نـمـایـد کـه عـوامـل مـخفى و امنیتى پادشاه باید به نحوى در سطوح مختلف ارتش دشمن نفوذ نموده و درباره شکست قریب الوقوع قواى آنها به شایعه پراکنى بپردازند و از این طریق سربازان خصم را تضعیف کرده و در داخل خاک رقیب دسته اى را علیه دسته دیگر بشورانند.)
جان گونتر، نویسنده کتاب (جولیوس سزار) مى نویسد: پس از تصرف رُم و اسپانیا، نوبت آن فـرا رسیده بود که سزار خود را براى مقابله با پومپیوس در یونان مهیا سازد. سزار هنوز هم به پومپیوس ارج مى نهاد و او را به عنوان یک انسان دوست مى داشت . اما به محض این که از وضـعـیـت ارتـش او آگـاهـى یـافـت درصـدد حـمـله بـه یـونـان افـتـاد. او قـبـل از شـروع جـنـگ ، بـه رجـزخـوانـى و تـضـعـیـف روحـیـه دشـمـن پـرداخـت . او قبل از جنگ مى گفت :
(
مـن در اسـپـانـیـا ارتـشـى بـدون فـرمـانـده را شـکـسـت داده ام و حال مى روم فرماندهى بدون ارتش را شکست دهم .)
او قـبـل از شـب نـبـرد براى بالا بردن روحیه ارتش خود و تضعیف روحیه دشمن از منجمین و کیهان شناسان نیز سود برد و از شهابى درخشان که در آسمان بر فراز اردوگاه سزار پدیدار شد و سـپـس در اردوگـاه پـومـپـیـوس افـتـاد نـهـایـت اسـتـفـاده را بـه عـمـل آورد. او از طـالع بـیـنـان خـواسـت تا این واقعه را تعبیر کنند. آنان این امر را به پیروزى سـزار تـعـبـیر کردند و سبب دلگرمى بیشتر سربازان او شدند و بدین ترتیب ، سزار در این جنگ بر پومپیوس پادشاه یونان غلبه کرد.
2
ـ 1 ـ جنگ روانى در عصر میانه
در نـیـمه اول سده هفتم میلادى با پیدایش اسلام و تعالیم حضرت محمد(ص )،دگرگونى عمیقى کـه از لحـاظ بـیـن المـللى اهـمـیت فراوانى داشت در سرنوشت کشورهاى کناره مدیترانه و آسیاى غـربـى پـدیـد آمد، که از لحاظ بین المللى اهمیت فراوانى داشت . در این ایام بخصوص از زمان شـروع مبارزه پیامبر(ص )با نظام فکرى ، ارزشى و اجتماعى حاکم بر حجاز، بزرگان قریش و سـایـر دشـمـنـان آن حضرت که تعلیمات وى را در جهت از بین بردن منافع خود مى دیدند با تـوسـل بـه انـواع و اقسام روش ها از جمله تمسخر، استهزاء و ایجاد ترس و وحشت با شکنجه و آزار و ارعاب مردم علیه پیامبر به جنگ روانى پرداختند.
از جـمـله شـیـوه هـاى مؤ ثرى که بزرگان قریش در جنگ اُحُد با پیامبر به کار بردند، شایعه کـشـتـه شـدن رسـول اکـرم (ص )بـود که در این موقع تمام مسلمین پا به فرار گذاشتند؛ حتى هنگامى که از کنار رسول اکرم (ص )مى گذشتند وى آنها را فرا مى خواند ولى آنها بدون اعتنا از کنار وى مى گذشتند!)
نـکـتـه قـابـل تـوجـه ایـن کـه حـضـرت رسـول اکـرم (ص )نـیـز در مـقـابله با دشمن ، مرعوب و مـسـتـاءصـل سـاخـتـن آنـهـا را بر کشتن ترجیح مى دادند و در این راه از شیوه ها و تاکتیک هاى جنگ روانى استفاده مى کردند.
یـکـى از روش هـاى جنگ روانى که رسول اکرم (ص )براى تضعیف روحیه و ارعاب مخالفان به کـار مـى بـردنـد از بـیـن بردن بلندگوهاى تبلیغاتى دشمن بود، که بطور علنى و عملى با پـخـش شـایـعـاتى باعث تضعیف روحیه مسلمین مى شدند؛ از جمله کشتن عصماء دختر مروان از قبیله بنى امیه و کشته شدن ابو عفک که مردم را علیه اسلام تحریک مى نمودند.
نمونه هاى زیادى از بهره گیرى از شیوه هاى جنگ روانى در تاریخ صدر اسلام موجود است . از جمله داستان جاویدانى است مربوط به یکى از رهبران سپاه مسلمین که به وسیله تاءثیر روانى کـلام تـوانـست حیثیت وطن ، شرافت سپاه و سرنوشت امت خود را نجات دهد. او طارق بن زیاد است . هـنگامى که بر قله هاى (ابان ) در اندلس ایستاد و مشاهده کرد که تعداد صد هزار نفر از سپاه دشـمـن آمـاده دفـاع اسـت . در حـالیکه کلیه سپاه او فقط دوازده هزار نفر بودند، با شناخت عظمت مـسـئولیـت خـود چـاره اى نـدیـد جـز آن کـه کـشـتـى هـایـى را کـه از شمال آفریقا به اندلس آورده بود به آتش بکشد! سپس به سپاهیان اندک خود رو کرد و گفت : (اى سـپـاهـیـان ، دشمن در مقابل شماست و دریا پشت سر شما. به خدا سوگند راهى جز مرگ یا پـیـروزى نـداریـد هـیـچ چـیـز شـما را به این امر نمى رساند مگر این که از دست دشمن خلاصى یابید.) پس از این سخنان سپاه طارق بن زیاد با پایدارى و مقاومت جنگید تا این کـه پـیـروز شد. این جنگ نمونه اى از جنگ روانى مثبت بود که به پیروزى منجر شد. از نمونه هاى دیگرى که مى توان اشاره کرد، جنگ روانى معاویه علیه حضرت على (ع ) بود.
در آن زمـان تبلیغات سوئى که علیه حضرت على (ع ) مى شد به حدى بود که پس از شهادت آن حضرت در محراب ، عده اى مى پرسیدند: مگر حضرت على نماز مى خواند که در محراب شهید شده است ؟! تبلیغات علیه حضرت على (ع ) حتى پس از شهادت وى نیز از طرف دستگاه معاویه ادامه یافت و سعى داشتند که وى را به صورت منفورترین مردم در اسلام درآورند....
شیوه هاى جنگ روانى در تاریخ اسلام در فصل سوّم که اختصاص به جنگ روانى در اسلام پیدا کرده است مورد بحث و بررسى قرار خواهد گرفت .

3
ـ 1 ـ جنگ روانى در عصر جدید

در اواخـر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم ، اروپا شاهد دگرگونى هاى عمیق درعرصه هاى مذهب ، سیاست ، اقتصاد و صنعت و تکنولوژى بوده است . درست در چنین وضعیتى صنعت چاپ پدید آمـد. بـا پـیـدایـش اوّلیـن روزنـامـه در سـال 1615 مـیـلادى تـحـت عـنـوان (فـرانـکـفـورتـر ژُرنـال ) کـه بـه طـور هـفـتـگـى در شـهر فرانکفورت آلمان منتشر مى شد، شرایط مناسب ترى بـراى حـکـام و دولت هـاى وقـت بـه وجـود آمـد تـا تـحـت آن شـرایـط، بـه افـکـار عـمـومـى کنترل و جهت و شکل دادن به آن دست پیدا کنند.
از اوایـل قـرن هـفـدهـم ، با اشاعه عقاید دینى توسط میسیونرهاى مسیحى و قرار گرفتن هنر در خـدمت اهداف استعمارى سلاطین و سران مسیحى ، شاعران و نقّاشان نیز اقدام به سرودن اشعار و تـرسـیـم تـابلوهایى براى نشان دادن عظمت آنها و تحکیم حکومت هاى کلیسایى قدمهاى اساسى برداشتند.
انـقـلاب کـبـیـر فـرانـسـه در سـال 1789 میلادى تاءثیر بسزایى در حیات مادى و معنوى جامعه اروپایى به ویژه فرانسه داشت و موجب تحولات عظیم در صنعت چاپ و مطبوعات گردید و افق هـاى تـازه اى در عـرصـه تـبـلیـغات ایجاد کرد. در این ایام ، مطبوعات فرانسه نقش مهمى را در اجراى جنگ روانى ایفا نمودند و این مساءله کمک شایانى را براى به کارگیرى جنگ روانى به وسیله ناپلئون بناپارت در جنگ ها به دنبال داشت . ناپلئون در هنگام حمله به مصر براى این کـه اهـالى مـصـر را وادار بـه اطـاعـت کـنـد، از شـیـوه هـاى مـخـتلف جنگ روانى استفاده کرد براى مثال ، وى لقب (حامى اسلام ) را بر خود نهاد.
اگـر بـه مـتـن نامه ها و اطلاعیه هایى که ناپلئون هنگام حمله به مصر و خطاب به مردم ، علما، بـزرگـان و شـیـوخ مـصـر نـوشته ، توجه شود معلوم مى شود از روش هاى زیر جهت ایجاد جنگ روانى بهره جسته است :
1
ـ نیرنگ و فریب از طریق ایجاد تردید و توهم ؛
2
ـ ایجاد اضطراب و وحشت از طریق کاربرد وسایل ناماءنوس ؛
3
ـ دشنام ؛
4
ـ بررسى ادعاهاى دشمن و مسائلى که به خاطر آنها مى جنگیدند؛
5
ـ ایجاد یک نیروى مسالمت جو؛
6
ـ ایجاد جو رعب و وحشت از طریق پخش شایعات ؛
7
ـ تهدید تسلیحاتى ؛
8
ـ کوچک شمردن نیروى دشمن ؛
9
ـ فریب دادن ، گمراه ساختن و دادن وعد و وعید؛
10
ـ بهره گیرى از اختلافات دینى و عقیدتى .
با بررسى و مقایسه این روش ها با روش هاى جدید جنگ روانى مى بینیم که این روش ها فاقد اسـتـفـاده از ابـزار و وسـایـل برنامه ریزى شده و فنى جدید در سطح وسیع و بین المللى مى باشد.
در 1918 جـنـگ روانـى انـگـلیـس عـلیـه آلمـان و اطـریـش ، مـوجـب پـیـروزى در طـول جـنـگ جـهـانـى اول شـد. در ایـن ایـام ، مـیـلیـون هـا اعلامیه تبلیغاتى به وسیله هواپیماهاى امـریـکـایـى در جـبـهـه هـاى جـنـگ آلمـانـى هـا ریـخـتـه شـد. در سـرى اول ایـن اعـلامیه ها ادعا مى شد که هدف متفقین از بین بردن و نابود ساختن مردم آلمان نیست بلکه امریکایى ها براى نابودى پروس گرایى آمده اند.
اعـلامـیـه هـاى سرى دوم ، مربوط به تصمیم متفقین براى ایستادگى تا پایان جنگ بود که این امر نوعى القاى ترس در میان آلمانى ها به شمار مى رفت . و سرى سوم اعلامیه ها مربوط به تشویق سربازان آلمانى بود تا اسلحه هایشان را به سوى افسران خود نشانه بگیرند و یک دولت انـقـلابـى در آلمـان تـشـکـیـل دهـنـد. نـتایج این جنگ روانى هنگامى آشکار شد که متفقین حمله بزرگ نظامى خود را در ژوئیه 1918 میلادى آغاز کردند.
در ایـن هـنگام ، آلمانى ها متوجه شدند که اعلامیه هاى قبلى در مورد تلفات انسانى و کمبود مواد غـذایـى و غـیـره واقـعـیـت داشـتـه است ، و در نتیجه ، اثر روانى آن موجب آسیب پذیرى لشکرهاى آلمانى شد.
در مـقـابـل ، تبلیغات آلمان به علت عدم وجود نیروهاى متخصص و ماهر در تبلیغات و خشک و بى روح بـودن تـبـلیـغـات ، مـوفـق نـشـد کـشـورهـاى بـیـطـرف را جـذب نـمـایـد. حـال آن کـه متفقین در جنگ جهانى اول از جنگ روانى به صورت تبلیغات موفق جهت تضعیف روحیه نظامیان و غیرنظامیان آلمان و نیز جلب حمایت کشورهاى بیطرف استفاده کردند.
هـمـچنین اصول چهارده گانه اى که پرزیدنت ویلسن اعلام کرد، یک پیروزى روانى براى متفقین بـود و روحـیـه آنـهـا را بـالا بـرد. گـذشـته از آن ، این اعلامیه ، به آنها که در قلب اروپا مى جـنـگـیـدنـد امـیـد بـه یـک صـلح عـادلانـه را قـوت بـخـشـیـد؛ بـه ویـژه کـه اصـول مـزبـور، آزادى تـعـیـیـن سـرنـوشـت را بـراى هـمـه کـشـورهـا از کوچک و بزرگ و همچنین استقلال سیاسى آنها را تاءمین مى نمود.
در هـم شـکـسـتـن روحـیـه آلمـانـى ها در ماه هاى آخر 1918، به کشورهاى بزرگ نشان داد که جنگ روانى ، سلاحى مؤ ثرتر و ارزان تر نسبت به سلاح هاى جنگى بوده است .
اعـتـقـاد بـر ایـن اسـت کـه فـُولِر مـورّخ و تـحـلیـل گـر نـظـامى بریتانیایى ، اوّلین کسى بود که اصطلاح جنگ روانى را در 1920 به کار برد. هرچند که اقدامات نهفته در دل این اصطلاح سابقه باستانى دارد. در بحثى پیرامون نـتـایـج حـاصـل از پـیـشـرفـت هـاى تـکـنـولوژى نـظـامـى در جـنـگ جـهـانـى اول ، فُولِر ادعا مى کند که وسایل سنتى جنگ ممکن است جاى خود را به جنگ روانى ناب بدهد که در آن بـه جـاى اسـتـفـاده از سـلاح از اقـدامـاتـى نـظـیـر زایـل کـردن فـرد انـسـانـى ، مـغـشـوش کـردن هـوش انـسـانـى و مـضـمـحـل کـردن حـیـات مـعـنـوى و اخـلاقى یک ملت به وسیله نفوذ در اراده آنها بهره گرفته مى شود.)
در ژانـویـه 1940، اصـطلاح جنگ روانى براى اولین بار وارد ادبیات امریکا شد و بعد از یک سال ، کمیته روحیه ملى ، کتابى با همین عنوان منتشر کرد.
جـنـگ روانـى در طـى جـنـگ جـهـانـى دوم از چـنـان اهـمـیـتـى برخوردار گشت که طرفین جنگ در به کـارگـیـرى آن بـراى رسیدن به اهداف خود، با یکدیگر به رقابت پرداختند. این تلاش ، جنگ روانى یا جنگ اعصاب نامیده شد. به این ترتیب ، بعد از این دوره اهمیت جنگ روانى به اندازه جنگ مـسـلحـانـه و حـتـى در مـواردى بیش از آن گردید، به طورى که جنگ مسلحانه در خدمت جنگ روانى درآمد.
جـنـگ جـهـانـى دوم (1945 ـ 1939) فـرصـتـى بـراى تـحـول بـخـشیدن به جنگ روانى به عنوان سلاحى تبلیغاتى و نظامى به منظور در هم شکستن روحیه سربازان دشمن و فلج کردن اراده مقاومت مردم کشور متخاصم فراهم آورد.
عـلاوه بـر ایـن ، جـنـگ خـود بـه عـنـوان سـلاحـى دفـاعـى بـراى حـفـظ نـیـروهـاى خـودى در مقابل جنگ روانى دشمن به شمار مى رفت .
در ایـن ایـام ، نـقش جنگ روانى در رهنمودها و فرامین مشترکى که از سوى سازمان هاى تبلیغاتى مـتـفقین صادر مى شد به روشنى متجلى بود. در این رهنمودها آمده بود که جنگ روانى نمى تواند یـک جـایگزین سحرآمیز براى جنگ عملى باشد بلکه تنها نقش پشتیبانى عملیات را دارد. و هدف اساسى آن ، کاهش هزینه هاى جنگ و تسهیل در برخورد با دشمن پس از تسلیم اوست .
در جـنـگ جـهانى دوم ، سیاست جنگ روانى آلمان در داخل بر مبناى متحد ساختن مردم آلمان زیر لواى اندیشه واحد و ثابت استقرار گردیده و هدف جنگ روانى علیه کشورهاى متفق عبارت بود از ایجاد تفرقه ، ایجاد هرج و مرج ، تحریک پذیر ساختن و استفاده از تضادهاى داخلى جوامع خارجى در جـهـت افزایش تضادهاى نژادى و عدم اعتماد به دولت ها و تشویق به هر مساءله اى که منجر به بـرهم زدن وحدت ملى شود، تقویت تنفّر مذهبى میان یک کشور و پشتیبانى از هر حرکتى که مانع تحقق وحدت اراده در کشورهاى مورد نظر گردد.
در جـهـان امـروز، جـنـگ روانـى جـزئى از فـعـالیـت هـاى سـیـاسـى ، نظامى ، اقتصادى و اجتماعى کـشـورهـاى اسـتـعـمـارى اسـت که تحت پوشش سازمان هاى اطلاعاتى در سطح ملّى و بین المللى داراى کارکردهاى گوناگون مى باشد. براى مثال ، سازمان مرکزى اطلاعاتى امریکا (سیا) در حال حاضر با استفاده از شیوه هاى روانى ، کنترل افکار عمومى امریکا و سایر نقاط جهان را در دست دارد.
سازمان سیا کار خود را در سال 1947 ابتدا با هدف ارائه خدمات یک سازمان اطلاعاتى معمولى شـروع کـرد ولى بعد از چندى فعالیت هایش گسترش یافته و به شبکه مخفى وسیع و پیچیده تـبـدیـل شـد. یـکـى از فـعالیت هاى مهم سیا در کشورهاى مختلف گذشته از تاءثیرگذارى ، در اخـتـیـار گـرفـتـن مـطبوعات و رسانه هاى گروهى به ویژه روزنامه ها مى باشد؛ در کشورهاى جـهـان سوم ، این سازمان سعى نموده روزنامه هاى مورد نظر را به عضویت اتحادیه مطبوعاتى آمریکا (یاپا) که تحت نفوذ سیا است ، درآورد.
ایـن اتحادیه با نفوذ در روزنامه و مطبوعات کشورهاى جهان سوم ، از طریق فرستادن ماءمورین خـود تحت عنوان ماءمورین فنّى و اخراج نویسندگان روزنامه و تغییر در کمیت و کیفیت آن اخبار را طورى منعکس مى کند که هدفش بى اعتبار کردن دولت ها (انقلابى و مخالف آمریکا) و ایجاد نفاق بین مردم مى باشد.
بـه طـور کـلى سـیا با انجام هرج و مرج اقتصادى از طریق قطع کمک هاى خارجى و ایجاد هرج و مـرج اجتماعى به وسیله روزنامه ها که صفحه اول خود را با عبارات ، تجاوز، تخلف ، آشوب ، بـحران ، حوادث غیرطبیعى ، بلاى آسمانى ، کمبود مواد غذایى ، مرگ و... پر مى کنند و نیز با ایـجـاد شـرایـط بـحـرانـى روانـى کـه تقصیرات را به گردن دولت مى اندازند باعث تضعیف دولت و بى اعتبار کردن رهبران و اختلاف در بین مردم مى گردند.
سـیـا بـا گـذاردن عـکـس هـایى از رهبران کشورها در کنار عنوان هاى تند و ساختگى و جمله بندى هـایى از قبل تنظیم شده ، تبلیغات گمراه کننده را صورت داده به ترور شخصیت هاى سیاسى این کشورها مى پردازد؛ به طور مثال : روزنامه لاپرنسا در دسامبر 1980 عکسى از رهبر جبهه آزادیبخش ساندنیست نیکاراگوئه (هومبرتو ارتگا) را در کنار یک جسد متلاشى شده قرار داده بود.
یا در مبارزه انتخاباتى سال 1980 در جامائیکا، روزنامه دیلى گلینر ، عکس سه تـن از وزراى کـابـینه را بالاى تیترى ، تحت عنوان (23 مرد یک دختر 15 ساله را مورد تجاوز قـرار دادنـد)، گـذاردند. وقتى داستان خوانده مى شود، معلوم مى گردد عکس ها هیچ ارتباطى با داستان ندارد؛ ولى به هر حال اثرى روانى بر روى خواننده به جاى مى گذارد.
یـا مـثـلا عـکـس (آنـتـونـى اسـپـالدنـیـک ) وزیـر مـسـکـن جـامـائیـکـا را در کـنـار خـانـه اى در حال سوختن ، گذاشته بود.
در روزنـامـه (ال یـرکـو ریـو) مـورخ دوم سپتامبر 1970، عکس سالوادور آلنده در کنار داستان غـیـرمـربـوط (نـفـوذ شـوروى در شـیـلى ) قـرار داده شده بود و نیز همین روزنامه با عکسى از سـالوادور آلنـده در کـنـار خـبـرى مربوط به زیردریایى اتمى شوروى درج کرده و تلاش در سرنگونى وى مى نماید. وقتى متوجه مى شود نظامیان تمایلى ندارند علیه آلنده اقدام نمایند سندى جعل کرد به این معنى که توطئه قتلى از طرف چپ گرایان علیه رهبران نظامى چیده شده بـود. خـبـر کـشـف ایـن تـوطـئه توسط رسانه هاى دست نشانده سیا اعلام و شایع گردید و به دنبال آن آلنده برکنار و سپس به قتل مى رسد.
تـبـلیـغات از مهم ترین شیوه هاى سیا براى ایجاد جنگ روانى است که جهت ایجاد نفاق و تفرقه بـیـن مردم کشورهاى مورد نظر انجام مى دهد. این سازمان از تبلیغات فریب آمیز به منظور ایجاد هرج و مرج استفاده کرده و براى بروز اختلاف در کشورها، گروه هاى سیاسى ، مذهبى ، قومى ، اقتصادى و... را علیه یکدیگر مى شوراند.
نـمـونـه بـارز استفاده از جنگ روانى امریکا، جنگ ویتنام است ؛ که (فقط در ماه مه 1968 سیصد میلیون جزوه روى سر مردم ویتنام ریخته شده است که هدف از آنها تضعیف روحیه مردم بوده است .)

در جـنـگ هـاى مـعـاصـر، بـراى جـنـگ روانـى از روش هـاى روانشناختى استفاده مى شود؛ به عنوان مـثال در جنگ ویتنام طورى عمل نموده بودند که وقتى دهکده اى در ویتنام به وسیله امریکا با خاک یـکـسـان شـد، مـردم آمـریـکـا بـى تـفـاوت بـودنـد در حـالى کـه وقـتـى روانـشـناسان جهت آزمون روانشناسى مردم سر کبوترى را در جلو کلیسا از تنش جدا مى نمایند، با اعتراض شدید مردم و رسانه هاى گروهى کشور روبرو مى گردند!
بـا بـررسـى تـحـولات جـنـگ روانـى ، ارتـش امـریـکـا در اوایـل جـنـگ کـُره اداره ریاست جنگ روانى (OCPW ) را به عنوان یک بخش ستادى ویـژه ایـجـاد مـى نـمـایـد. بـا تـاءسـیـس دفـتر ریاست جنگ روانى علاقه به این پدیده در میان نـیـروهـاى مـسـلح امـریـکـا نـیـز گـسـتـرش یـافـت و بـا تـحـولات در صـحـنـه عـمل دکترین جدید ظاهر شد و براساس آن جنگ روانى جاى خود را به عملیات روانىPSYOPS و اقدامات روانى داد و عملیات روانى به عنوان فعالیتى تعریف شـد کـه عـبـارت بـود از: (اقدامات سیاسى ، نظامى ، اقتصادى و ایدئولوژیک که براى ایجاد احساسات ، نگرش ها یا رفتار مطلوب در گروه هاى دوست ، دشمن ، بیطرف و مخالف به منظور تاءمین مقاصد ملى طراحى و اجرا مى شد.)
از سـویـى تـحولات جنگ روانى باعث تحول مفهوم آن گردید و امروزه جنگ روانى در کلى ترین مـعـنـاى آن بـه عنوان یکى از چهار عنصر اصلى قدرت تعریف مى شود که در دوران جنگ و صلح بـراى ارائه حـداکـثـر پـشـتـیـبـانـى از سـیـاسـت هـا بـه مـنـظـور افـزایـش احتمال پیروزى و نتایج مطلوب آن ، و کاهش امکان شکست به کار گرفته مى شود .
از سـوى دیـگـر، پـیشرفت هاى تکنولوژیک در علم ارتباطات ، امکاناتى را در اختیار جنگ روانى قـرار داده اسـت . ایـن امـکـانـات یـعـنـى گـیرنده ها و فرستنده هاى رادیویى موج کوتاه ، فیلم ، گـسـتـرش گـیـرنـده هـاى تـلویـزیـونـى ـ مـاهـواره و ازدیـاد مـطـبـوعـات مـوجـب شـده انـد تـا احتمال در معرض قرار گرفتن مخاطبان جنگ روانى افزایش یابد.
پیشرفت هاى حاصل در روش هاى سنجش افکار عمومى ، نمونه گیرى مخاطبان مصاحبه گروهى ، تـحـلیـل اطـلاعـات ، ارزیابى خصائص فرهنگى و روانى گروه هاى خارجى نیز امکانات لازم را براى اعمال جنگ روانى جدید با پیش بینى و کنترل بیشتر فراهم آورده است .

دیدگاه ها و دکترین هاى موجود درباره جنگ روانى

1
ـ دیـدگـاه اوّل : عـمـلیـات روانـى به اقداماتى گفته مى شود که براى تاءثیرگذارى بر عقاید و عواطف دشمن جهت تغییر، تخریب و تضعیف روحیه او برنامه ریزى مى شود تا هدف هایى را کـه از طریق عملیات نظامى تعقیب مى شود، پشتیبانى نماید. طرفداران این نگرش تبلیغات را جزء اصلى و اساسى جنگ روانى مى دانند.
2
ـ دیدگاه دوم : عملیات روانى پدیده است که تمام افراد جامعه را تحت تاءثیر قرار مى دهد و طیف وسیعى از فعالیت ها نظیر ترور شخصیت و جاسوسى ، براندازى و آدم کشى ، تروریزم و سـانـسـور را در بـر مـى گـیرد و با دامن زدن به تنش ها و ناهنجارى هاى اجتماعى و بحران هاى مـتوالى جامعه را به سمت خاصى سوق مى دهد. در جنگ روانى ، دشمن با شناخت کافى از انگیزه و تـفـکرات مردم با امکانات و تکنیک ها و ابزار مناسب جنگ روانى ، تلاش مى کند تا تعارضات روانـى و اجـتـمـاعـى را تـشـدیـد کـرده و از تـنـش هاى ایجاد شده نهایت بهره بردارى سیاسى ، اقتصادى و نظامى را کرده باشد.
3
ـ دیـدگـاه سـوم : ایـن گـروه ، عـمـلیـات روانـى را شـامـل طیفى از فعالیت هاى سیاسى ، نظامى ، جنگ هاى چریکى و اقدامات شبه نظامى مى دانند و مـعـتقدند که هدف جنگ روانى چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ حمایت و پشتیبانى از عملکردهاى سیاسى و نظامى دولت ها بوده است .
بـا تـوجـه بـه مطالب بالا مى توان چنین نتیجه گیرى کرد که دیدگاه هاى گوناگون ارائه شده در مورد مفهوم جنگ روانى ، در تضاد و تناقض با هم نیستند و هرکدام جنبه هاى خاصى از جنگ روانـى را بـررسـى نـمـوده و به طور کلى مکمل یکدیگرند. لذا با توجه به این نگرش ها مى توان تعریفى جامع و مانع از جنگ روانى به شرح زیر ارائه داد:
(
جنگ روانى عبارت است از انجام اقدامات و عملیات براى تحت الشعاع قرار دادن طرز تفکرات و عـقـایـد افـراد یـک جـامـعـه و ایـجـاد بـحران و تنش هاى روانى و اجتماعى با استفاده از تکنیک ها، تـاکـتـیـک ها و شیوه هاى روانى و تبلیغاتى (ترور، فریبکارى ، سانسور، جاسوسى و خشونت هـاى سـیاسى و نظامى ) براى رسیدن به اهداف سیاسى ، اجتماعى ، اقتصادى و نظامى ، بدون رویارویى نظامى ).
دیدگاه هاى شخصیت هاى سیاسى (دکترین ها) درباره جنگ روانى :
در زمـینه تاءثیر جنگ روانى بر دشمن و گروه هاى خاص و مخاطب ، نگرش هاى گوناگونى از جـانـب شـخـصـیت هاى سیاسى به عمل آمده است که در زیر به برخى از این دیدگاه ها اشاره مى شود.
ژنرال دوگل مى گوید:
بـراى آن کـه دولتـى در جـنـگ پـیـروز شـود، بـایـسـتـى جـنـگ روانـى را قـبـل از حـرکـت نـیـروهـایـش بـه سـمـت میدان هاى نبرد آغاز نماید و تا انجام عملیات رزمى براى پشتیبانى نیروهایش ادامه دهد.
وینستون چرچیل در این زمینه مى گوید:
چـه بـسـیـار اتـفـاق افـتـاده کـه جـنـگ روانى مسیر تاریخ را تغییر داده است ، در تاریخ جنگ ها، مثال هاى افزون بر شمارش در این باره یافت مى شود و نیز از پیروزى هایى که ماشین جنگى دشـمن را از کار انداخته ، امّا نتوانسته است ، روحیه معنوى نیروهایش را از پاى درآورد و به همین دلیـل ایـن پـیـروزى هـاى نـاقـص کـمـى دوام آورده و پـس از آن نیروى غالب شکست خورده و جناح مقابل پیروزى خود را تثبیت کرده است .)

عوامل مؤ ثر در جنگ روانى

بـراى ایـن کـه جـنـگ روانى در یک جامعه مؤ ثر واقع شود، شناخت کافى و صحیح از ارزش ها و ساختار فرهنگى جامعه ، اجزاء و عوامل تشکیل دهنده آن ضرورى است ، و هرچه آشنایى با فرهنگ و نـظـام اعـتقادى بیشتر باشد بهتر مى تواند دست اندرکاران جنگ روانى را یارى دهد. در این جا بـه بـررسى تاءثیر عوامل ذهنى و عینى جنگ روانى و نیز شرایط مؤ ثر در پذیرش پیام جنگ روانى مى پردازیم :
1
ـ 3 ـ عوامل ذهنى
- 1 - 3 -
شناخت ذهنى افراد مخاطب :براى شناسایى رفتار انسان باید ویژگى هاى فکرى ، روانـى و اعـتقاد شخصى وى شناخته شود. شناخت ویژگى هاى فرد و خصوصیات روانى افراد در یک جامعه ضرورى است ؛ زیرا بدون شناخت کافى از رفتار، ویژگى هاى روانى ، اعتقادى و فرهنگى ، اعمال جنگ روانى مؤ ثر واقع نمى شود، این ویژگى هاى روانى و ذهنى عبارتند از:
انـگـیـزه هـاى فـردى : امروزه در تبلیغات بازرگانى به منظور دستیابى به اهداف مورد نظر خـود، از ایـن خـصـوصـیـات انـسان ، حداکثر استفاده را مى برند؛ مثلا با به کارگیرى جملات و عـباراتى نظیر (براى راحتى شما)، (براى رفاه شما) و... بیشترین تاءثیر را بر مخاطبین مى گذارند.
گرایش هاى روانى : گرایش هاى روانى عوامل مؤ ثر دیگرى در رفتار افراد هستند.
ایـن گرایش ها نسبتا ثابت بوده ، و نوعى آمادگى روانى در افراد ایجاد مى کنند که براساس آن ، فـرد نـسـبـت بـه مـسـائل گـونـاگون واکنش مثبت یا منفى نشان مى دهد. گرایش هاى روانى و درونى افراد اکتسابى است ؛ بنابراین ، براى ایجاد گرایشات خاص در افراد، باید فرد را از کـودکـى تـحـت شـرایـط مـنـاسـب قـرار داد تـا در قـالب آن شـرایـط شکل گرفته و رفتار مورد نظر را بروز دهد.
امـروز قـدرت هـاى بـزرگ بـراى حـفـظ سـلطـه خـویـش با استفاده از شیوه هاى علمى به شناخت وسـیعى از بافت فرهنگى ، ارزش ها و عقاید و اعتقادات افراد جامعه مى پردازند و با تغییر در نگرش آنها، عکس العمل ها و واکنش هاى مطلوب خود را در افراد آن کشور ایجاد مى کنند.
2
ـ 1 ـ 3 ـ شناخت محیط پیرامون مخاطب
تـحـقـیـقات انجام شده در این زمینه ، نشان مى دهد، که علاوه بر بررسى ویژگى هاى روانى و شـخـصـیـتـى افـراد، باید شناخت عمیق و اطلاعات کافى از محیط و فضاى زندگى جوامع داشته بـاشـیـم ؛ زیرا در بررسى و تحقیقات (علم رفتار) رفتار انسان متاءثر از محیط زیست است ، بـدیـن مـعـنى که انسان با توجه به نیازها و ارزش ها، محیط خود را دگرگون کرده و خود نیز تـحـت تـاءثـیـر مـحـیـط دگـرگـون شـده قرار مى گیرد. (کورت لوین )، یکى از محقّقان مکتب گشتالت ، در این زمینه مى گوید:
رفـتـار مـتـقابل تابع عواملى است که از یک سو از افراد و از سوى دیگر از محیط سرچشمه مى گیرند.
وى براى بیان پدیده حاصله از تاءثیر متقابل عوامل فرد و محیط، از مفهوم (فضاى زیست ) استفاده مى کند.
خـصـوصـیـات گـونـاگـون هـر جـامـعه از لحاظ فکرى ، رفتارى ، اعتقادى ، سابقه تاریخى و مـوقـعـیـت جغرافیایى در ایجاد وضعیت فرهنگ و ظرفیت فکرى خاص افراد آن جامعه مؤ ثر بوده تفاوت افراد جوامع مختلف را موجب مى گردند، بر این اساس و با توجه به تعریف جنگ روانى ، کـارشـنـاسـان و افـراد ذى صـلاح ، داشتن اطلاعات کافى از اجزاء مختلف فرهنگى جامعه مورد هدف جنگ روانى را از شرایط اساسى و ضرورى براى ایجاد جنگ روانى دانسته اند.
3
ـ 1 ـ 3 ـ ویژگى هاى کارگزاران جنگ روانى
مـجـریـان جـنـگ روانـى بـراى موفقیت در اجراى مراحل جنگ روانى بایستى از مهارت ها و تخصص کـافـى بـرخـوردار بـوده اطـلاعـات دقـیـقـى در زمـیـنـه مـشخصات روانى ، آداب و رسوم ، بافت فـرهـنگى و سیاسى و اقتصادى جامعه مورد نظر داشته باشند. در این زمینه اصولا افرادى به کار گرفته مى شوند که داراى خصوصیات زیر باشند:
الف ) از نزدیک با خصوصیات روانى و اجتماعى و روحیات افراد جامعه آشنایى داشته باشد.
ب ) بـه زبـان آن جـامـعـه تسلط و احاطه کامل داشته باشد، تا بتواند ارتباط لازم را برقرار کند.
ج ) از تحصیلات عالیه و دانشگاهى برخوردار باشد.
د) افـراد انـتـخـاب شـده بـایـد صـاحـب فـکـرى خـلاق و نـیـز تحلیل گر مسائل سیاسى بوده و به عبارتى صاحب نظر در سیاست باشند.
2
ـ 3 ـ عوامل عینى و محیطى
هـر جـامـعـه اى از عـنـاصـر و اجـزاء پـیـچـیـده مـتـصـل بـه هـم تـشـکـیـل شـده و انـسـان کـه هدف نهایى جنگ روانى مى باشد، در بستر محیط، روان و شخصیتش شکل مى گیرد. بنابراین ، ارزش ها و اعتقادات و شرایط عینى و محیطى همانند دژ محکمى است که شخصیت فرد در آن پرورش یافته و او را در مقابل تهاجمات فرهنگى بیگانه و تبلیغات و جنگ روانـى مـقاوم مى سازد. از این رو، براى در هم شکستن مقاومت روانى افراد یک جامعه ، ابتدا باید عـوامـل عـیـنـى ، ذهـنـى و مـحـیـطـى آنـان را شـنـاخـت و بـا اسـتـفـاده از ایـن عـوامـل و جـهـت دادن بـه آن بـه پـیـشـرفـت و مـوفـقـیـت در جـنـگ روانـى نایل آمد.
مـنظور از عوامل عینى و محیطى ، وجود قومیت ها، نژادها، طبقات و مذاهب مختلف است که به بررسى آنها مى پردازیم :
الف ـ اخـتـلافـات مـذهـبى : استکبار جهانى براى رسیدن به اهداف اقتصادى ، سیاسى و روانى خـود، هـمـواره بـا دامـن زدن بـه اختلافات مذهبى در مقاطع مختلف زمانى ، مانند اختلافات شیعه و سـنـى و یـا اسـلام و مـسـیحیت و یهودیت ، نهایت بهره بردارى سیاسى و اجتماعى در این زمینه را کرده است . دامن زدن به اختلافات مذهبى بین ایرانیان و اعراب ، به ویژه بعد از انقلاب اسلامى ، یـکـى از شـیوه هاى جنگ روانى غرب علیه ایران بوده که تا حدودى توانسته سران کشورهاى عـرب بـه خـصوص حوزه خلیج فارس را در این امر متقاعد سازد. نمونه آن تحریک عراق براى جـنـگ عـلیـه ایران یا مطرح کردن اختلافات مرزى جزایر سه گانه ایرانى ، (ابوموسى ، تنب بـزرگ و کـوچـک ) بـا امـارات مـتـحـده عربى در جهت اهداف امپریالیستى خود براى منزوى کردن ایران بوده است .
ب ـ اخـتـلافـات قـومـى : کـشورهاى غربى و در راءس آنها ایالات متحده امریکا همواره از تحریک قومیت ها علیه دولت مرکزى ، به عنوان یکى از اهرم هاى فشار روانى علیه ایران استفاده کرده اسـت . بـراى مـثـال ؛ بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ، غرب از تحریک کردهاى ایران به عنوان یک اهرم روانى ، تبلیغاتى و سیاسى علیه جمهورى اسلامى ، استفاده کرده است .
ج ـ اختلافات نژادى : طرح مسائل نژادى و یا ایجاد اختلافات نژادى از جمله حربه هاى مؤ ثرى اسـت کـه در تـبـلیـغـات سـیـاسـى و جـنـگ روانـى بـه کـار گـرفـتـه مـى شـود. دشـمـنـان در طـول جـنـگ تـحـمـیـلى ، بـا دسـتـاویـز قـرار دادن جنگ بین ایرانیان و اعراب و نیز با تحریک و برانگیختن حسّ ناسیونالیستى اعراب سعى در دامن زدن به اختلافات نژادى داشتند؛ به طورى کـه رادیـو امـریـکـا در تـاریـخ 9/6/65 از قـول سـردبـیـر سـیـاسـى لوپـوئن ایـن گـونـه نـقـل مـى کند: (دلیل اصلى این جنگ (عراق علیه ایران ) رویارویى دو ناسیونالیسم ، دو تمدن است و این جنگ ، جنگ پارس و اعراب است .)
بـه طـور کـلى جـامـعـه شـنـاسـان و متخصصان مسائل نژادى در تعارضات میان ملّت ها براى این گـونـه مـسـائل نـسـبـت بـه تـعـارضـات دیـگـر، جـایـگـاه خـاصـى قـائل هـسـتـنـد و بـراى آن دو دلیـل عـمـده مـطـرح مـى کـنـنـد: اوّل آن کـه ، همبستگى و وابستگى ملّى (ناسیونالیزم ) بسیار عمیق تر و ریشه دارتر از سایر وابـستگى هاست و ثانیا: سازمان ها و نهادهاى سیاسى در درون ملت ها همواره سازمان یافته تر و مـنـسـجـم تـر از نـهـادهاى بین المللى است ، بنابراین ، تعارضات میان ملّت ها مى تواند موجب بـروز اخـتـلافـات و اغـتـشـاشـات سـیـاسى شدید شود و حتى به جنگ انجامد، از این رو است که پـرداخـتن به اختلافات نژادى همیشه مورد توجه مبلغان و مجریان جنگ روانى و تبلیغاتى قرار گرفته و از آن نهایت استفاده را در شرایط خاص و در مقاطع مختلف زمانى نموده اند.
د ـ اخـتـلافـات طـبـقاتى : در تمام جوامع بشرى از همان ابتدا گروه ها و طبقات خاص و متمایزى وجـود داشـتـه و بـه گـفـتـه (سـوروکـیـن )، جـامـعـه شـنـاس فـرانـسـوى ، (کـلیـه گروه هاى مـتـشـکـل پـایـدار، مـبـتـنـى بـر اخـتـلافـات طـبـقـاتـى هـسـتـنـد و جـامـعـه یـکـدسـت کـه مـسـاوات کـامـل بین کلیه افراد آن برقرار باشد، تنها رویائى است که هرگز در تاریخ بشریت تحقق نیافته است .)
بـنـا به اعتقاد جامعه شناسان ، طبقه بندى جامعه باعث مى شود که گروهى از افراد در رده هاى مـخـتـلف قـرار گـرفـتـه و بـنـا بـه موقعیت و شرایط خاص خود در جایگاه و پایگاه خاصى از دیگران قرار گیرند. تمایز و اختلافات طبقاتى در اغلب جوامع وجود دارد و در مواقع حساس مى تـوانـد مـنـشـاء درگـیـرى و حـتـى جـنگ روانى گردد، به طورى که هم در مقطع پیروزى انقلاب اسـلامى و هم در مقطع جنگ تحمیلى دشمنان اسلام همواره با به راه انداختن و پافشارى بر مسئله اخـتـلافـات طـبـقـاتـى ، جـنـگ روانـى ایـجـاد مـى کـردنـد؛ بـه عـنـوان مـثـال : در یـکـى از بـرنـامـه هـاى رادیـو بـى .بـى .سـى (C.B.B) مـورخ 18/10/65 در مـورد داوطلبان جبهه ، این نکته قابل فهم است :
(
طبقاتى که بیش از بقیه از جنگ صدمه دیده اند، عمدتا طبقاتى بودند که از رژیم طرفدارى مى کردند و از جمله فقیران شهرها و دهات و مردم بى سواد و بى کار مى باشند.)
در خـاتـمـه در یـک جـمـع بـنـدى مـى تـوان گـفـت کـه عـلل و عـوامـل زیـادى مـى تـواند در کاربرد جنگ روانى تاءثیر داشته باشد. از آنچه که در بحث هاى قـبـلى گـذشـت مـتـوجـه شـدیـم کـه ، کـشـورهـاى غـربـى بـا اسـتـفـاده از عـوامـل ذهـنـى و عینى و با داشتن اطلاعات و شناخت کافى از ارزش ها و باورهاى دینى و فرهنگى بـا دامـن زدن بـه اختلافات مذهبى ، طبقاتى ، نژادى و قومى از این امر بهره بردارى سیاسى و روانـى کـرده و به جنگ روانى و تبلیغات علیه یک نظام و ملّت مى پردازند؛ تا به اهداف شوم اسـتـکـبـارى خـود نـایـل آیند. در اینجا مهمترین دستاویزى که مى تواند تاءثیر تبلیغات و جنگ روانـى علیه افراد یک جامعه را خنثى سازد، اعتقادات و ایمان و باورهاى دینى است که همواره در نظام مقدس اسلام به عنوان عامل مقاومت و رکن اساسى در تقویت روحیه و روان بشرى بوده است .
1
ـ 2 ـ 3 ـ شرایط مؤ ثر در پذیرش پیام در جنگ روانى
الف ـ دورى جـسـتـن از حـرف هـاى انـتزاعى و کلى : براى این که عملیات روانى در دشمن مؤ ثر واقـع شـود، لازم اسـت از طـرح بـحـث هـاى انتزاعى مانند مباحث سیاسى و ایدئولوژیکى خوددارى کـرد؛ زیرا افق دید سربازان در میدان هاى نبرد محدود بوده و به جاى این بحث ها مى توان به مـوضـوعـات سـاده و طـبـیـعـى کـه جـزئى از مـحـیـط عـمـلیـاتـى سـربـاز را تشکیل مى دهد، پرداخت .
ب ـ ادغـام نـمـودن عـمـلیات روانى در طرح هاى کلى عملیات نظامى : تبلیغات به تنهایى نمى تواند در میدان نبرد مؤ ثر واقع شود، لذا براى تحت تاءثیر قرار دادن دشمن ، باید تبلیغات بـا عـمـلیـات روانـى عـجـیـن گـردد، تـا مـفـیـد واقـع شـود. ایـن اصل در بسیارى از جنگ هاى منطقه اى حتى در جنگ بین المللى مؤ ثر افتاده است .
ج ـ گفتن حقیقت : این جمله که (حقیقت پیروز است ) به معناى آن نیست که تبلیغاتچى ، در همه جا و بـه هـمـه کـس ، حقیقت را به طور کامل بگوید، بلکه فن انجام جنگ روانى به ایجاد تدریجى حالت پذیرش در مخاطب بستگى دارد، از این رو حقیقت مهم ترین جزء برنامه است .
د ـ داشتن شرایط لازم براى پذیرش پیام توسط مخاطب در عملیات روانى که عبارتند از:
1
پـیـام ارسـالى بـایـد جذاب باشد به نحوى که بتواند به راحتى مؤ ثر و مورد پذیرش واقـع شـود؛ زیـرا تـبـلیغات پیشرفته دشمن مانع از رسیدن پیام معمولى مى گردد و نیروهاى زیادى در این زمینه در رسیدن پیام ایجاد اختلال مى کنند.
2
پیام ارسالى بایستى قابل درک و به عبارتى با زبان مخاطب سازگارى داشته باشد. و از استفاده کردن پیام هاى خارج از درک مخاطب اجتناب نمود.
3
پیام ارسالى نباید عقاید و عواطف مخاطب را تحت تاخت و تاز قرار دهد؛ زیرا در این صورت پذیرش پیام به سختى انجام خواهد گرفت .
4
لازم است پیام ، احساسات روانى مخاطب را تحریک کند.
5
پیام ارسالى در عملیات روانى باید درصدد پاسخگویى به نیازهاى مخاطب برآید؛ زیرا نـظـام ارزشـى و فـرهـنـگـى و اعـتـقـادى دشـمـن ، مـمـکـن اسـت رفـتـار افـراد خـود را کـنـتـرل کـنـد؛ لذا ارزش هاى فرهنگى و باورهاى دینى ، نقش مهمى در نحوه پاسخگویى او به پیام ارسالى دارد.

مبانى روان شناختى جنگ روانى

روان شـنـاختى همواره به عنوان یکى از مؤ ثرترین ابزارهاى جنگ روانى و یکى از فاکتورهاى موفقیت در جذب مخاطب ، مورد توجه مجریان جنگ روانى بوده است . مجرى جنگ روانى باید مخاطب خـود را از لحـاظ روانـى بـشـنـاسـد و روحـیات او را بداند و گرایش ها و حساسیت هاى گروهى ، سـنـّى و اجـتـمـاعـى را بـه دقـت مـورد بررسى قرار بدهد. روان شناسى فردى و روان شناسى اجـتماعى امروزه در تاءثیر کاربرى جنگ روانى نقش تعیین کننده داشته و دولت ها و سازمان هاى اجـراکـنـنـده جنگ روانى قبل از تبلیغات ، مباحث و قلمرو این دو حوزه علمى ـ روانى را بررسى مى کـنـنـد و بـه صـحـنـه جـنگ روانى وارد مى شوند و از متخصصان این رشته علمى مدد مى جویند و تبلیغات و جنگ روانى را براساس اصول روان شناسى فردى و اجتماعى پایه ریزى مى کنند.
انـتـخـاب عـنـوان ، سـوژه ، ابـزار، شـیـوه ، شـعر، قصه ، داستان ، آهنگ ، موسیقى و... و یا حتى انـتـخـاب نـوع رنـگ هـاى تـابـلوهـاى تـبـلیـغـاتـى بـراسـاس اصول روان شناسى انجام مى گیرد.
1
ـ 4 ـ رفتار انسانى
دانشمندان رفتارهاى انسانى را به دو دسته تقسیم مى کنند:
1
ـ غریزى 2 ـ اکتسابى
از رفـتارهاى غریزى در روان شناسى عمومى و از رفتارهاى اکتسابى در روان شناسى اجتماعى بحث مى شود. تعریفى که روان شناسان اجتماعى از رفتارهاى اکتسابى کرده اند عبارت است از: (مطالعه فعالیت هاى فردى که از افراد دیگر متاءثر شده است .)
تاءثیرات مى تواند به صورت مثبت یا منفى باشد؛ اگر اجتماع سالم باشد و فضاى اندیشه ها، از منطق و عقل و اخلاق متاءثر گردد، فرد در چنین جامعه اى از محیط پیرامون خود، تاءثیر مثبت مى پذیرد ولى اگر فضاى اجتماعى آلوده به جهل ، فساد، تعصب ، تقلیدهاى زیانبار و سایر آفـت هـاى فـکـرى و عـقـیـدتـى بـاشـد، طبیعى است که فرد از چنین فضایى تاءثیر منفى خواهد پـذیـرفـت ؛ بـه عـنـوان مـثـال ، چـون مـحـیـط مـکـه در صـدر اسـلام ، مـحـیـط کـفـر و جـهـل و بـیسوادى و بت پرستى و... بود، اصولا جنگ هاى روانى علیه پیامبر(ص ) در این راستا طرح ریزى مى شد.
از آنـچـه گـذشـت ، مـیـزان کـارآیـى و تـاءثـیـر اسـتـفـاده از اصـول روان شـنـاسـى فـردى و اجـتـمـاعـى در جـنـگ روانـى ، مـشـخـص شـد. بـه کـار بـردن اصـول روان شـنـاسى در جنگ هاى روانى چه در زمان صدر اسلام و چه در جامعه کنونى ، همواره مـورد تـوجـه بـرنـامـه ریـزان جـنـگ روانـى بـوده اسـت ؛ چـراکـه شناخت روحیات و گرایش ها و خـصـوصـیـات روانى یک جامعه به نحو شایسته اى مى تواند در جنگ روانى علیه دشمن مؤ ثر واقع شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد